راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خاطرات دکتر علی امینی

(بر بال بحران- ایرج امینی)

آخرین شوخی شاه

با علی امینی

پیش از ترک ایران

 

 

 

دوشنبه، 18 دی 1357 (8 ژانویه 1979)

 

دیروز عزای ملی از طرف جبهه ملی بود، ولی روحانیون آن را تایید نکردند. امروز هم روحانیون قم و آقای خمینی عزای ملی اعلام کرده که جبهه ملی هم به آن ها پیوسته است. این اولین شکاف بین جبهه ملی و روحانیون است. به هر حال دیروز و امروز همه جا تعطیل است. وزارتخانه ها که متاسفانه همیشه تعطیل است. بانک ها در اثر اعتصاب کارکنان بانک مرکزی تعطیل بوده اند و هستند. تظاهراتی در تهران انجام گرفته و تیر اندازی شده، ولی تعداد کشته ها معلوم نیست و شاید هم کشته ای نبوده است. اثر ترکیب دولت در افکار عمومی چندان خوب نیست، چون غیر از صادق وزیری و میرفندرسکی اعضای برجسته ای در دولت نیستند...

ساعت شش و نیم آقای سرلشکر پاکروان که مدت ها او را ندیده بودم آمد و روبوسی کردیم. راجع به وضع بحث شد. فعلا رئیس حسابداری دربار است. از کمکی که به شاپور بختیار می کنم خوشحال بود. خودش هم مثل این که دست به کار کارهایی در حاشیه کار رسمی خودش است. در ضمن مذاکرات، شاه تلفن کرد و مدتی در اطراف قطعی بودن مسافرتش و ترکیب شورای سلطنت بحث کردیم. خبر عدم قبول وزارت جنگ جم را تایید کرد... نظر داشتم روسای مجلسین در شورا نباشند و سعی کنند بیش تر افراد موجه و مردم پسند باشند. قرار شد با انتظام هم مشورت کنند. بنابراین سفر ایشان قطعی است و شاید تا آخر هفته انجام گردد...

آقای دکتر باهری اول وقت صبح آمد و ساعتی در اطراف وضع صحبت می کرد و از وضع بعد از مسافرت شاه نگران بود. با خودم فکر کردم کسی که برای من پرونده ساخت و دنبال آن را گرفت و با دوستان من رفتار بدی کرد و در مدت 15 سال از او خبری نداشتم، حالا بار دوم است که به دیدن من می آید! مملکت و مردم عجیبی است. باید عبرت گرفت و از خداوند بزرگ غافل نبود.

 

سه شنبه، 19 دی 1357 (9 ژانویه 1979)

 

اولین برف زمستانی از دیشب باریده، به طوری که صبح که از خواب برخاستم باغ پوشیده از برف است...

ساعت هفت و نیم به شاه تلفن کردم و جریان مذاکرات با دکتر سحابی را گفتم. ایشان گفتند که دکتر بختیار تقاضا کرده است که مسافرت شاه به بعد از اخذ رای اعتماد از مجلس موکول شود. بنابراین تا اواسط هفته نو خواهند بود. چون پنجشنبه قرار است دولت به مجلس معرفی شود و بحث در اطراف برنامه دولت به روز یکشنبه خواهد افتاد...

 

چهارشنبه، 20 دی 1357 (10 ژانویه 1979)

 

... شاه تلفن کرد و مدتی صحبت می کرد، در حالی که در تاریکی بودیم. یک ساعت صحبت کرد و قرار شد فردا ساعت سه و نیم بعد از ظهر به اتفاق آقایان صدیقی و انتظام به کاخ نیآوران برویم و در مورد ترکیب شورای سلطنتی تبادل نظر کنیم. مدتی در مورد آتیه و وضع دولت صحبت شد...

 

پنجشنبه، 21 دی 1357 (11 ژانویه 1979)

 

... ساعت سه و نیم قرار ملاقات با اعلیحضرت را به اتفاق آقایان انتظام، صدیقی و دکتر اردلان، وزیر دربار، داریم. دکتر شاپور بختیار پیش از ما نزد اعلیحضرت بود. سر ساعت رفتیم. نخست وزیر هم بر حسب قرار قبلی در این جلسه مشورت قرار بود باشد. صحبت از ترکیب شورا شد. من با بودن روسای مجلسین و خود نخست وزیر در شورا مخالف بودم. دلیل را هم گفتم. آقای دکتر صدیقی با اساس استدلال من موافق بود. من هم نظرم اولا صورت مردم پسند شورا، ثانیا اصل تفکیک قوا و این که این شورا در حقیقت جانشین شخص شاه است. نخست وزیر بودن روسای مجلسین را از نظر کمک به دولت ضروری می دانست. به هر حال من چون تمایل نخست وزیر و خود شاه را دیدم تسلیم شدم، ولی خودم برای این که از یک طرف آزاد در فعالیت های خودم باشم و از طرف دیگر چون قصد مسافرتی دارم از شرکت عذر خواستم. دکتر صدیقی هم به علت این که اصولا با خروج شاه از کشور مخالف بود قبول عضویت نکرد. اشخاص دیگری را در نظر گرفتیم. من جمله آقای وارسته که از آن جا به ایشان تلفن کردم و قبولی ایشان را گرفتم. به آقای سید جلال الدین تهرانی هم تلفن شد و قبول کرد. دکتر سیاسی (علی اکبر) صبح خود من صبحت کرده بودم. آقای دکتر اردلان تلفن کرد و او تا شنبه صبح مهلت خواست و به نظر می رسد قبول کند. به این شکل شورا منهای دکتر صدیقی و من صورت پیدا کرد. تا ساعت هفت و نیم با شاه صحبت داشتیم و الزام خودش را از خروج از ایران که روی فشار غربی هاست گفت و از این که بعدا مردم یا تاریخ آن را حمل به فرار کنند ناراحت بود. مدتی در اطراف آن صحبت کردیم و بالاخره با ایشان خداحافظی کردیم و قرار شد روز شنبه شورا را رسما اعلام کنند. من چون دیگر ایشان را نمی بینم، ضمن خداحافظی گفت شاید یکدیگر را در اروپا ببینیم! گفتم امیدوارم در خود ایران. ایشان را به خدا سپردم و گفتم آن چه پیش آید خیر کشور باشد...

 

جمعه، 22 دی 1357 (12 ژانویه 1979)

 

... ساعت چهار آقای دکتر اعتبار آمد و در اطراف کار دولت که او هم یکی از کارگردان هاست صحبت شد و شخصا مثل من معتقد بود که عضویت روسای مجلسین در شورا صحیح نیست. گفتم به نظر من دیر است. به هر حال عقیده داشت که می شود جلوی آن را گرفت. دکتر الموتی (مصطفی) تلفن کرد و راجع به وضع مجلس با او صحبت کردم که دولت را معطل نکنند. اردشیر زاهدی تلفن کرد که چون فردا عازم امریکاست می خواهد بیاید خداحافظی کند. گفتم گرفتارم و با تلفن خداحافظی کردیم. نظر من را در مورد استعفایش خواست، تاکید کردم هر چه زودتر این کار را بکند...

 

شنبه، 23 دی 1357 (13 ژانویه 1979)

 

... امروز قرار است دانشگاه تهران باز شود ولی درسی در کار نیست. بیش تر جنبه تظاهر علیه شاه و دولت دارد. خبر دادند که در حدود بیش از 100 هزار نفر در محوطه دانشگاه اجتماع کرده اند و نطق هایی از طرف آقای آیت الله طالقانی و دکتر سنجابی و دکتر بهشتی ایراد شده است. ماموران انتظامی دور از جلوی دانشگاه موضع گرفته بودند و مواظب وضع بودند. ساعت یازده منزل آقای دکتر رضا امینی با سفیر آمریکا، سالیوان، قرار ملاقات داشتم. سر ساعت او آمد. منزل دکتر امینی هم به واسطه مضیقه سوخت سرد بود و دو چراغ نفتی کار می کرد. تا ساعت 12 با ایشان در اطراف وضع ایران صحبت داشتم. خیلی نگران و بدبین بود. به او گفتم به این اندازه بدبین بودن درست نیست. صحبت از مراجعت آیت الله خمینی بود. گفتم من خیال نمی کنم در این وضع ایشان بیایند، ولی او تردید داشت. اعتصابات همه کار مملکت را فلج کرده است. موجب نگرانی او و من و همه است، ولی باید تلاش کرد که فعالیت اقتصادی شروع شود.

در مراجعت به منزل، ودودی گفت شاه تلفن کرده بود. ساعت یک با ایشان تماس گرفتم. ناراحت بود که دکاکین بسته است و عکس خمینی را در اغلب دکاکین، حتی در نزدیکی کاخ نیآوران، نصب کرده اند! این واقعیت را نمی خواهد قبول کند که عقده چندین ساله مردم به این زودی از بین نمی رود و صدمات مالی و جانی که عده ای دیده اند و ایشان به آن توجه نکردند و در صدد جبران آن بر نیامدند به این جا رسیده، و جز با رفتن ایشان آرام نخواهد نشست. تاریخ حرکت من را سئوال کردند. گفتم معلوم نیست. خودشان انتظار رای اعتماد مجلس را نسبت به دولت دارند. امروز شاپور بختیار دولتش را به سنا معرفی کرد. احسان نراقی تلفن کرد که مطابق گفته مخبر فیگارو، ظاهرا آقای خمینی از دولت فرانسه هواپیمایی خواسته که به تهران بیاید. نگران این اقدام هستم، زیرا چنانچه در این وضع ایشان بیایند همه چیز به هم خواهد خورد و بحران اقتصادی که در نهایت بدی است بدتر خواهد شد و عکس العمل ارتش را نمی شود نادیده گرفت. از آقای حاج محمد حسین حائری، از بستگان آقای خمینی خواهش کردم که ساعت 3 بیاید و ایشان را آماده کردم که اولا به آقای خمینی تلفن کند چنین کاری نکنند؛ ثانیا ببینند آیا من می توانم دیدنی از ایشان در پاریس بکنم یا خیر. آقای حاج روغنی را هم که آقای خمینی در ایام تحت نظر بودن در تهران در سال 1342 منزل ایشان بود، خواستم بیاید و با او هم صحبت کردم. رفت استخاره ای بکند و در صورت اجازه به ایشان تلفن کند. بالاخره توانستم با آقای دکتر بهشتی، از نزدیکان آقای خمینی تماس بگیرم. ایشان کاملا تکذیب کردند و از این که من عضویت شورای سلطنت را رد کرده ام اظهار خوشوقتی کرد. او تقاضا داشت در صورت امکان نظامی ها را برحذر دارم که نسبت به مردم خشونت به خرج بدهند، و برای ایجاد آرامش و نظم آقایان روحانیون منتهای سعی و کوشش را خواهند نمود.

شورای سلطنت امروز ساعت سه در حضور اعلیحضرت تشکیل می شود. چون آقای علی معتمدی ناخوش است، دکتر علی آبادی، برادر آقای سروری، را به جای او گذاشته اند که بد نیست و بالاخره ترکیب شورا به این شکل درآمده است: نخست وزیر؛ روسای مجلسین؛ عبدالله انتظام؛ سید جلال تهرانی؛ محمد علی وارسته؛ دکتر علی آبادی؛ وزیر دربار ( علیقلی اردلان)؛ رئیس ستاد ارتشبد قره باغی. در تلویزیون عکسی نبود در صورتی که قرار بود از جلسه فیلم برداشته شود. شاید چون در تلویزیون اعتصاب است. فیلمی اگر تهیه شده باشد، ظاهر نکرده اند...

 

دوشنبه، 25 دی 1357 (15 ژانویه 1979)

 

... وضع رادیو طوری است که دیگر نه از هوا و درجه حرارت خبر می دهد و نه از چیزهای دیگر. فقط اخبار 8 صبح و 14 و 20 است. آن هم وضع بدی دارد و صدا و نوارها خرخر می کند. اعتصاب در رادیو تلویزیون ادامه دارد. کار برق هم لنگ است و خلاصه وضع اقتصادی مملکت به هم ریخته و خطرناک است.

ادوارد لر، مخبر کانال دوم فرانسه آمد و مصاحبه تلویزیونی کوتاهی کرد. امروز مجلس سنا در یک جلسه، رای اعتماد به دولت دکتر بختیار داد. از بازار جمعیتی به دعوت جبهه ملی جمع شدند و شعارهایی مثل معمول دادند. سرکار فریده دیبا به اتفاق بچه های اعلیحضرت و آتابای و هاشمی نژاد با طیاره نظامی تهران را ترک کردند. شاه هم احتمالا روز چهارشنبه می رود...

آقای ناصر خان قشقایی هم دو روز است به تهران آمده و منزل دخترش است. تلفنی با او صحبت کردم و اظهار محبتی کرد و از این که من قصد سفر دارم ناراحت بود. گفتم طولانی نخواهد بود و زود بر می گردم...

 

سه شنبه، 26 دی 1357 (16 ژانویه 1979)

 

امروز روزی تاریخی است. مجلس شورای ملی ساعت یازده صبح به دولت شاپور بختیار رای اعتماد داد و ساعت یک بعد از ظهر شاه به اتفاق ملکه فرح ایران را ترک کردند... مصاحبه کوتاهی شاه و فرح با خبرنگاران کردند و خلاصه این که شاه برای استراحت و معالجه فعلا ایران را ترک گفتند و در مقابل سئوال برگشت جواب داد بسته به حال مزاجی خواهد بود. مرحله اول سفر در اسوان (مصر) خواهد بود و از آن جا احتمالا به امریکا خواهند رفت.

 

انتظام (عبدالله) ناهار پیش من بود. شاه به او تلفن کرده و خداحافظی کرده. یادی از من کرده است. عبدالله گفته بود ناهار با دکتر امینی هستم. گفته بود [شاه] چیزی می دهد بخوری؟ ساعتی با انتظام تبادل نظر کردیم. خوش بینی زیادی به اوضاع نیست. عصر خبر دادند که مردم به جشن و سرور مشغول اند و نقل و گل به دیگران می دهند. این پیشآمد خلاف انتظار نبود. باید دید بعد چه پیش خواهد آمد. در روزنامه اطلاعات نوشته بود که کارمندان سفارت ایران در واشنگتن اردشیر زاهدی را به سفارت راه نداده اند! جل الخالق!

آیت الله خمینی اعلامیه ای داده اند که شورای سلطنت و مجلس باید از بین بروند و حکومت موقت تشکیل شود. چطور؟ روشن نیست. قشون به قانون اساسی وفادار و از حکومت قانونی که فعلا بختیار است حمایت می کند. در مقابل دستورات آقای خمینی چه عکس العملی نشان خواهد داد روشن نیست.

خبر مسافرت من که دیروز در روزنامه اطلاعات منتشر شده موجب ناراحتی عده ای از دوستان شده است. مدت مسافرت را خواهان هستند. گفته ام که دو هفته بیش تر نخواهد بود...

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  528   21 آبان ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت