راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دو سمت گیری

در اقتصاد

فلج شده ایران

 

 

چندی پیش دکتر حسن روحانی، رئیس جمهور، در همایش کنگره خانه کشاورز درباره سمتگیری "سرمایه" در کشور گفت: "امان از این سرمایه که حرف هیچکس را گوش نمی کند. سرمایه فقط یک واژه می شناسد و دنبال آن می رود و آن سود است."

بنظر می رسد در همین دو جمله مشکل عمده اقتصاد ایران بیان شده است، اقتصادی که سود محور است و سرمایه دار یا بقول آقایان "کارآفرین" فقط یک واژه می شناسند و آن سود است. کار بجایی رسیده که دولت هم وظیفه خود را سودآوری می داند و اگر بخش درمان یا آموزش یا خدمات عمومی و شهرداری و پست و راه آهن و حمل و نقل شهری و غیره سود نکنند به مثابه خطا و گناه بزرگی در کار دولت تصور می شود که باید به هر قیمت و به هر شکل آنها را سودآور کرد. یعنی مثلا روی سرطان و دیالیز و مرض قند و تصادفات و مرگ و میر مردم هم باید سود کرد که در غیراینصورت معلوم می شود اقتصاد خوب و "کارآمد" نداریم. در واقع مفهوم کارآمدی اقتصادی معکوس شده است. اقتصاد کارآمد از اقتصادی که می تواند شرایط زندگی بهتری برای مردم فراهم کند تبدیل شده است به اقتصادی که از رنج و بدبختی زندگی مردم و عقب افتادگی اجتماعی و اقتصادی باید سود برای سرمایه فراهم کند.

درباره پیامدهای این سودمحوری می توان به آمار درد آور و عبرت انگیزی اشاره کرد که چندی پیش دکتر فرشاد مومنی در یک همایش اقتصادی ارائه داد. وی گفت :

 

"تحقیقی که چندسال پیش منتشر شد نشان داد چینی‌ها در یک دوره کمتر از ۲۰ سال، از طریق حدود ۳۳۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری چیزی حدود ۲۲۶ میلیون فرصت شغلی خلق کرده‌اند. نکته بسیار تکان‌ دهنده ماجرا این است که از این ۲۲۰میلیون فرصت شغلی ۷۰ درصد در مناطق روستایی چین اتفاق افتاده است. این در حالی است که ما در هشت‌ سال گذشته چیزی نزدیک به دو برابر این رقم را هزینه کرده‌ایم و چیزی کمتر از یک‌ میلیون فرصت شغلی ایجاد کرده‌ایم."

این تفاوت سمتگیری یک اقتصاد توسعه محور است با اقتصاد سود محور. شاید و قطعا سرمایه گذاری در روستاهای چین سود زیادی نداشته است. شاید بسیاری از مشاغل ایجاد شده هزینه یک خانوار با اندکی مازاد را تامین کرده باشد. در مقابل شرایط بلند مدت زندگی بهتر و توسعه اقتصادی و اجتماعی را فراهم کرده است. برعکس و قطعا این بیش از 600 میلیارد دلار سرمایه در دست ویترین هایی مانند بابک زنجانی و امثال سردار هدایتی و زنوزی یا قرارگاه خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیا سپاه سود بسیاری را کسب کرده و آنان را قهرمان سودآوری کرده باشد. چندین کارخانه را بدلیل سودآور نبودن بستند و چه تعداد خط تولید را به همین دلیل تعطیل کردند و درهای چند شمار مدرسه و دانشگاه و موسسه آموزشی غیرسودآور در مناطق روستایی و شهری را قفل زدند و زمین های کشاورزی را برای آپارتمان سازی‌ های سودآور خریدند و کشاورزان را بیکار و بی زمین کردند و به حاشیه شهرها کشاندند و چه سودهایی بردند. آن کارنامه 330 میلیارد دلار سرمایه گذاری در چین در یک اقتصاد توسعه محور است که به ایجاد 158 میلیون فرصت شغلی در روستاها و 67 میلیون در شهرها انجامید و این هم کارنامه دو برابر آن سرمایه گذاری در ایران در چارچوب یک اقتصاد سودمحور است که عاجز از ایجاد حتی یک میلیون فرصت شغلی بوده است.    

معضل بزرگ اقتصاد ایران که نه تنها حاکم بر سمتگیری های اقتصادی بلکه حاکم بر جان و روح اقتصاددانان حکومتی شده در واقع همین معضل سودمحوری است. در اقتصاد توسعه محور، سود هم در خدمت توسعه است. آن سودی که موجب توسعه شود تشویق می شود و آن سودی که مانع توسعه باشد تنبیه و خفه می شود و جلوی آن گرفته می شود. ولی در اقتصاد ایران مدام از تشویق سود و سرمایه سخن گفته می شود و از تنبیه آن خبری نیست. مانند کودکی که تصور شود فقط با تشویق رشد می کند، سرمایه هم در ایران فقط تشویق شده است. اما همانطور که کودکی که برای هر کار، چه خوب و چه بد، تشویق شود تفاوت میان درست و نادرست را نمی فهمد و سرانجام یک لش بی مسئولیت تحویل جامعه داده می شود، سرمایه ای هم که فقط تشویق شود و تنبیه نشود به یک سرمایه بی مسئولیت و لش که تنها به سودآوری می اندیشد تبدیل خواهد شد، چنانکه شده است و این اکنون یک معضل ملی شده که بازتاب دردآور آن را در آمار دکتر فرشاد مومنی و در سخنان حسن روحانی می بینیم.

کار این تشویق سودمحوری به جایی کشیده که حاضر نیستند یارانه خانواده های ثروتمند را قطع کنند چرا که موجب ناراحتی و "عدم تشویق" صاحبان سرمایه می شود و مستلزم بررسی حساب های  بانکی و تعیین میزان سود و زیان و درآمد خانوارهای سرمایه‌دار و حکومتی ها و سپاهی های  تازه به دوران رسیده می شود. به این ترتیب دولت از گوشت تن خانواده های محروم جامعه می کند و به حلقوم ثروتمندان می ریزد و نام این کار تشویق سرمایه و سودآوری گذاشته شده است.  

ضمن اینکه یکی از پیامدهای مهم حاکمیت سودمحوری بر اقتصاد آن است که در آن سرمایه ای که به توسعه ملی می اندیشد و به سود کمتر قانع است قربانی می شود و در رقابت با سرمایه سودمحور شکست می خورد و از میدان بیرون می شود و سرمایه های آن هم توسط سرمایه های سود محور بلعیده می شود. معلوم است که مثلا ورود ماشین های لوکس از خارج کشور سود بیشتر و فوری تری نسبت به تاسیس یک کارگاه تولیدی دارد. وارد کنندگان این ماشین ها سود می کنند و درایت و هوشمندی و "کارآیی اقتصادی" خود را نشان می دهند و در مقابل 14000 واحد تولیدی ورشکسته و تعطیل و صاحبان آنان سرشکسته می شوند، چرا چون نخواسته اند تنها در پی سود محوری باشند. این حاصل اقتصادی است که در آن سرمایه تنها یک واژه می شناسد و آن سود است و حکومت هم اگر مشوق و تابع و خودباخته در برابر این سودمحوری نباشد، نه اراده ای برای کنترل و تنبیه آن دارد و بتدریج نه ابزاری. اگر وضع به همین منوال پیش رود بزودی حتی یک دولت توسعه محور هم با از دست دادن صنایع دولتی و بانک های ملی و خدمات عمومی و غیره دیگر اساسا ابزاری برای نظارت و کنترل بر اقتصاد و تنبیه سود محوران ندارد و باید به حاکمیت آنان بر اقتصاد و سیاست، یعنی به عقب افتادگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تن دهد.

مشکل بزرگ اقتصاد ایران نه در این یا آن سیاست نادرست اقتصادی بلکه در سمتگیری بنیادین آن یعنی سمتگیری سود محورانه آن است. تا این سمتگیری به سوی یک اقتصاد توسعه محور تغییر نکند و تا همه چیز از دولت گرفته تا سود و سرمایه در خدمت توسعه و رشد ملی قرار نگیرد، راه حلی برای اقتصاد ایران و جامعه و مردمی مرفه تر و خوشبخت تر متصور نیست.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  490   دوم بهمن 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت