نگاه ما به انتخابات مجلس خبرگان
|
بخش هائی از مقاله راه توده شماره 115 که در پیام های دریافتی از ما خواسته شده حداقل بخش هائی از آن را در ارتباط با انتخابات اسفند ماه مجلس خبرگان منتشر کنیم: «... مجلس خبرگان آينده دير يا زود با مسئله رهبري روبرو خواهد شد. اين مسئله بويژه از آن رو اهميت دارد كه رهبر فرمانده كل قوا نيز هست. هم علي خامنه اي اين را مي داند و هم مخالفان او كه اگر فرماندهي كل قوا از وي گرفته شود او ديگر پشتوانه بالايي ندارد. نه مشروعيت مذهبي ويژه اي دارد و نه مقبوليت مردمي چنداني. بنابراين در پس دعوايي كه بر سر روحانيت و ولايت فقيه و شوراي رهبري وجود دارد اين نكته پنهان است كه فرماندهي كل قوا را چه كس يا كساني بدست بگيرند. جنگي كه برسر تعيين تركيب آينده مجلس خبرگان جريان دارد نيز در همين ارتباط است. بنظر مي رسد مجلس خبرگان آينده مجلسي است كه در آن پايان مشروعيت حكومتي ولايت فقيه و اقتدار فردی آن یا رقم مي خورد و یا به محوری ترین بحث داخلی و سپس علنی آن می تواند تبدیل شود، حتی علیرغم تمام مهره چینی ها و پیش بینی هائی که در تدارک است. این مسئله به حوادث و رویدادها نیز بستگی دارد، اما بهرحال پايان این بحث شكل هاي مختلفي به خود خواهد گرفت. يا مجلس خبرگان خواهد کوشید، بر سر یک پیچ تند خامنه اي را بركنار كند و خامنه اي آن را منحل مي كند كه از آن پس ديگر يك ديكتاتور نظامي خواهد بود، نه ولي فقيه. يا مجلس خبرگان يك شوراي رهبري انتخاب مي كند، كه در اينصورت مسئله اقتدار فردی يا مشروعيت ولايت فقيه در يك شورا بي معنا مي شود. يا فردي بجاي علي خامنه اي انتخاب مي شود كه اين فرد فقيهي است از ميان فقها و نقش فرمايشي و نمايشي خواهد داشت. این سه دورنمائی است که ما با آن روبرو هستیم و هر سه دورنما باز می گردد به آخرین مقاومت های انقلاب 57 برای تبدیل نشدن جمهوری به سلطنت خودکامه و نظامی. اگر امروز بخواهیم درباره آن سه دورنما صحبت کنیم باید پذیرفت که در شرايط فعلي خطر يك ديكتاتوري نظامي خيلي بيشتر از شوراي رهبري يا يك ولي فقيه ضعيف يا وابسته به روحانيت است. نه از اين جهت كه شوراي احتمالي رهبري آينده يا روحانيت سنتي يا آنان كه در خبرگان جمع شده و می شوند مترقي هستند، بلكه از اين جهت كه روحانيت با اختلاف ها و شبكه هاي مختلف و تضادها و سركشي هايي كه در درون خود دارد موجب چند پاره شدن، پراكندگي و عدم تمركز قدرت مي شود و اين عدم تمركز يك فضاي تنفس برای مردم بوجود مي آورد كه اگر اين فضا هم بسته شود جايي براي نفس كشيدن باقي نخواهد ماند؛ و این محوری ترین نکته دراین ماجراست. بنابراين، از ميان آلترناتيوهاي واقعي موجود يعني يك رهبر نظامي و ديكتاتور تا شوراي رهبري يا ولي فقيه ضعيف و پاسخگو لااقل در برابر روحانيت، طبیعی است که بايد بيش از همه با گزينه اول مخالف بود. بنابراين بنظرمي رسد به مسئله انتخابات مجلس خبرگان آينده بايد با در نظر گرفتن اين دو اصل نگاه كرد: 1- تلاش براي تشديد تضادها در راس حاكميت 2- تلاش براي اينكه اين تشديد تضادها سرانجام بصورت يك حكومت نظامي متمركز حل نشود. با اين وصف هر جا روحانيون اصلاح طلبي وجود دارند بايد از آنان پشتيباني كرد. آن تعداد از روحانيوني را كه دور و بر بيت علي خامنه اي پرسه مي زنند و اكثرا بعنوان امام جمعه ها و یا وابستگان آنها و یا بعنوان نماینده رهبر در نهادهای وابسته به بیت او فعاليت مي كنند بايد منزوي كرد. هر جا روحانيون داراي وزن و اعتبار سياسي يا مذهبي وجود دارند كه مي توانند وزنه اي در برابر رهبري باشند بايد از آنان حمايت كرد. این حمایت در مقابل اكثريت بزرگ روحانيون نسبتا جواني است كه صلاحيتشان احتمالا تاييد خواهد شد و وابسته به شبكه مصباح يزدي هستند. اينان افراد بي اعتبار و گوش بفرماني هستند كه حضورشان در خبرگان در جهت يكدست تر شدن حاكميت عمل مي كند و بايد مانع از پيروزي آنان شد. باید صحنه را براي مردم تشريح كرد و توضيح داد كه بحث نه بر سر شرکت درانتخابات خبرگان برای انتخاب این و یا آن فرد است، بلكه با این شرکت درانتخابات مردم عملا به اين و يا آن نتيجه يا هدف راي ميدهند يا نمي دهند. افراد در بسياري موارد خودشان مطرح نيستند، بلكه نقششان در جلوگيري از يكدست تر يا نظامي تر شدن حاكميت، يا برعكس، تقويت آن مهم است. شاید درک چنین موضعی، به هر دلیل و از جمله کم اطلاعی از روند رویدادها در داخل ایران دشوار باشد، اما برای توده ای ها و همه آنها که با تاریخ حزب توده ایران و حوادث سیاسی چند دهه معاصر آشنا هستند این مواضع نا آشنا نیست.
|
راه توده 515 - 15 مرداد ماه 1394