راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

حزب توده ایران

و جامعه دگرگون شده

خام خیالی ها

تبدیل شده به

بی خیالی ها!

 

 

بی خبری از اوضاع ایران، پر بهاء دادن به خود در حد توهم و رویا، مقایسه ایران امروز با ایران پیش از انقلاب و این تصور باطل که مانند سال 57 یک سر بزرگ بنام رهبری می رود ایران و روی بدنه هواداران می نشیند بیش از آن خیالی باطل است که اهمیت پرداختن به آن احساس شود.

حزب ما برای حضور دوباره در جامعه راه بسیار دشواری را در پیش دارد. هرگز نباید مسئله را ساده تصور کرد. حتی اگر با تصورات آن کمیته مرکزی گذشته و آمدن آن رهبری آبدیده و از کوران حوادث عبور کرده به ایران و گشایش دفتر حزب هم امروز را طی کنند در خواب و خیال و رویا هستند.

فضای فرهنگی ایران بکلی دگرگون شده، فضای جهانی هم همینطور. دو نسل بعد از انقلاب در ایران حضور دارند که بطور کلی یا اسم حزب ما را نشنیده اند و یا اگر شنیده اند همان مزخرفاتی است که حکومت به خوردشان داده است. جمهوری اسلامی ویرانی های بزرگی را در تمام عرصه های فرهنگی و اخلاقی و اقتصادی به بار آورده است. ما از نظر کادر و بویژه کادر رهبری بسیار ضعیف تر از زمان انقلاب 57 هستیم. آن رهبری دوران فعالیت حزب کمونیست، زندان رضاشاه، جنبش دهه 30 موسوم به ملی شدن نفت، حضور در مجلس چهاردهم در کنار امثال مصدق، شرکت در کابینه قوام السلطنه، قیام خراسان و حکومت آذربایجان و سرانجام، کودتای 28 مرداد را تجربه کرده بود. از تونل مائوئیسم و اورو کمونیسم رد شده بود، کنفدراسیون دانشجویی را پشت سر گذاشته بود، از تشکیلات تهران معروف به ماجرای عباس شهریاری ضربه خورده بود، در اوج اختناق شاهنشاهی توانسته بود یک سازمان مخفی بنام "نوید" را شکل بخشیده و از دور هدایت کند. آن رهبری چنین بود.

در داخل کشور طی 35 سال گذشته رویدادهای بسیاری را مردم دیده و تجربه کرده اند. رشد کرده اند، بسیار آگاه تر از دوران شاه شده اند، مطبوعات ایران و فعالان سیاسی آن جهشی تاریخی کرده اند و در مجموع کیفیتی در برابر ماست که اگر نتوانیم خود را با آن حداقل برابر کنیم و نه رهبری، کلاهمان پس معرکه است.

این درحالی است که حزب ما از همین دو نسل بعد از انقلاب باید نیرو بگیرد. نباید فکر کرد که همه آنها در دانشگاه ها هستند، خیر. امروز در کارخانه‌ها افراد دارای لیسانس دانشگاهی کار می کنند. راننده تاکسی امروز در ایران دیگر آن راننده تاکسی سال 57 نیست. میوه فروش هم آن میوه فروش نیست. کشاورز هم آن کشاورز نیست. زنان ایران امروز از نوع دیگری هستند و نوع دیگری می اندیشند و برای حقوق خود حتی مهاجم اند. روزنامه و روزنامه نگاری در ایران یک دنیای وسیع شده، رشته های تخصصی در دانشگاه ها تدریس شده که اطلاعات همه ما از آن ها کم است و انواع تحولات دیگر.

به همین دلیل است که می توان به ساده لوحی آنها که فکر می کنند اگر تاج کمیته مرکزی را روی سرشان بگذارند و یا این تاج را دو دستی در مهاجرت بر روی سرشان نگهدارند به آرزو و دلخواهشان رسیده اند باید کمی خندید. این افراد غرق رویاهای پرورش یافته در مهاجرت اند. دردشان هم درد امروز و فردای حزب نیست، که اگر بود به جای راه توده ستیزی می رفتند روی همین تحولاتی که به آنها اشاره ای گذرا و کوتاه کردیم متمرکز می شدند. آیا چنین بضاعتی در نامه مردم جمع است؟

شاید نزد خود و دوستانشان تصوری غیر واقعی از بضاعتشان در عرصه های یاد شده در بالا داشته باشند که دراین صورت این شعر پر معنای مولوی را باید برایشان بارها تکرار کرد:

 

آن یکی پرسید اشتر را که هی!

از کجا می آئی ای فرخنده پی؟

گفت از حمام گرم کوی تو

گفت این پیداست از زانوی تو!

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  528   21 آبان ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت