پیام های شما پاسخ های راه توده
|
راه توده: رفقا و دوستان میدانند که تفاوت توده ایها با بسیاری از سازمان ها و گروه های سیاسی آنست که توده ای ها مطالعه می کنند، با اطلاعات کافی سخن می گویند، همه چیز را می خوانند و متین سخن می گویند و یا مطلب می نویسند، زیرا معتقدند بی اطلاعی طناب پوسیده ایست که با آن نمی شود به قله رسید و یا به چاه رفت و دید ته چاه چیست؟ شاید بهترین مثال مجاهدین خلق باشند که همه توده ایها میدانند آنها در سالهای پس از انقلاب فقط مجاز سازمانی بودند که نشریه مجاهد را بخوانند و هزاران جوان مجاهد چنان در اسارت نشریه مجاهد ماندند که تصور می کردند هر آنچه در آنجا نوشته می شود حقیقت است و دیگر لازم نیست نشریه دیگری را بخوانند. سرانجام این روش به آن فاجعه اعلام جنگ مسلحانه و یا قیام مسلحانه در تیرماه سال 1360 انجامید. فاجعه ای که مشتی جوان و نوجوان مجاهد خوان تصور کرده بودند کافی است چند انفجار و ترور انجام شود و آنها از خانه های تیمی به خیابان بیایند و کار تمام و رجوی رئیس جمهور می شود و میلیشیای مجاهدین هم ارتش. بهرحال شد آن چه نباید می شد و چوب آن فاجعه را همه خوردند و از جمله حزب توده ایران که قربانی حاکمیت راست ترین جناح حاکمیت شد. گاهی با خواندن برخی پیام ها بنظر می رسد که باید نکات بالا را یکبار دیگر حداقل برای توده ایها تکرار کرد تا بدانند تفاوت نگرش توده ای در مقایسه با نگرش های دیگر چیست و چرا؟ در همین ارتباط است که می خواهم به کسانی که در پیله سیاسی خود مانده اند توصیه کنم دقیق تر مسائل ایران و منطقه را دنبال کنید. ما، یعنی توده ایها نباید کم اطلاع سخن بگوئیم.
محسن- سوسیالیسم موجود در اتحاد شوروی سابق قابل دفاع نیست. دمکراسی جهت طبقه کارگر مثل هوا ضروریست دیوار برلین شاهد مدعاست. بدرود
راه توده- دوست گرامی محسن. اگر قابل دفاع بود که خود مردم شوروی دفاع می کردند تا سقوط نکند. بحث این نیست. بحث اینست که فرصت رفرم انقلابی را از کف دادند. رفرمی که بعد از جنگ دوم جهانی باید آغاز می شد. البته در این میان هرگز نباید توطئه های امپریالیسم جهانی را هم فراموش کرد که امکان نفس کشیدن نداد. بازگردیم به سالهای پس از سقوط اتحاد شوروی و فاجعه ای که در آن کشور روی داد و پیامدهای آن تمام جهان را در بر گرفت و به جنگ و تجزیه و تقسیم کشورها انجامید و به رشد فاشیسم نوین هم میدان داد. این دومی فاجعه ای نیست که فاجعه اول را کامل کرد و درحال کامل کردن است؟ از دمکراسی گفته اید که مانند هواست برای طبقه کارگر. ممکن است بفرمائید در جهان سرمایه داری این دمکراسی را چگونه در طبق تقدیم کارگران کرده اند؟ نمی خواهید بپذیرید که بخش مهمی از قدرت سندیکاها و اتحادیه های کارگری اروپای غربی مربوط به دوران برقراری اتحاد شوروی است؟ و در سالهای پس از فروپاشی به آن دمکراسی نیم بند هم یورش بردند؟ عادت کنیم چند سویه مسائل را ببینیم تا آگاه کننده تر سخن بگوئیم. ---------------- مرتضی رضایی- در مورد کره شمالی مطلب شما را در راه توده شماره 517 خواندم. چقدر بی شرفی و نامردی و احمق فرض کردن مردم برای شما عادی ست و از جمهوری اسلامی یاد گرفته اید و یا بلد بودید از قبل. تا کی آخه و چرا؟ درست است کره خر شمالی درهاش را بسته و یک ملتی را به اسارت گرفته، ملتی گرسنه و بدبخت، شما که ادعای خلقی بودن و مردم دوستی دارید بهتر نیست که بروید آخوند بشید که هم دنیا فروشند و هم بهشت که دکانشان دو نبشه و سر گذر .
راه توده- آقای مرتضی رضائی. همانگونه که مشاهده می کنید ما نامه شما را عینا منتشر کردیم. البته پس از مقداری تلاش برای درست کردن فارسی آن. اما مشکل فارسی نویسی شما نیست، مشکل ادبیات شما، نداشتن منطق و استدلال و آگاهی است. ما از شما می پرسیم که چرا فقط باید حرف های بی بی سی و سی ان ان و بقیه این رسانه ها را تکرار کرد؟ نمی گوئیم نشنوید و نخوانید، اما می گوئیم به خودتان اجازه بدهید از رسانه های دیگری هم مطالبی را بخوانید تا یکسویه به مسائل نگاه نکنید. خبرنگاری از این سوی مرز رفته به آن سوی مرز. یعنی از منطقه مرزی مشترک بین روسیه و کره شمالی رفته به داخل کره شمالی و بازگشته و گزارشی از مشاهداتش نوشته است. این مشاهدات با آنچه که بی وقفه از رسانه های اروپا و امریکا می شنوید متفاوت بوده است. بسیار خوب. اشکالی دارد که این گزارش را هم بخوانید؟ با همین کورذهنی و کم اطلاعی نبود که قذافی راهم دیکتاتوری که باید سرنگون شود فرض کردیم و کار کشید به تبدیل این کشور نفت خیز به تخته پرش داعش؟ با همین زمینه سازی ذهنی از سوی رسانه های غربی بشار اسد را دیکتاتوری که باید سرنگون شود فرض نکردید؟ ما دهها نمونه می توانیم در این زمینه ذکر کنیم اما نیازی نیست زیرا فقط می خواهیم توصیه کنیم: 1- کسی که منطق و اطلاع و آگاهی دارد ادبیاتش آن نیست که شما با آن برای ما نامه نوشته اید. 2- به خودتان اجازه بدهید که از منابع گوناگون بخوانید تا بیشتر بدانید. 3- ضمنا، ما نمیدانیم اسم واقعی شما مرتضی رضائی است و یا این اسم را وام گرفته اید. زیرا مرتضی رضائی تا پس از سرکوب خونین جنبش ضد کودتای انتخاباتی 88 فرمانده اطلاعات سپاه پاسداران بود و بسیار کم ظاهر می شد و بسیاری او را با محسن رضائی اشتباه می گیرند. اگر این اسم را وام گرفته اید، با این اطلاعاتی که برایتان نوشتیم، زین پس از نام دیگری استفاده کنید! ---------------- مهر- باسلام مقاله ای در کار آنلاین درج شده تحت عنوان ۲۸ مرداد روز سیاه تاریخ ایران توسط جبهه ملی . آنچه مورد توجه من قرار گرفت تاریخ نویسی به سبک رسانه های خارجی توسط این دوستان در مورد نقش حزب توده ایران بود. البته شکی نیست که حزب بدرستی و کاملا بطور مفصل این رویدادهای دوره مربوطه را تحلیل و بارها انتشار داده. هدف من پاسخ دهی به لاطائلات مانند شریعتمداری ها نیست .تعجب من از سکوت نامه مردمی هاست که به تاریخ حزب اهمیت نداده و شیپور دشنام ها را متوجه راه توده کرده اند یا شاید این سکوت فرصت طلبانه است. نکته دیگر و مایه تاسف بیشتر چاپ آن در کار است که ما را به یاد اوایل انقلاب و نوشته کار میاندازد.
راه توده- دوست گرامی. ما هم این مطلب را خوانده ایم و به همان اندازه که شما افسوس خورده اید، ما هم افسوس خورده ایم که ارگان سازمان فدائیان اکثریت تریبون این نوع مقالات شده است.
خانم فروغ طیاری که یاران قدیمی سازمان اکثریت است، در همین ارتباط یادداشت کوتاهی در ایران امروز منتشر کرده بودند که بخشی از آن را اینجا تکرار می کنیم: " مطلب« ۲۸ مرداد روز سیاه تاریخ ایران » که امضاء کننده آن « تهران - جبهه ملی ایران » بود را خواندم. فکرکردم یک یادداشت چند جمله در مورد هتاکی های این مقاله بنویسم. « شرم آور است. چرا خاک در چشم مردم میپاشند؟ در کودتای بیست و هشت مرداد، از دماغ هیچکدام از میلیون ( بجز دکتر فاطمی که به خود جبهه ای ها اعتماد نداشت و توده ایها را مورد اعتمادتر میدانست ) یک قطره خون زمین نریخت و تعداد بسیار زیادی از افسران حزب توده ایران تیرباران شدند. شکست حکومت مصدق از خود جبهه ملی بود، زیرا حکومت در دست آنها بود، توده ایها که مصدر اموری نبودند. دکتر مصدق که یادش گرامی و کار سترگی در مورد ملی کردن نفت در ایران صورت داد، اولآ با نفس سلطنت مخالف نبود، ثانیأ روز قبل از کودتا همه تظاهر کنندگان را بخانه فرستاده بود و فراموش نکنیم که یکی از نزدیکانش سرهنگ دفتری خائن بود که هرگز جبهه ملی به ساحت مقدس ایشان هیچ ایرادی نمیگیرد و نامی از این خائنین به زبان نمیاورد درکنار ایشان بود. با این همه در هرمطلبی که جبهه ملی ها می نویسند سر راه توده را مثل مرغی که در هر عذا و عروسی می برند، سر حزب توده ایران را می برند...»
---------------- منصور بهمنی- سلام اگر عکسی بدون سیگار از رفیق عموئی دارید، لطفاً از آن استفاده کنید. ایشان خیلی محبوب هستند وعکس با سیگار کمی حس نا خوشایندی ایجاد میکند.
راه توده: آقای بهمنی گرامی. اگر سیگار بد است و مضر، که از نظر ما همینگونه است، ایشان نباید بکشد و این ربطی به کم شدن و یا زیاد شدن محبوبیت ایشان ندارد بلکه به سلامت ایشان ربط دارد. نکته بعدی این که تصور نمی کنیم کسی بدلیل دیدن عکس ایشان با سیگار احساس کند اعتباری از ایشان کم می شود. تصور می کنیم اینها برداشت های شخصی شماست. اتفاقا عکسی است بسیار طبیعی و البته کمی هم متفاوت. ---------------- امیر- با سلام مجدد و آرزوی تندرستی برای همه رفقا. اولا لطف کنید اسم بنده را برای اعلام دریافت این نامه "امیر" بنویسید. من 53 سال دارم. عضو حزب بودم. عضو کمیته شهر .... درجنوب ایران و مسئول شعبه دهقانی، مسئول سازمان جوانان و فرزند بزرگ ایل. قبل از حمله به حزب بعلت فعالیت های زیاد در جهت تشکل های شورایی دهقانان و در مبارزه با عوامل ضد انقلاب در دی ماه 61 به شکلی توطه آمیز و با هماهنگی سپاه و دادگاه به زندان افتادم. شاکرم که تا اول فروردین 63 در زندان ماندم. منظورم از این ارتباط اینست که در ارتباط با حزب باشم و از حزب عقب نیفتم.
راه توده- امیرآقا. دوست عزیز. سرت سلامت. نامه شما را با در نظر گرفتن احتیاط های لازم – بویژه که در شهرهای دسته دوم و سوم ایران خیلی زود افراد می توانند شناخته شوند- منتشر کردیم. شما در ارتباط با ما باقی بمانید و از محل زندگی و شهر خود مشاهدات روزانه را برای ما بنویسید و ارسال کنید. نظرات مردم، حوادث و رویدادها و ... ----------------
امیراعظم - با سلام آیا ارتباط با شما از این طریق امن میباشد؟
راه توده: دوست گرامی که ما نام فامیل شما را از سر احتیاط حذف کرده ایم. ما تاکنون نا امنی ارتباط از این طریق نداشته ایم و تصور می کنیم شما هم می توانید از همین طریق اگر نیاز به ارتباط دارید، ارتباط بگیرید. ---------------- آرمان: محمد علی عموئی می گوید: پرتوي در مصاحبه اخير خود با فارس ميگويد: « در یکی از این جلسات، دادستان برگشت و به من گفت فلانی! آقای جوانشیر آمده بود پیش ما و میگفت خسرو که از خود شماست. بعداً، جوانشیر ادعا کرده بود که بعد از رفتن پرتویی، ریختند و ما را دستگیر کردند و این نشان میدهد که او (یعنی من) با اطلاعات همکاری داشته است. اینها را من اولین بار سال ۶۳ از زبان دادستان شنیدم.» وي در ادامه و با اشاره مصاحبه همسر زنده ياد جوانشير ميگويد كه " اعتقاد خود جوانشير اين بود ... و به دادستان هم گفته بود ... و اين روايت را همه در زندان شنيده بودند".
پس آنچه همه در زندان شنيده بودند " همكاري پرتوي با اطلاعات است".
نامه مردم در مطلبي تحت عنوان " دور تازه جنگ رواني- تبليغاتي...." به ارزيابي مصاحبه پرتوي با فارس نيوز ميپردازد و به نوشته نامه مردم" «نکته جالب دیگر در حرفهای پرتوی این است که او بر خلاف برخی دیگر از آزادشدگان اخیر، که مدعی شدند چنین صحبتهایی را در زندان نشنیدهاند، بهروشنی تایید میکند که این روایت را در زندان همه شنیده بودند».
شكي نيست كه منظور از برخي آزاد شدگان اخير " محمد علي عمويي" است! و نامه مردم با " وارونه جلوه دادن صورت مسئله " قصد ماهيگيري از آب گل الود را دارد و تلاش ميكند خبر را به گونه اي جلوه دهد كه گويا " عمويي همكاري پرتوي با دستگاه امنيتي در زندان را نفي ميكند "!
اما "آزاد شدگان اخير" درباره پرتوي چه ميگويند؟
محمد علي عمويي در مصاحبه با نشريه شهروند كانادا در سال ١٣٧٨ ميگويد:
" اما [پرتوي] از لحظه بازداشت به بعد يعني شب ششم ارديبهشت سال 1362 صد درصد تسليم آنها بود و تن به همه گونه همكاري با آنها داد. اين همكاري شامل تمام مراحل دستگيري، بازجويي و "دادگاه" ها ميشد. آقاي پرتوي پس از دستگيري بدون ترديد همچون يك مامور دستگاه عمل كرده است. آنچه از نظر من مورد شك و قبل از صدور حكم نهايي مستحق تحقيق و بررسي است، رابطه او با دستگاه قبل از ضربه به حزب است".
نورالدين كيانوري در نامه منتشره در راه توده مينويسد كه " درباره احتمال خیانت او [ پرتوي] حتی دو نظر وجود داشت. برخی از رفقا میگفتند که او پس از این که از سال 1360 در ارتباط با تحویل یک فرد از بازماندگان نیروهاي ضد انقلاب مدتی بازداشت شد، تسلیم مقامات جمهوری اسلامی شده، و دیگران میگفتند که او پس از گرفتاری دسته اول و آگاه شدن از اعترافات رفقا زیر شکنجه، از آنجا که میدانسته است که با مسئولیتی که داشته به احتمال زیاد بیش از دیگران مورد فشار قرار خواهد گرفت، حاضر به همکاری با مقامات جمهوری اسلامی شده است."
بسياري از زندانيان آزاد شده از زندان و هم چنين همسران افراد دستگير شده از سازمان غير علني حزب هم به خيانت و همكاري پرتوي با دستگاه هاي امنيتي اشاره كرده اند. پس در ميان زندانيان " بحث بر سر خيانت ويا عدم خيانت پر توي نبوده است" بلكه " در مورد زمان همكاري وي بوده است" پيش از دستگيري در ٧ ارديبهشت و يا پس از دستگيري.
گفتار پاياني محمد علي عمويي در مصاحبه با شهروند كانادا چنين است:
" آقاي پرتوي يقينا مسئوليت سنگيني بر دوش دارد و تاريخ نشان خواهد داد كه او كي و كجا به پاسخگويي مي نشيند. اما اينكه به طور قاطع بخواهيم او را محكوم كنيم و بگوييم كه او سازمان مخفي را به دستگاه لو داد، موافق نيستم. البته قرائني از قبل از حمله به حزب وجود دارد كه اين قرائن ذهن انسان را معطوف ميكند به اينكه پرتوي يك معاملاتي با آقايان داشته است. اما حكم نميتوان صادر كرد".
نگاه كنيد به مراجع:
1 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2012/04sept/4/partovi.html
http://news.gooya.com/politics/archives/009118.php
راه توده- دوست گرامی. ما نامه شما را عینا منتشر کردیم و تصور نمی کنیم لازم باشد پاسخی به آن بیافزائیم. موفق باشید. Mohsen- سپاس فراوان جتاب سهرابی گرامی مقالات روشنگرانه شما موجب غرور و افتخار توده ایهاست. این روزها دشمنان حزب تبلیغات بزرگی بر علیه آن راه انداخته اند که ناخود اگاه از حقانیت راه شما حکایت دارد. پیروز باشید.
راه توده: با تشکر از شما دوست متن کامل پیام شما را برای همکار عزیزمان دکتر سهرابی فرستادیم و دراینجا کوتاه و قابل انتشار آن را به صفحه پیام ها سپردیم. ---------------- راه توده: دوست گرامی حسن اکبری. نوشته شما دریافت شد و چنانچه شورای سردبیری صلاح بداند مستقل از صفحه پیام ها منتشر خواه شد
|
راه توده 520 19 شهریور 1394