سرمقاله راه توده 510 پشت چاپلوسی های شاهانه از رهبر، کدام خطر نهفته است؟
|
سردار نقدی رئیس سازمان بسیج است. از بدنام ترین فرماندهان سپاه که از آغاز ریاست جمهوری حسن روحانی و با هدف کارشکنی در مذاکرات اتمی جنجالی ترین سخنرانی ها را می کند. در ماه های گذشته دو تن از همکاران نزدیک او (گویا راننده و رئیس دفتر) باتهام ارتباط با اسرائیل بازداشت شده اند. این که آنها چه نقشی در جلو انداختن نقدی برای سخنرانی های جنجالی (از جمله تهدید به نابودی و حمله موشکی و .... علیه اسرائیل) داشته اند بر ما معلوم نیست، اما در این هم شکی نیست که آنها در این زمینه هم بی نقش نبوده اند. واقعیت اینست که شبکه جاسوسی اسرائیل در ایران پیش از انقلاب، بسیار زیرک تر و هوشیار تر از شبکه های خبری و جاسوسی امریکا و انگلیس در ایران عمل کردند. این نکته را هم ارتشبد فردوست قائم مقام ساواک و رئیس بازرسی دربار شاهنشاهی در بازجوئی های خود که بعدها بصورت خاطرات منتشر شد می گوید و هم پرویز ثابتی معاون سیاسی ساواک که چند سال پیش از اسرائیل به امریکا مهاجرت کرد به آن اشاره می کند. بنابراین، هیچ جای تعجبی نیست که اسرائیل در حساس ترین نهادهای نظامی و غیر نظامی جمهوری اسلامی نفوذ داشته باشد. فردوست در خاطراتش می گوید که اسرائیلی ها شبکه اطلاعاتی خود را مستقل از ساواک اما با استفاده از نفوذ و اعتباری که در ساواک داشتند در ایران سازمان دادند و هرگز ساواک اشرافی بر این شبکه نداشت. ثابتی نیز تقریبا همین را تائید می کند. بموجب همین واقعیات که در جریان افشای محرمانه ترین فعالیت های اتمی، امکانات نظامی و ترور دانشمندان اتمی و دهها نمونه دیگر مشخص شده است، اسرائیل در اعماق برخی از حساس ترین نهادهای جمهوری اسلامی نفوذ دارد و طبیعی است که یکی از آنها سازمان ها و تشکیلات بسیج و سپاه باشد. چنان که در آینده شاید آشکار شود که آنها چه نفوذی در بیت رهبری داشته اند. حال ببینیم این فرمانده بدنام بسیج که از ایرانیان بزرگ شده در نجف است که به "معاودان" (بازگشت داده شدگان) معروف اند، با چه زبان چاپلوسانه ای سخن می گوید و چه نیازی به این چاپلوسی است. از مراسم "فدائیان رهبر" در حضور خود وی بخوانید: "همه پیروزی های برجسته، مرهون بسیج حول ولایت بود و امروز هم با هدایت ولایت است که به پشت خیمه فرماندهی دشمن اصلی رسیده ایم و تجربه تلخ قرن ها محرومیت از آزادی و امنیت و عدالت کافی بود که ما قدر ولایت را امروز بشناسیم تا اگر قطعه قطعه مان کنند هر سلولمان فریاد برآورد "لبیک یا علی." او در همین سخنرانی از 110 هزار بسیجی پا به رکاب رهبر سخن گفت. یعنی گارد بسیجی رهبر. این سخنان شاید خوش آیند رهبر جمهوری اسلامی باشد اما ارزش و اعتباری برای دفاع از کشور ندارد. آمریکا و اسرائیل خوب می دانند که ارزش این 110 هزار تن در حد همان گارد جاویدان شاه و فداییان صدام حسین است که در ظرف چند روز بخار شدند و به هوا رفتند. نقدی همچنین گفت: "یکبار قدر ناشناسی فرزند آدم از نعمت غدیر، اخراج از بهشت مدینه النبی و تجربه تلخ قرن ها محرومیت از آزادی و امنیت و عدالت کافی بود که ما قدر ولایت را بشناسیم و در تمام فراز و نشیب های انقلاب چنان به آن تمسک جوئیم که اگر قطعه قطعه مان کنند هر سلولمان فریاد برآورد "لبیک یا علی. لبیک یا علی، یعنی ای عزیز فاطمه، اگر صد تهاجم نظامی کنند، اگر هزار فتنه بر پا کنند، با بصیرت، دشمن را پشت همه نقاب های دوست نمایی می شناسیم، با شجاعت در رکاب ولایت می ایستیم و با همه قوا ندا می دهیم لبیک یا علی" سخنان چاپلوسانه سردار نقدی که پشت آن انگیزه جلب اعتماد بیشتر برای نفوذ و موقعیت بالاتر است، نشان می دهد که امثال وی خوب روحیه جاه طلبانه و قدرت پرستانه علی خامنه ای را تشخیص داده اند و می دانند چه بگویند که ایشان را خوش آید. در طول تاریخ، همیشه چشم و گوش های بیدار و تیزبین بزرگترین سازمان های اطلاعاتی جهان، پس از کشف این خصلت در رهبران، نفوذ از دروازه همین خصلت جاه طلبی و سرمستی از چاپلوسی به نهادهای حساس حکومت هاست. با همین نفوذ است که آنها بدست همین رهبران شریف ترین و صادق ترین نیروهای ملی و میهنی و انقلابی را نابود کرده اند و سرانجام نیز، سر خود جاه طلب را که آلت دست انواع بازی ها و توطئه های بزرگ شده زیر آب – خاک- برده اند. تاریخ جنبش های انقلابی ایران و جهان و حتی تاریخ چند هزار ساله ایران دهها و صدها نمونه از این دست را در سینه دارد. این همه تملق و چاپلوسی نفرت انگیز، البته دلیل عمیق تری نیز دارد. نقدی و نقدی ها با شناخت همین روحیه در علی خامنه ای و با این چاپلوسی ها می خواهند خیال او را از خطر نظامیان آسوده کنند. بنابراین "قدرشناسی از ولایت" و اینکه "اگر قطعه قطعه مان کنند هر سلولمان فریاد برآورد "لبیک یا علی" همگی داستان های تکراری است و در تاریخ ایران نمونه های بسیار دارد. نه آن بسیجی هائی که در دهکده ولایت جمع کرده بودند حاضرند از امتیازات و رانت حکومتی که بخاطر آن وارد بسیج شده اند صرفنظر کنند و بخاطر علی خامنه ای قطعه قطعه شوند و نه فرماندهانشان. اینها همآنقدر برای رهبر اعتبار قائلند که احمدی نژاد و رحیم مشایی به او بهاء می دادند. ساده لوحی است که علی خامنهای تصور کند حالا که نظامی ها چفیه به گردن آویخته اند سرنوشت وی را آنها رقم می زنند و نه مردم و روحانیان و مراجع. او تصور کرده امثال نقدی و دیگر فرماندهان سپاه و بسیج و آنان که تفنگ و موشک در اختیار دارند عصای دستش اند. او سرنوشت دهها نمونه خود را نه در جهان، بلکه در همین منطقه خاورمیانه و اطراف ایران فراموش کرده است. سرانجام ذوالفقار علی بوتو و سپس ژنرال ضیاء الحق در پاکستان را فراموش کرده است. سرنوشت عبدالسلام عارف در بغداد، ژنرال نمیری در سودان، مجیب الرحمان در بنگلادش و گاندی در هندوستان و... را از یاد برده است که چگونه ترور و یا بی اعتبار شدند. همین چاپلوسان شب ها در خلوت رضاشاه نشسته (مانند فروغی) و با خواندن حماسه های تاریخی هندوانه زیربغلش گذاشته و او را با نادرشاه افشار و تیمورلنگ و ناپلئون و سرانجام هیتلر مقایسه می کردند و بدست او بزرگترین جنایات را آفریده و دفتر انقلاب مشروطه را جمع کردند.
|
راه توده 510 - 11 تیرماه 1394