تکنولوژی اتمی:آری ماجراجوئی اتمی: خیر!
|
در هفته ای که گذشت، علی مطهری نماینده مجلس، پس از توضیحات محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه دولت روحانی درباره مذاکرات و بیانیه لوزان به نمایندگان مجلس در جلسه غیر علنی مجلس جمله ای را بر زبان آورد که از نظر ما، تفسیر بسیار دقیقی در آن نهفته بود. تفسیر دو نگاه و دو برداشت و دو هدف از فعالیت اتمی در ایران. آقای مطهری درباره نمایندگان مخالف تفاهم لوزان در مجلس گفت «... این افراد فکر می کنند ما واقعا به دنبال تولید بمب اتمی بودیم و هستیم و بنابراین در مذاکرات شکست خوردیم...»
بحث نه بر سر برداشت و هدف اول که لااقل اعلام می کند در پی تولید سلاح اتمی نیست، بلکه بر سر برداشت گروه دوم است که بی تاب تولید سلاح اتمی در جمهوری اسلامی اند. ما بارها در تحلیل و تفسیر فعالیت اتمی در ایران نظرات خود را اعلام داشته ایم. از جمله در ارزیابی از نتایج کودتای 22 خرداد تاکنون چند بار نوشته ایم: ما کوچکترین مخالفتی با اتمی شدن ایران نه تنها نداریم، بلکه مدافع آن نیز هستیم. این سیاست مسبوق به سابقه ای 30 ساله است. یعنی از بعد از انقلاب 57 که نیروگاه اتمی بوشهر را آلمان ها نیمه کاره رها کرده و هیچ کشور اروپای غربی حاضر به ادامه کار و به سرانجام رساندن این نیروگاه نبود، حزب توده ایران بارها در روزنامه "مردم" ارگان مرکزی حزب اعلام داشت و به مقامات جمهوری اسلامی توصیه کرد که پیشنهاد کشورهائی نظیر آلمان دمکراتیک، اتحاد شوروی وقت و حتی لهستان را برای تکمیل این نیروگاه قبول کرده و هرچه زودتر آن را به پایان رسانده تا برق اتمی در ایران جریان یابد. در همان دوران جناح راست در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی با تمام قدرت و توان و امکانات خود علیه این توصیه حزب توده ایران موضع گرفت. نه تنها این جناح حکومتی، بلکه برخی ملیون و ملی مذهبیون داخل حاکمیت نیز با این توصیه حزب توده ایران به مقابله برخاستند، که شاهد آن مطالبی است که در روزنامه "میزان" ارگان وقت نهضت آزادی ایران دراین باره منتشر شد. حتی مخالفت با پیشنهادهای حزب توده ایران در این زمینه را با این عنوان در مطبوعات جناح راست حکومتی مانند روزنامه رسالت بارها تکرار کردند: "له ستان"، به معنای "له" شدن جمهوری اسلامی بدست کشورهای بلوک شرق در صورت قبول توصیه سپردن کار اتمام نیروگاه بوشهر بدست لهستانی ها. همین مخالفت ها را در زمینه فروش و انتقال گاز از طریق خاک اتحاد شوروی وقت سازمان دادند و پیش بردند. تا جائی که وزیر نفت دولت بازرگان "معین فر" از رهبران ملی مذهبی اعلام داشت "شیرهای گاز را در فضا باز می کنیم اما به شوروی ارسال نمی کنیم." و به بهانه شوروی ستیزی سالانه 2 میلیارد دلار گاز ایران بدین طریق سوخت و صادر نشد.
این سوابق را با سرعت و بصورت خلاصه مرور کردیم تا تاکید کنیم که حمایت حزب توده ایران از وجود تکنولوژی اتمی در ایران سابقه ای طولانی، حداقل در حد عمر جمهوری اسلامی دارد و امروز نیز ما همان سیاست را دنبال کرده و می کنیم. این سیاست برخاسته از این واقعیت است که "نفت" عمری ابدی در ایران ندارد و سرانجام تمام خواهد شد. هیچ جایگزینی برای سوخت و برق در ایران وجود ندارد مگر رفتن به سوی تکنولوژی اتمی. مانند بسیاری از کشورهای دیگر که سلاح اتمی ندارند اما تکنولوژی و برق اتمی دارند. مانند برزیل، آرژانتین و احتمالا کشورهائی در منطقه خاورمیانه (حساب اسرائیل حساب دیگری است) نیز در همین مسیر حرکت می کنند، مانند ترکیه. ضمن آنکه تکنولوژی اتمی صرفا مصرف سوخت و برق و سلاح ندارد، بلکه عرصه های گسترده تری را- از جمله در امور کشاورزی- در بر می گیرد. ایران دراین عرصه نه تنها جلو نیست، بلکه عقب نیز افتاده است. یعنی باید بسیار زودتر از اینها با استفاده از درآمد بی همتائی که از استخراج و فروش نفت داشته ایم، سریعا و در همان دهه اول بعد از انقلاب به این تکنولوژی دست می یافتیم. یعنی به همان اندازه که باید امساک می کردیم در ریختن پول حاصل از فروش نفت به جیب سرمایه داری تجاری و غارتگر برای وارد کردن کالا و مواد خوراکی به ایران – که کشاورزی و صنعت ملی ایران را نابود کرد- باید دست و دل باز می بودیم برای فعالیت های زیربنائی نظیر دست یابی به تکنولوژی اتمی. بنابراین، ما نه تنها با فعالیت اتمی – مانند تولید سلاح – در ایران مخالف نیستیم، بلکه منتقد کنُد کاری ها و سیاست بازی های جمهوری اسلامی در این زمینه نیز هستیم. آنچه که ما اکنون نیز با آن مخالفیم، همین بند آخر است. یعنی سیاست بازی با تکنولوژی اتمی. این بازی، که کشور ما را تاکنون چند بار تا آستانه بزرگترین خطرات پیش برده و همچنان نیز تمام امور سیاسی و اقتصادی و حکومتی را تحت الشعاع خود قرار داده است. همان سیاست نظامی و جنگی که بویژه پس از انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوق رای بر کشور حاکم شد و منجر به بزرگترین ماجراجوئی ها شد. یعنی تلاش برای دستیابی به تکنولوژی اتمی که یک خواست ملی است، آلوده شد به یک سیاست نظامی و حتی جنگی که در نهایت نیز می توانست نزدیک به 70 میلیارد دلار سرمایه گذاری روی این تکنولوژی و تاسیسات آن را، همراه با تمامیت ارضی ایران برباد بدهد. خرده ریزهای این سیاست همان جنجال ها و حرکات جنون آمیزی است که دولت احمدی نژاد، بویژه شخص احمدی نژاد و گروهی از فرماندهان نظامی که او را جلو انداخته بودند و شخص آقای خامنه ای با تئوری سیاست خارجی تهاجمی به نمایش گذاشتند. این سیاست که تحت پوشش دفاع از ادامه فن آوری اتمی درایران پی گرفته شده، نه تنها عملا به مسیر طبیعی و ممکن دستیابی به تکنولوژی کامل اتمی در ایران ضربه زده، نه تنها افکار عمومی جهان را علیه اتمی شدن ایران بسیج کرد، نه تنها کشورهای منطقه را وحشت زده کرد، بلکه رنج آور ترین تحریم های اقتصادی را به ملت ایران تحمیل کرد و از کنار همین تحریم ها بزرگترین مافیا با نام "دور زدن تحریم ها" در کشور پدید آمد که سر نخ همه آنها به سپاه و بیت رهبری بند بود. کشاندن پای سپاه پاسداران به فعالیت های اتمی، حداقل این توهم را در جهان بوجود آورد که زیر این کاسه، باید نیمکاسه ای باشد و رسانه ها و محافل سیاسی جهان بی وقفه سیاست ها و حرف های جنون آمیز احمدی نژاد و برخی فرماندهان سپاه را برجسته کرده و مدعی شدند سلاح اتمی در دست دولتی که می گوید با یک امام غیب شده در ارتباط است و از او دستور می گیرد و به هیچکس پاسخگو نیست، برای جهان خطرناک است! اشتباه از آنجا آغاز شد که امری غیر نظامی، یعنی تکنولوژی اتمی را بصورت امنیتی و بسیار مخفیانه سپردند بدست نظامی ها و در کنار آن یک اتاق موشکی هم درست کردند و فرماندهی آنرا سپردند به سرلشکر رحیم صفوی فرمانده پیشین کل سپاه. در حالیکه این یک امر فنی است و می تواند سازمانی مستقل مانند دیگر کشورهای جهان داشته باشد و نیروی نظامی حافظ و مدافع کشور، طبیعی است که مدافع تاسیسات اتمی هم باید باشد، همچنان که مدافع تاسیسات ذوب آهن و یا پالایشگاه های نفت و یا پتروشیمی و یا هر تاسیسات دیگری باید باشد. برای چنین رویکردی، چنین استدلال می کنند که چون خطر حمله به تاسیسات اتمی ایران وجود داشته و دارد، سپردن آن بدست سپاه پاسداران اجتناب ناپذیر بوده است. در ادامه همین تفکر، موشک سازی آغاز شد و هوا کردن آنها بعنوان یک کار تبلیغاتی در تائید و حمایت از حرکات و حرف های نمایشی و جنجالی احمدی نژاد و برای ترساندن قدرت های جهانی و پرهیز از حمله به ایران بصورت یک کار سیاسی ادامه یافت. که البته سرنخ تمام این امور در بیت رهبری بود. بحث کلاهک اتمی و دیگر مسائلی که تکرار آن دراینجا ضرورت ندارد نیز ادامه همین سیاست و سیاست بازی است. این درحالی است که دفاع از ایران، دفاع از فن آوری اتمی، دفع خطر حمله نظامی به ایران و هر نوع خطر دیگری در گرو یک اتحاد ملی است و لاغیر. وقتی حکومتی از جمع شدن 20 نفر در خیابان ها از بیم تبدیل شدن آن به یک تظاهرات میلیونی بترسد، هر اندازه موشک و کلاهک اتمی هم داشته باشد، همچنان در محاصره خطر خارجی و شورش داخلی است. بویژه که مردم آن اقلیت را اقلیتی غارتگر، سرکوبگر، مرتجع، ماجراجو و ضد ملی بشناسند که یا کشور را غرق در یک جنگ داخلی و حمله خارجی می کند و یا با بزرگترین خیانت به استقلال ملی، حفظ حاکمیت خود را در گرو زد و بند بین المللی می بیند و درآن جهت حرکت می کند. هنوز هستند در حاکمیت جمهوری اسلامی که خواب هدف دیگر را در فعالیت های اتمی می بینند. یعنی تولید سلاح اتمی. این همان نکته ایست که آقای مطهری به آن اشاره کرد. شاید بهانه آن افراد نیز این باشد که با داشتن سلاح اتمی، دیگر بقای جمهوری اسلامی ابدی می شود! آنها فراموش می کنند که اتحاد شوروی بزرگترین زرادخانه اتمی را داشت. ایران میتواند و باید هم در این جهت حرکت کند که در حد کشور برزیل به تکنولوژی اتمی دست یابد. اما برای رسیدن به این هدف، سیاستی ضروری است که مغایر سیاست های شعاری و جنجالی، تهدید این و آن و موشک پرانی تبلیغاتی است. نه ایران کره شمالی است و نه منطقه ای که ما در آن قرار داریم منطقه ایست که کره شمالی در آن قرار داد. راهی که در دوران احمدی نژاد طی شد، نتایج خود را آشکار کرد و آنها که هنوز در رویای آن راه به سر می برند، نه دیروز می فهمیدند چه می کنند و چه می گویند و نه امروز.
|
راه توده 499 - 20 فروردین 1394