راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 524

جنجال کمدی- تراژیک

کشته شدن سردار همدانی در سوریه

 

در جمهوری اسلامی روزی نیست که بدون خبر و رویداد و تبدیل شدن آن به غوغا و هنگامه ای بگذرد. بسیاری از این رویدادها و حوادث در کشورهای دیگر نیز رخ می دهند ولی سروصدایی بلند نمی کند و به جنجال تبدیل نمی شود. ولی در جمهوری اسلامی هر حادثه ای به جنجالی تبدیل می شود که در آن حاشیه بر متن غلبه دارد و در این جنجال سازی صدا و سیما نقش مهمی دارد.

مثلا همین چندی پیش حادثه مکه روی داد و شماری از هموطنان ما در آن جان باختند. این حادثه تاسف آور به غوغایی تبدیل شد که در آن اصل مسئله و دلایل این حادثه در سایه قرار گرفت و مسئله اجساد و عمدی بودن و ضرورت برکناری حکام سعودی و اعلام آمادگی شهردار مشهد برای اداره حج به مسئله اصلی تبدیل شد و کار تا مرز اعلام جنگ به عربستان سعودی نیز پیش رفت.

نمونه دیگر بررسی تفاهم اتمی موسوم به "برجام" در ایران است. راست های افراطی و حکومتی آنقدر حاشیه پیرامون برجام ساختند که اصل این تفاهم و محتوای آن به سایه رفت. از بحث پرسش و استیضاح وزیر و تشکیل کمیسیون برجام و ترکیب دست راستی آن و دعوت سعید جلیلی و پخش صدا و سیما و دادن گزارشی بسود آمریکا و دخالت هیئت رئیسه مجلس تا تهدید به اعدام و سیمان ریختن و دفن کردن امضاکنندگان آن هم کار پیش رفت.

نمونه دیگر کشته شدن سردار همدانی در سوریه است که نگاهی به آن می خواهیم بیاندازیم. به محض رسیدن خبر کشته شدن سردار همدانی، مرگ وی به بزرگترین واقعه ملی کشور تبدیل شد. خبرگزاری فارس با اعلام خبر "شهادت" سردار در جبهه های نبرد با داعش عکسی از وی در حال دادن گزارش درباره سوریه منتشر کرد. فرماندهان سپاه به فکر بهره برداری از کشته شدن وی و احیای اعتبار از دست رفته سپاه بدلیل مشارکت در سرکوب مردم و فعالیت های اقتصادی و قدرت طلبی های سیاسی افتادند. خبرگزاری بی.بی.سی از هول حلیم در دیگ افتاد و چون شنیده بود که همدانی در حلب کشته شده است دلیل دیگری برای اثبات بیفایده بودن حملات روسیه به داعش بدست آورد و ذوق زده خبر خیالی افتادن حلب بدست داعش و کشته شدن سردار همدانی را در آنجا منتشر کرد.

در این میان عده ای گریبان روزنامه "یورش ملت" را گرفتند که چرا به اسب شاه گفته یابو و بجای آنکه بنویسد سردار "شهید" شد از تیتر "کشته شد" استفاده کرده است! روزنامه های رسالت و کیهان و جوان و وطن امروز به میان آمدند و برای "همکاران" مطبوعاتی خود پرونده سازی کردند و با فهرست کردن نام شماری از روزنامه های طرفدار اصلاحات، این تیتر را هم نشانه دیگری از جاسوسی و "نفوذ" عناصر دشمن در مطبوعات اعلام کردند. البته بعدا معلوم شد که درد آنها فقط تیتر نیست، بلکه اشاره ای است که در این روزنامه به زندگی نامه سردار همدانی و نقش وی در سرکوب جنبش سبز داشته است.

رژه سرداران سپاه در خانه همدانی و مراسم اشک و آه و سوز و توپ خالی در کردن درباره نقش سپاه در سوریه و مصاحبه و گفتگو درباره "شهادت طلبی" سردار همچنان در صدر اخبار قرار داشت و حمله و به دادگاه فرستادن روزنامه یورش ملت ادامه داشت که خبر رسید "شهادت"  سردار همدانی در جریان یک سانحه رانندگی و بدلیل چپ کردن ماشین رخ داده و نه در جبهه نبرد با داعش. تازه معلوم شد همه آن اشک تمساح ها برای بهره برداری سیاسی بیهوده بوده و بی.بی.سی هم لبش را گاز گرفت.

تا اینجای مسئله هوچی گری و جنجال بود ولی روشن شدن نقش سردار همدانی در سرکوب جنبش سبز چرخشی در افکار عمومی پدید آورد و از اینجا بود که مسئله برای سپاه و حکومت حیثیتی شد. مراسم تشییع جنازه وی نیز باید بزرگ و با شکوه و در واقع "ساندیسی" برگزار می شد تا تکرار راه پیمایی ۹ دی را به خاطر آورد. صدا و سیما سنگ تمام گذاشت ولی کار نگرفت و وبسایت "الف" وابسته به احمد توکلی نماینده دست راستی مجلس با این تیتر که "چرا برخی از شهادت سردار ایرانی دمشق خوشحال اند؟" در واقع پرسشی بسیار جدی را مطرح کرد که سپاه و حکومت امروز در برابر خود دارند. پاسخ به این پرسش جز این نمی توانست باشد: به همان دلیل که مردم در سال ۱۳۵۷ از اعدام خسروداد و نصیری و ناجی و دیگر سران ساواک و ارتش خوشحال بودند. و این خطری بود که از همان آغاز کودتای سال 88 علیه رای موسوی، همه دلسوزان کشور و در راس آنها خود موسوی و کروبی نسبت به آن هشدار می دادند. هشدار آنها این بود که وارد کردن سپاه در سرکوب تظاهرات اعتراضی مردم و تقابل با خواست های ملت یک فاجعه با پیآمدهای درازمدت است. پیآمدی که پس از کشته شدن سردار "همدانی" خود را در واکنش به خبر مفقود شدن سردار فولادگر معروف به "سردار مشفق" از طراحان کودتای 88 در منا نشان داد. این واکنش امروز خود را در مرگ سردار همدانی و مفقود شدن و باحتمال زیاد ربوده شدن سردار فولادگر و انتقالش به اسرائیل برای تخلیه اطلاعاتی نشان می دهد و فردا در پیچ های خطرناکی که بر سر راه ایران قرار دارد و وحدت ملی را می طلبد باز خود را آشکار خواهد کرد.       

البته دچار این خوش خیالی نباید شد که وبسایت "الف" با هدف اعلام خطر و درس گرفتن و تکرار نکردن دخالت دادن سپاه در سرکوب مردم این پرسش را مطرح کرده است. هدف آن برعکس، متهم کردن جنبش عمومی مردم برای تغییرات و مردم ایران و رای دهندگان به میرحسین موسوی و رفع اتهام از سردار همدانی در دست داشتن در سرکوب و کشتار عاشورای ۸۸ است. با همین هدف "الف" آقای توکلی مدعی است که سبزها در راه پیمایی سکوت قصد حمله به انبار مهمات را داشتند! یا دغدغه سردار همدانی این بود که«نه از بینی بچه های بسیج خون بیاید، نه از طرف مقابل خونی ریخته شود؛ ولی افرادی که مقابل ما قرار داشتند، آمده بودند تا هم کشته بگیرند و هم کشته بدهند»!

وبسایت الف اینها را از زبان کسی می گوید که خود در مصاحبه ای افتخار می کند چگونه قدر قمه بدست ها را فهمید و اراذل و اوباش را با قمه و چاقو علیه مردم و جنبش سبز به میدان آورد. ولی ادعای "الف" در خوشحال بودن عده ای از مرگ سردار همدانی و دفاعی که از او می کند و چهره ای که از او می سازد در واقع بازتاب اعتبار فروریخته و آواری است که بر سر سپاه بدلیل نقش آن در سرکوب جنبش سبز فرود آمده است. و این شاید عبرت انگیز ترین پرده از نمایش کمدی تراژیکی باشد که با کشته شدن سردار همدانی در سوریه در برابر چشم مردم ما و حکومت قرار گرفته است.  

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  524   23 مهرماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت