راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آنچه را رسانه های سرمایه داری

درباره یونان هرگز نگفته اند!

یونگه ولت – گزینش و ترجمه رضا نافعی

 

دولت ائتلافی و راستگرای یونان در انتخابات یکشنبه گذشته شکست سختی را متحمل شد و از دولت به زیر کشیده شد. نگاهی بیاندازیم به آن بحرانی که اتحادیه اروپا برای یونان به ارمغان آورد:

 

در سالهای گذشته، 237 میلیارد "کمک مالی" اتحادیه اروپا در درجه اول در اختیار بانک های بزانو در آمده ای قرار گرفت که صاحبان آنها و یا سهامداران آنها آلمانی، فرانسوی و یا  تابع  کشور دیگری اند. از این کمک ها نه تنها چیزی نصیب مردم یونان نشد بلکه برعکس مردم با پرداخت انواع مالیات های تازه و کاهش دستمزد مجازات هم شدند. گفته می شود مردم در 20 بیست سال گذشته "فراتر از در آمد خود خرج کرده اند" و حالا باید آن را پس بدهند. این جمله وزیر خارجه سابق یونان از حزب سوسیال دموکرات  در اذهان مردم یونان حک شده است " آن پول را همه با هم بلعیده ایم".

حاصل این اجبار به  صرفه جوئی این شده که امروز طبق آمار رسمی  میزان بیکاری به قریب 30 درصد رسیده است. بیکاری در میان جوانان بین 18 تا 25 سال رسما 55 در صد و در واقع بین 65 تا 70 در صد است. یعنی از سال 2010 تا کنون دو برابر شده است. تنها در بخش دولتی 400 هزار شغل قربانی فرمان های " تروئیکا" شده است.

در این وضعی که حتی صندوق بین المللی پول آن را فاجعه آمیز می داند دستمزدها و حقوق کارمندان نیز کاهش یافته است. شاغلان باید 20 در صد کاهش مزد و حقوق را تحمل کنند، حداقل دستمزد بنا به فرمان "تروئیکا" 22 درصد کاهش و به 586 یورو تنزل یافته است. پایگاه اینترنتی "ژمان فورن پالیسی" در سپتامبر گذشته  خبر داد که " اقتصاد سیاه" به 25 در صد از تمام مشاغل راه یافته است.

در اثر فرمان های "تروئیکا" امروز در حدود 30 در صد از مردم یونان فاقد بیمه سلامتی هستند. از جمله تصمیم های  بیمارستان های بزرگ آتن و دیگر شهرها این است که معالجه سرطان را بدلیل گرانی دارو های از برنامه درمانی خود حذف کرده اند. بسیاری از ساختمان های مرکزی شهر آتن در این زمستان نیز مجبورند از گرم کردن ساختمان چشم بپوشند زیرا هزینه برق  یا دیگر مواد گرم کننده قابل پرداخت نیستند. افراد سالمند که برای گرم کردن خود به بخاری های خود ساخته هیزمی روی می آورند بر اثر مسمومیت می میرند، کلاسهای درس جوانان در مدارس فاقد بخاری هستند، مرگ و میر کودکان بشدت رو به افزایش است...

 

جو حاکم بر کشور

 

عابران  خیابان های  آتن  اعم از توریست یا غیر توریست در زمستان امسال و سال گذشته با صحنه ها غم انگیزی  روبرو شدند و می شوند: پیرزنی در کنار خیابان به اتومبیلی تکیه داده و اشک   میریزد. بارانی سیل آسا می بارد. عابران می ایستند، از پیر زن می پرسند چه شده؟ و او می گوید "داروخانه  داروئی که می خواهم بمن نمی دهد. پولم کافی نیست." چند نفری دست در جیب می کنند، با او به داروخانه می روند و دارو را می خرند.

روزنامه نگاری می خواهد به دیدن  دوستان قدیمی اش که در برجی در چهار راه اومونیا در مرکز شهر زندگی می کنند برود. آسانسور کار نمی کند. از پله ها می رود، به طبقه هفتم. گئوگیا بناکیس، مادر یک خانواده پنج نفره در را باز می کند. از دوست و مهمان خانواده عذر خواهی می کند، خانه سرد است. ساکنان ساختمان امسال هم مثل پارسال تصمیم گرفته اند زمستان را بدون شوفاژ بگذرانند. پولی برای خرید نفت نیست. اعضای خانواده هر یک پتوئی به خود پیچیده، در اتاق کوچک نشمین  دور یک بخاری کوچک برقی نشسته اند. چون مهمان می آید بخاری روشن کرده اند. سه دختر جوان خانواده سرفه می کنند. آنها و برادرشان بیکارند. در آمدشان همان حقوق اندک بازنشستگی مادر است.  می خواهند هفته آینده با قایق به جزیره کرتا و خانه پدر بزرگ اسباب کشی کنند. پدر بزرگ  بخاری چوبی دارد، چوب هم دارد. از درختان زیتون. پول خرید بلیط را هم قرض کرده اند.

به شهرک واموس در کرتا که وارد می شوی، در همان اول راه  قهوه خانه  "زیسترنه بلوموسفیس"  قرار دارد. آنجا هرشب  8 تا 10 مرد و یک زن دور بخاری دستی "زومبا" که با چوب زیتون گرم می شود، گرد هم می آیند. در محل اسم این گروه را گذاشته اند  "بولی" یعنی پارلمان، چون آدم هائی که آنجا جمع می شوند درس خوانده اند و برای ایجاد کار در آن روستا ابتکاراتی به خرج داده اند. برای گردشگری، تولید روغن زیتون و مشتقات آن در رستوران ها. برخی از افراد " بولی" از نسل "انقلاب" دانشجوئی سالهای "68" هستند، که در آتن به دانشگاه رفته اند و حالا بعضی از آنها بازنشسته شده اند. آنها "چپ هآ" را انتخاب می کنند. دو نفرشان بین سالهای 1981 با "پاسوک" ( سوسیال دموکراتها) شروع کردند، سه نفر با حزب کمونیست، بقیه هم گاه اینور گاه آنور بوده اند. آ ا فکر می کنند که " سیریزا " می تواند امیدی باشد. با موضع حزب کمونیست که مخالف شرکت در دولت است، چون می خواهد به خود وفادار بماند، تفاهم دارند. گرچه آن را نادرست می دانند. جو حاکم بر قهوه خانه خوب نیست. اسپیرو صاحب قهوه خانه می گوید، امید هم از آن حرف هاست. چه امیدی؟

ساخاریاس، هنرمند است، اهل موسیقی است، اوائل چهل است، چنگ می نوازد، سفرهای زیادی کرده، از آتن آمده است. پدرش در دوران خونتای نظامی صدمات زیادی خورده است. بنظر او سقوط   حکومت خونتا می توانست برای  یونان آغاز دوباره ای باشد. سیاستمداران تبعید شده که خود مسئول کودتای سرهنگان بودند از خارج بازگشتند. فساد و پارتی بازی مثل همیشه ادامه پیدا کرد. کلیسا چه کرد؟ مثل همیشه و همه جا، هرجا دزدی و کلاهبرداری می شود کلیسا هم هست و همراه با گسترش  نژادپرستی و ضدیت با یهود. ساخاریاس به احزاب اعتقاد ندارد، به آنچه که خیلی شیک و بِی آزار دموکراسی پارلمانی خوانده می شود. با وجود این رای خواهد داد. احتمالا به سیریزا. او نومید است. چون فکر نمی کند سیریزا بتواند آنچه را که می گوید عملی کند." اگر او (رهبر سیریزا) جرئت بخرج ندهد و سر حرفش نایستد، کلک چپ کنده است". همین نگرانی را با کمونیست ها هم دارد، که در جوانی با آنها در تظاهرات شرکت می کرد.

 

احزاب

 

طبق آخرین نظرپرسی ها توسط موسسات بی طرف موفقیت سیریزا و رهبر آن تسیپراس قطعی است. روزنامه توبیما "گام" ناشر افکار لیبرالهای با فرهنگ تسپیراس و ائتلاف چپ رادیکال آو را " امید چپ " می خواند. روزنامه  ئی آوگی ( صبح ) که به سیریزا نزدیک است می نویسد : "سیریزا یعنی امید به تحول اجتماعی" . روزنامه کمونیستی ریزوسپاستیس – روی هم رفته – همه چیز را سیاه می بیند.

 

 http://www.jungewelt.de/2015/01-24/008.php

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  49 9 بهمن 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت