راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 506

رهبر اگر واقعا نگران جنگ است

ایجاد وحدت ملی را

به موسوی و خاتمی واگذارد

 

 

در هفته گذشته خبرهای متناوبی از قول مقام‌‌های نظامی و کشوری درباره کشیده شدن جنگ سوریه و عراق به مرزهای ایران منتشر شد. آقای خامنه‌ای نیز در مراسم رژه دانشگاه امام حسین سپاه گفت: "خبرهایی دارم که دشمنان درصددند جنگ‌‌های نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند".

ایشان در همین سخنرانی چند "خط قرمز" هم با عناوینی پرهیاهو نظیر "من اجازه نمی‌دهم" و "اجازه نخواهم داد" برای دولت روحانی ترسیم کرد. از جمله اینکه "من اجازه نمی‌دهم بیگانگان با دانشمندان و فرزندان عزیز ملت ایران که این دانش گسترده (هسته ای) را به اینجا رساندند، بیایند حرف بزنند".

این سخنان نیز تحت عنوان "پیام قاطع مقام معظم رهبری" به "خودباختگان و تیم مذاکره کننده هسته‌ای" از سوی روزنامه‌‌هایی نظیر کیهان و رسالت و سیاست روز با عناوینی درشت منتشر گردید. البته چند روز بعد با سخنان وزیر امور خارجه و دفتر احمدی نژاد و دفتر حقوقی وزارت خارجه معلوم شد که هیاهوی "اجازه نخواهم داد" برای هیچ بود و در زمان دولت احمدی نژاد زیر چتر حمایت خود رهبر "بیگانگان" و مسئولان آژانس بارها و بارها با دانشمندان هسته‌ای ایران گفتگو و از آنها بازجویی کرده اند که از جمله در گزارش‌‌های رسمی وقت آژانس بین المللی اتمی بدان اشاره شده است.

سخن در این نیست که آقای خامنه‌ای چند سال با تأخیر به یاد اجازه دادن یا ندادن به مصاحبه با دانشمندان هسته‌ای ایران افتاده است، سخن بر سر معیارهای دوگانه وی هم نیست، در این هم نیست که چگونه وی به محض بالا آمدن لجن از کف مرداب 8 ساله، فورا دستور جمع کردن آن را میدهد. سخن بر سر آن هم نیست که خود ایشان که حالا توافق اتمی و لغو تحریم ها را یکجا طلب می فرمایند و فراموش کرده است که در دوران احمدی نژاد همین تحریم ها "کاغذپاره" اعلام شد و ایشان صدایش در نیآمد.

ایشان برای دولت روحانی هر روز یک خط قرمز جدید ترسیم می‌کند یا به کمتر از لغو کامل کاغذپاره‌‌های قبلی رضایت نمی‌دهد. سخن در این است که این رسم و روش و این تناقض گفتارها و کردارها اعتباری برای هیچ بخش از سخنان ایشان و از جمله انگیزه‌‌های پنهان در پشت آنچه پیرامون کشانده شدن جنگ به مرزهای ایران می‌گوید باقی نمی‌گذارد.

تردید نیست که شرایط منطقه شرایط حساس و خطرناکی است. تردید نیست که کوشش برای کشاندن جنگ به مرزهای ایران نیز بی گمان وجود دارد. ولی آیا آقای خامنه‌ای از این شرایط درکی عمیق و راه حلی ملی برای آن دارد یا این هم از نظر وی بخشی از همان هیاهوهای پوچ و تبلیغاتی و "اجازه نخواهم داد"هاست؟ اگر واقعا چنین درک ریشه داری از خطرهایی که کشور ما را تهدید می‌کنند وجود داشت، در آنصورت باید در همه عرصه‌‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برنامه‌‌ها و تدبیرهایی درست خلاف آنچه آقای خامنه‌ای می‌گوید و می‌کند در پیش گرفته می‌شد. حداقل  بجای تفرقه افکنی پیاپی و تهمت زدن و کوبیدن داغ "فتنه گر" بر پیشانی چند ده میلیون مردم ایران باید راه برای مشارکت وسیع در زندگی سیاسی فراهم می‌شد تا یکپارچگی و وحدت ملی در صورت بروز خطر بتواند شکل بگیرد. در حالیکه سیره آقای خامنه‌ای نشان از چنین سطحی از آگاهی بر خطرها ندارد. آیا ایشان واقعا تصور می‌کند که آن بیست و چند میلیونی که به میرحسین موسوی رأی دادند، علیه رأی شان کودتا شد، در خیابان‌‌ها باتوم و چماق خوردند، روانه کهریزک شدند و امروز، هر روز به خودشان و رهبرانشان و آرمان‌‌ها و باورهایشان توهین می‌شود قرار است بیایند در جبهه‌‌ها از ولایت فقیه ایشان یا انتقال مقام معظم رهبری به آقا مجتبی دفاع کنند؟ اگر چنین درکی از خطرهایی که پشت مرزهای ایران در کمین است وجود داشت، امروز نباید کسانی چون محمد خاتمی سفیر بین المللی ایران و امثال میرحسین موسوی و کروبی در بالاترین ارگان های اجرایی و مشورتی کشور باشند؟ مضحک و دردناک نیست که کوتوله‌هایی مانند میرسلیم و صفار هرندی و نقی حبیبی که روی هم رفته ده هزار تن هم به آنها رای نمی دهند عضو انتصابی مجمع تشخیص مصلحت نظام باشند و امثال خوئینی ها و عبدالله نوری و نبوی در زندان  و حصر و نیمه حصر؟ اگر چنین نیست و اگر مجموع گفتار و کردار و رفتار آقای خامنه ای نشان از یک درک واقعی از خطر "جنگ های نیابتی در پشت مرزهای ایران" ندارد، در آنصورت بر آنچه می گوید سه فرض می‌تواند مطرح باشد:

1 -  یا ایشان به وجود خطر برای ایران و مرزهای ایران اعتقاد واقعی ندارد و آنچه را می گوید خود نوعی هیاهو و جنجال برای ایجاد فضای جنگی در داخل کشور و عبور از بحران‌‌ها و چالش‌‌های پیشاروی، بویژه انتخابات مجلس و خبرگان، به قصد نجات جناح راست است.

2 - ایشان به وجود چنین خطری اعتقاد دارد ولی تصور می‌کند با همین روشها و برنامه‌‌ها و تکیه بر یک جناح و یک اقلیت و فتنه گر خواندن بقیه و با حذف مردم و رهبران مورد اعتماد آنان می‌تواند بر این خطرها غلبه کند.

3 - به وجود خطر اعتقاد دارد و مطمئن هم نیست که با ادامه این وضع بتوان وحدتی ملی بوجود آورد و بر خطرها غلبه کرد اما حفظ مقام برای وی آنقدر مهم و اشتباهات گذشته آنچنان سترگ و سرنوشت ساز است که حاضر به پذیرش اشتباه و بازگشت از راه رفته نیست.

 

هر کدام از اینها باشد، بدتر از دیگریست؛ چرا که به معنای آن است که کشور ما و ملت ما در یکی از خطیرترین و دشوارترین مراحل تاریخ خود فاقد یک دستگاه رهبری است که شناخت درستی از اوضاع، درکی روشن از موانع، و اراده و شهامت لازم برای برداشتن گام‌‌های بایسته برای رفع خطرها را داشته باشد. خطر هم در مرزهای ایران است و هم  در درون ایران است.

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده 506 - 7  خرداد 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت