راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خاطرات دکترعلی امینی

(بربال بحران)

آخرین گفتگوها

با بختیار، طالقانی و بهشتی

پیش از ترک ایران!

 

 

 

چهارشنبه، 27 دی 1357 (17 ژانویه 1979)

 

... امروز هم تظاهراتی بوده است، ولی آرام انجام شده. تقریبا تمام مجسمه های شاه در خبابان های تهران پایین کشیده شده. آقای صادق وزیری از وزارت دادگستری استعفا نموده... شب گذشته آقای افشار، وزیر خارجه سابق، برای خداحافظی تلفن کرد. به تدریج همه می روند. چون وضع روشن نیست و نگرانی زیاد است. آقای شبستری زاده به اتفاق آقای خامنه ای آمدند. عدم رضایت آقای شریعتمداری و سایر آیات قم از این که آقای خمینی با آن ها مشورت نمی کند و آن ها را به حساب نمی آورد کم کم علنی می شود.همین اختلاف بین دانشجویان و استادان چپ و مذهبی ها آشکار گردیده و دامنه اختلافات در روزهای بعد قطعا شدیدتر می شود. آقای پولادی هم آمد و قرار شد ساعتی برای ملاقات من با آقای طالقانی درست کند...

ساعت سه بعد از ظهر عده ای از خانم ها و آقایان اعضای هیئت مدیره آسایشگاه کهریزک آمدند و در حضور آقای دکتر حکیم زاده که استعفا کرده بود بحث مختصری شد. صورت مجلسی تنظیم شد و استعفای ایشان رد شد و قرار شد مدت شش ماه خانم دکتر نوشیروانی که تخصص در روانکاوی دارد موقتا وظایف ایشان را انجام دهد.

 

 

پنجشنبه، 28 دی 1357 (18 ژانوی 1979)

 

ساعت هفت و نیم آقای پولادی آمد و قرار ملاقاتی را با آقای طالقانی گذاشتم که ایشان را قبل از حرکت به اروپا به بینم. دکتر شجاعی آمد و آقای برقعی برای حفظ نظم و آرامشی که در راهپیمایی فردا (جمعه، اربعین حسینی) در نظر دارند مذاکراتی کرد و نظر داشت من با رئیس ستاد، اقای ارتشبد قره باغی  صحبت کنم. بعدا آقای سعید (حسین)، پسر مرحوم حاج عبدالله سعید، در همین زمینه صحبت کرد. بالاخره آقای فلسفی واعظ. با آقای ارتشبد قره باغی به تفصیل صحبت کردم. بعد از مذاکرات مفصل و اطمینان از این که حتی المقدور از برخورد قشون با تظاهر کنندگان احتراز شود. اظهار نمود که بعد از ظهر جلسه شورای امنیت با نخست وزیر دارند و تصمیم لازم را خواهند گرفت. با آقای نخست وزیر (شاپور بختیار) هم صحبت کردم. او هم با نظر من موافق بود و قرار شد پیامی هم بدهد خطاب به مردم که رعایت نظم را بکنند. ساعت چهار بعد از ظهر اقای قره باغی تلفن کرد که در شورا نظر آقای نخست وزیر هم در زمینه نظر من بوده و امیدوارم که فردا راهپیمایی آرام انجام گردد. ضمنا اطلاع پیدا کردم آقای سید جلال تهرانی به پاریس رفته است که با آقای خمینی ملاقات کند و ایشان را متوجه وضع این جا به نماید. از حال انتظام پرسیدم. تب دارد و خوابیده است...

 

 

جمعه، 29 دی 1357 (19 ژانویه 1979)

 

... ساعت 7 صبح منزل آقای صدر [احمد صدر حاج سید جوادی] رفتم. در حدود ساعت هفت و نیم آقای طالقانی آمد. بعد از مدت که ایشان را در حبس و بعدا آزاد شدند ایشان را ندیده بودم. البته فرسوده شده ولی خوب است. دچار قند و فشار خون است. بیش از یک ساعت صحبت کردیم. طرز فکر آقایان با حقیقت سیاسی و اقتصادی تفاوت زیاد دارد و متاسفانه امکان این که یک راه حل مثبتی به توان به دست آورد آسان نیست. به هر حال مذاکرات بد نبود...

 

 

شنبه، 30 دی 1357 (20 ژانویه 1979)

 

... دیشب با آقای فلسفی واعظ صحبت کردم. از این که راهپیمایی اربعین خوب انجام شد راضی بود و دعا می کرد... با آقای دکتر بهشتی تلفنی صحبت کردم و خداحافظی کردم. تقاضا داشت سه هفته ای دیرتر بروم چون وجودم را در تهران ضروری می داند. ساعت 11 آقای سالیوان، سفیر کبیر امریکا، را ملاقات کردم و ساعتی با ایشان در مورد وضع روز صحبت کردم. من را خیلی خوش بین می داند. انتظار داشتم که بعد از برگزاری اربعین وضع دکتر بختیار بهتر خواهد شد. او، یعنی سفیر آمریکا، نگران تشکیل حکومت موقت از طرف آقای خمینی و دو دستگی در داخله و برخورد با ارتش است. ولی فعالیت زیادی می شود که چنین وضعی پیش نیاید. اختلاف نظر بین آقای خمینی و جبهه ملی زیادتر شده و آقای خمینی از جبهه ملی خواسته است که انحلال خودشان را اعلام کنند تا سنجابی به تواند وارد شورای انقلاب شود. به این شکل وضع سنجابی بدتر شده است و مذاکرات داریوش فروهر هم در پاریس به این شکل دچار بن بست شده است...

 

 

یکشنبه، 1 بهمن 1357 (21 ژانویه 1979)

 

... آخرین روز است که تهران هستم و امیدوارم فردا حرکت کنم. اول وقت خبر دادند که به گفته رادیو مونته کارلو و سوییس آقای خمینی تصمیم گرفته اند روز جمعه به تهران بیایند. مسیر حرکت را هم تعیین کرده اند که از فرودگاه و عبور از خیابان آیزنهاور بروند بهشت زهرا و نماز را در مسجد شاه که اخیرا اسم آن را عوض کرده و مسجد خمینی نام گذاشته اند به خوانند. نگران شدم که این اقدام بدون مطالعه ممکن است منجر به خون ریزی در تهران شود. با آقای میناچی تماس گرفتم. ایشان هم ناراحت بود. همچنین با آقای دکتر سحابی. ایشان هم همین وطور. بالاخره با آقای دکتر بهشتی مدتی صحبت کردم و ایشان گفتند جلسه مشورتی عصر داریم و شاید آقا را منصرف کنم. ظاهرا آقای آیت الله طالقانی هم به ایشان تلفن کرده اند ولی معلوم نیست نتیجه ای حاصل شود. آقای محمد حسین حائری آمد و مدتی در اطراف ملاقات احتمالی من با آقای خمینی و بالاخره احتمال آمدن ایشان صحبت شد. آقای حائری که از منسوبان ایشان است نگران بود...

 

 

دوشنبه، 2 بهمن 1357 (22 ژانویه 1979)

 

... مقدمات کار سفر را فراهم کردم... تلفنی با آقای دکتر بختیار صحبت کردم. گفت: «دیشب شورای سلطنت با شرکت آقایان اعضا منهای آقای سید جلال تهرانی که در پاریس است، تشکیل شد. دیشب هم در تلویزیون گفتم که من حکومت قانونی هستم و چنانچه آقای خمینی هم بیایند و به خواهند بر خلاف قانون عمل بکنند مختار هستند و تنایج سوء آن دامن گیر خودشان خواهد شد.» خداحافظی با ایشان کردم. با آقای مانیان هم صحبت کردم. راجع به باز شدن بازار نظری داشت که چون فرصت بحث نبود گذاشتم به بعد. آقای فلسفی واعظ هم مطلبی را شب گذشته راجع به بردن یک هواپیمای هما به پاریس برای آوردن خانواده آقای خمینی گفته بود که جوابش را دادم...

 

 

سه شنبه، 3 بهمن 1357 (23 ژانویه 1979) پاریس

 

اولین روز اقامت در پاریس را با بیدار شدن چهار صبح آغاز کردم. قهوه را خوردم و بعد از نماز و گرفتن حمام، ساعت هشت و ربع با تاکسی به منزل آقای دکتر مبشری \اسدالله] که خانه ای متعلق به آقای افشار، وکیل دادگستری، می باشد، رفتم. از دیدن دکتر مبشری خوشحال شدم و تا ساعت 12 با ایشان در اطراف اوضاع و نظریات آقای خمینی صحبت داشتیم. از منزل ایشان به بنی صدر (ابوالحسن) تلفن کردم و نظر خودم را مبنی بر این که کمیسیونی مرکب از خود بنی صدر و چند نفر دیگر قبل از آقای خمینی بروند و وضع را به بینند. و وقتی وضع را دیدند مقدمات رفتن ایشان فراهم شود، دادم. نظر من را خود او هم داشت و گفت: چند روز پیش به آقای خمینی پیشنهاد داده است، ولی آقا مصمم به رفتن هستند. آقای دکتر مبشری هم راجع به سرسختی اطرافیان ایشان که به قصد نتیجه گیری و به هر قیمت ایشان را می خواهند حرکت دهند، معتقد بود که اصرار نکنم و به گذارم بروند و نتیجه آن را هر چه هست به گیرند...

 

 

چهارشنبه، 4 بهمن 1357 (24 ژانویه 1979) پاریس

 

... تلفنی با سهولت تهران را گرفتم و با آقای بختیار صحبت کردم. گفت: آقای علی قلی بیانی را با نامه ای فرستاده که آقای خمینی را ملاقات کند و ظاهرا در نامه از ایشان خواسته است که در مراجعت عجله نکنند. توصیه کرد که آقای دکتر مبشری هم دنبال کار را به گیرد. مطلب را به دکتر مبشری اطلاع دادم. خوشحال شد. آقای نزیه هم تلفن کرد و در زمینه پیشنهادهای دکتر مبشری صحبت کرد. جریان را به او گفتم. در ملاقاتی که دیروز با آقای خمینی کرده او را خسته دیده بود و در اخبار هم گفته شد که دکتر آقای خمینی توصیه کرده است که با برنامه سنگینی که ایشان در پیش دارند بهتر است در حرکت عجله نکنند.

 

اظهارات آقای مهندس بازرگان را در مورد حکومت اسلامی در روزنامه لوموند و هرالد تریبون خواندم. تعجب کردم که ایشان طرز حکومت را مدل زمان پیغمبر (ص) در مدینه توضیح داده اند.

 

روی توصیه آقای شاپور بختیار به آقای سید جلال تهرانی تلفن کردم. ایشان آنچه در تلویزیون و روزنامه ها در خصوص استعفایش نوشته بودند و گفته بودند تکذیب کرد. گفتم چرا شما این کار را نکردید؟ گفت: شرحی به روزنامه ها نوشتم! من که ندیدم، دیگران هم ندیدند...

 

 

یکشنبه، 8 بهمن 1357 (28 ژانویه 1979) پاریس

 

... خبر آمدن آقای شاپور بختیار به پاریس و ملاقات با آقای خمینی برآنم داشت که به تهران تلفن کنم و با بختیار صحبت کنم. ساعت شش و نیم صبح با ایشان صحبت کردم. گفت: بعد از مذاکرات با مهندس بازرگان و دکتر بهشتی اعلامیه ای تهیه کرده ام که متن آن را خواند و حاکی از این بود که به عنوان یک نفر ایرانی وطن دوست می آید پاریس و یکسره به نوفل لوشاتو خواهد رفت و جریان وضع کشور را با آقای خمینی در میان خواهد گذاشت و ایشان را متوجه مسئولیتی که عهده دار خواهند بود می گذارد و احتمالا دو شنبه را با هم ناهار خواهیم خورد. ولی غفلتا معلوم شد که دیشب آقای خمینی با وجود موافقتی که قبلا شده بوده به القای عده ای از دوستان در تهران اعلامیه مختصری داده و مذاکرات را تکذیب و دوباره شرط ملاقات را استعفای آقای دکتر بختیار دانسته است... ساعت 11 منزل دکتر مبشری رفتم. آقای مهندس مقدم [رحمت الله مقدم مراغه ای] هم بود. ناهار به اتفاق آقایان خوردیم و در اطراف جریانی که پیش آمده صحبت شد و همه از لجاجت آقا و تلقین اطرافیان ناراحت هستند و راه حلی به نظر نمی رسد... دکتر بختیار هم قرار است فردا صبح مصاحبه مطبوعاتی داشته باشد. بعد از ظهر آقای دکتر اعتبار [عبدالحسین] از کن [جنوب فرانسه] تلفن کرده و با بختیار تلفنی صحبت کرده بود. ایشان با اعلامیه اخیر آقای خمینی از حرکت به پاریس منصرف شده است ولی تلویزیون فرانسه تا آخرین ساعت انصراف ایشان را تایید نمی کرد...

 

شاه در مراکش با مخبر تایم (نیویورک) مصاحبه ای کرده و بحران فعلی ایران را به گردن کارتر گذاشته است...

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  52  29 آبان ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت