سر مقاله راه توده 522 "بازدارندگی نظامی" تئوری اختراعی سرداران سپاه
|
سردار یدالله جوانی معاون سابق سیاسی سپاه پاسداران و مشاور عالی کنونی نماینده ولی فقیه در سپاه است. از نویسندگان ثابت هفته نامه صبح صادق سپاه و سخنانش معمولا نسخه برداری از نوشتههای حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان است و با یکدیگر دو قلوی رسانهای را شکل میدهند. سردار جوانی گاه با عنوان "دکتر" و با لباس غیرنظامی در روزنامه "جوان" نیز سرمقاله مینویسد. عجیب اینجاست که در سرمقالههای روزنامه جوان سعی میکند از خود چهرهای تحلیلگر و منطقی نشان دهد. در واقع آن کاری را که در لباس رسمی سرداری باید انجام دهد و حد و حدود مقام و چفت و بست دهان و قلمش را که میتواند یک ملت را به دشواری بیاندازد نگه دارد، وارونه انجام میدهد و در لباس کم مسئولیت "دکتر" جوانی دارای منطق میشود. به هر روی سردار یا دکتر جوانی سرمقالهای در روزنامه جوان نوشته بنام "در ابطال نظریه بازدارندگی سیاسی" که از بسیاری جهات قابل بررسی است. ایشان در آغاز مینویسد: "اشتباهات استراتژیک از سوی خواص، میتواند خسارتهای بزرگ و بعضاً جبران ناپذیری را برای یک ملت در پی داشته باشد. برخی از افراد، گروهها، احزاب و جریانهای سیاسی در ایران با رویکرد منفعتگرایانه حزبی و باندی به راحتی مرتکب چنین اشتباهات بزرگ میشوند؛ اشتباهاتی که میتواند استقلال، عزت و امنیت ملی را، به چالش بکشاند و مخدوش سازد." تردید نیست که در این مورد حق کاملا با ایشان است و فعالیت باندی که خود وی در سپاه میکند و دفاع از کودتای ۸۸ علیه رای مردم به میرحسین موسوی و مقالههای سراسر توهین و ناروایی که در روزنامه صبح صادق سپاه علیه یک جناح از نیروهای سیاسی و بسود جناح دیگر نوشته میشود و در آنها عملا سپاه را به یک حزب نظامی و سردستههای یک باند افراطی تبدیل کرده نمونهای از همان "اشتباهات استراتژیک خواص"ی از نوع سردار جوانی و دیگر فرماندهان سپاه و نظامی است که میتواند استقلال و امنیت ملی را به خطر اندازد. ایشان در ادامه توضیح می دهد که امروز امریکا مصداق اصلی استکبار و دشمن اصلی ملت و نظام جمهوری اسلامی است و طی 37 سال گذشته از ادبیات تهدید علیه ملت ایران استفاده کرده و سایه شوم جنگ را بر سر مردم ایران گسترانیده است. به گفته ایشان در برابر این تهدیدها دو نظریه وجود داشته است : الف- نظریه بازدارندگی سیاسی، ب- نظریه بازدارندگی نظامی "طرفداران نظریه بازدارندگی سیاسی، بر این باور و اعتقاد بوده و هستند که با توجه به تواناییهای نظامی امریکا از یک طرف و ضعف قدرت دفاعی و نظامی ایران در مقایسه با ایالات متحده از طرف دیگر، باید تهدیدات امریکا را از طریق اقدامات سیاسی و مذاکره مرتفع ساخت. طرفداران این نظریه معتقدند نتیجه وقوع هر جنگی بین ایران و امریکا به نفع ایالات متحده و به ضرر ملت ایران خواهد بود. نامه سرگشاده 127 نماینده جریان مدعی اصلاحات در مجلس ششم به مقام معظم رهبری مبنی بر نوشیدن جام زهر برای جلوگیری از حمله امریکا به ایران، طرفداران این دیدگاه و نظریه را در میان جریانها و گروههای سیاسی ایران معرفی میکند. طرفداران نظریه هر نوع توافق هستهای بهتر از عدم توافق است، اصلیترین دلیل و توجیهشان این بود که اگر توافق صورت نپذیرد، جنگ خواهد شد. این افراد، توافق هستهای را عامل برقراری امنیت واقعی میپندارند" در مقابل این گروه طرفداران نظریه "بازدارندگی نظامی" قرار دارند که آقای سردار یا دکتر جوانی در زمره آنان است. بنظر این گروه "اگر جمهوری اسلامی بخواهد از استقلال، عزت و امنیت ملی دفاع کند، باید قدرتمند باشد و سطح قدرت دفاعی- نظامی خود را به سطح بازدارندگی برساند. قدرت بازدارندگی، آن قدرتی است که عامل تهدید را از عملیاتی کردن تهدیدش به دلیل پاسخ قاطع و کوبنده باز میدارد ... طی 26 سال گذشته مقام معظم رهبری با تقویت روز افزون قدرت دفاعی نظامی کشور، جمهوری اسلامی را به سطح برخورداری از قدرت بازدارندگی رساندهاند. اگر در طول بیش از یک دهه گذشته، امریکاییها و صهیونیستها، جرئت عملی کردن تهدیدات نظامی خود علیه ایران را نداشتهاند دلیلش برخورداری ایران از قدرت دفاعی و نظامی در حد بازدارندگی بوده است". بعبارت دیگر اگر امریکا به ایران حمله نکرده است ناشی از قدرت نظامی ایران بوده است. سخنان ایشان تا اینجا از چند جهت قابل بحث است. اساس سخن آقای جوانی آن است که امریکا دشمن ایران است و قصد حمله و ضربه زدن به کشور ما را دارد و بدین لحاظ ما نیاز به نیروی بازدارنده در برابر این خطر داریم. یعنی اساس بحث ایشان بر سر "بازدارندگی" است. بدین معنا که مخالفت امریکا با جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن قطعی است. سخن بر سر آن است که چگونه میتوان مانع آن شد با بازدارندگی سیاسی یا نظامی. این فرض خود قابل بحث است، هم در مخل بودن سیاست های جمهوری اسلامی برای منافع امریکا و هم در قصد امریکا به سرنگونی جمهوری اسلامی. ضمن اینکه اگر قرار بود که امریکا بتواند به هر کشوری که بخواهد حمله کند تا بحال کوبا از روی کره زمین پاک شده بود. بنابراین بحث را بجای آنکه از "بازدارندگی" نظامی یا سیاسی در برابر یک حمله نظامی آغاز کنیم باید از آنجا آغاز کرد که کدام سیاست های داخلی و جهانی می توانند کمک کنند که در عین داشتن و حفظ یک سیاست ضدامپریالیستی، امریکا اصلا نتواند با زبان نظامی و تهدید حمله نظامی با ایران سخن بگوید! همان کاری که امروز بسیاری از حکومت های امریکای لاتین مانند آرژانتین یا اکوادور بدون جنجال انجام می دهند و هیچ کجا هم سخن از حمله نظامی به آنان نیست. حتی در مورد ونزوئلا نیز که بدلیل درآمد نفت و امکان کمک های مالی به کوبا و دیگر کشورهای ضدامپریالیست آن قاره مورد مواجهه مستقیم با امریکا قرار داشت، امریکا هرگز جرات نکرده است از گزینه حمله نظامی به آن کشور سخن بگوید. پس کرمی در این درخت جمهوری اسلامی وجود دارد که به امریکا امکان دخالت در سرنوشت کشور ما و حتی تحریم و جرات سخن گفتن از حمله نظامی را داده است. این کرم البته نقض حقوق بشر و دستکاری در انتخابات تا حد کودتا علیه رای مردم و زیر پا گذاشتن قانون اساسی و گرایش های خودکامانه رهبر و دخالت های نظامیان در همه امور است. اگر اینها وجود نداشت امریکا هرگز جرات و امکان سخن گفتن از گزینه نظامی علیه ایران را نداشت، چه رسد به اجرای آن. در مقابل اگر کشور ما هنوز امنیتی دارد نه بخاطر قدرت نظامی آن بلکه بدلیل آن است که همچنان حدی از دموکراسی و انتخاب مردم در آن وجود دارد واگرنه سالها پیش از این به سرنوشت عراق صدام حسین دچار شده بود. پس قضیه تا اینجا برعکس است. در ایران رهبران بی مسئولیت، قدرت طلب و ماجراجویی وجود دارند که با سیاست های واپسگرایانه و نابخردانه خود و در تلاش دیوانه وار برای رسیدن به قدرت مطلق، به امریکا امکان داده اند که نه تنها بتواند در امور داخلی کشور ما دخالت و آن را به لحاظ اقتصادی تحریم کند بلکه حتی جرات و امکان آن را بیابد که با زبان تهدید نظامی علیه مردم ما سخن بگوید. پس "بازدارندگی سیاسی" - اگر بتوانیم این اصطلاح را بپذیریم- آن معنایی را ندارد که سردار جوانی می کوشد به آن بدهد. معنای بازدارندگی سیاسی این نیست که امریکا می خواهد به ایران حمله کند و بنابراین با مذاکره جلوی آن را بگیریم. معنای بازدارندگی سیاسی آن است که روابط و مناسبات قدرت و سیاست داخلی و خارجی کشور را به شکلی سازمان دهیم که اصولا امریکا جرات سخن گفتن از حمله به ایران را نداشته باشد. یعنی قدرت را دمکراتیک کنیم و زیر نظر مردم قرار دهیم. نظامیان را از مجلس و دولت و بیت رهبری و حجره و تجارتخانه هایشان به سر کار و وظیفه خود باز گردانیم. رهبر را در چارچوب قانون اساسی بنشانیم و اختیارات وی را محدود کنیم. درهای زندانها را باز و احزاب و سندیکاها را آزاد کنیم و در قدرت و اداره امور دخالت دهیم. در یک کلام وحدت ملی را تحکیم کنیم. مجموعه اینها می شود بازدارندگی سیاسی. سردار جوانی بازدارندگی سیاسی را – در معنای نادرستی که خود از آن بدست می دهد - در برابر بازدارندگی نظامی میگذارد تا اولی را بی اهمیت و دومی را تعیین کننده معرفی کند. در حالیکه اولا در مقابل قدرت نظامی امریکا بازدارندگی سیاسی و دموکراتیک کردن قدرت تعیین کننده است. ثانیا این دو - در مفهوم درست خود- نه در برابر هم بلکه در کنار هم و مکمل یکدیگر هستند. این استدلال درست که ایران توان تقابل نظامی با امریکا را ندارد به معنای آن نیست که ما نیروی نظامی دفاعی خود را تقویت نکنیم. مشکل اینجاست که سردار جوانی ها "بازدارندگی نظامی" را هم در مفهوم درست خود به کار نمی برند. ابعاد "بازدارندگی نظامی" آنطور که سردار جوانی و بیت رهبری و فرماندهان سپاه میفهمند تنها به جنبه نظامی محدود نمیشود، بلکه با دخالت جنبه نظامی در همه امور سیاسی و اقتصادی مخلوط می شود. اگر منظور از بازدارندگی نظامی تنها تقویت جنبه نظامی کشور بود که کسی با آن مخالفتی نداشت و ندارد. در آنصورت تقسیم کاری که در همه جای جهان متداول است انجام میشد و نظامیان به امور نظامی و سیاسیون هم به امور سیاسی میپرداختند. در آنصورت دیگر نشریه صبح صادق و روزنامه جوان و مقاله نویسی سردار جوانی و قرارگاه خاتم الانبیا و واگذاری کارخانهها و مدیریت اقتصادی به بسیج بی معنا و حتی مخل کار نظامیان و بازدارندگی نظامی بود ولی در جمهوری اسلامی کار وارونه شده و نظامیان بجای پرداختن به امور نظامی و "بازدارندگی نظامی" کارشناس قیمت دلار و یورو و مدیر کارخانه و سرپرست قرارگاه و مقاله نویس روزنامه شده اند. حرف مردم ما این است که چرا سپاه و نظامیان در کشور ما به شتر مرغهایی تبدیل شده اند که نه توان پریدن دارند و نه بار بردن و ادعای هر دو را هم دارند؟ البته همه می فهمند که دفاع فرماندهان سپاه از بازدارندگی نظامی در واقع به معنای دفاع از بدست گرفتن قدرت و حضور در همه عرصه های سیاسی و اقتصادی است. به گفته سردار جوانی "خطای راهبردی خواهد بود که کسانی تصور کنند با یک توافق هستهای، ایران به امنیت واقعی خواهد رسید. چند روز پیش آقای رئیس جمهور در جمع مردم همدان، نکتهای را در این خصوص بیان داشت که تعجب کارشناسان و صاحب نظران در عرصه امنیت ملی را در پی داشت. آقای روحانی با اشاره به مذکرات هستهای و توافق احتمالی در پیش روی در پی این مذاکرات گفت: "بعد از 23 ماه تلاش و مذاکره توسط دیپلماتهای ملت به نقطهای رسیدهایم که توانستهایم سایه شوم جنگ را از سر مردم برداریم و امنیت واقعی را به کشور بازگردانیم"! قطعا تصور اینکه به صرف توافق هسته ای امنیت ایران تامین شده است "خطای راهبردی" است. وحشت و بیمی که فرماندهان سپاه و بیت رهبری را هم فرا گرفته اتفاقا همین است. یعنی برای تامین واقعی امنیت ایران باید آن روندی را که با توافق هسته ای آغاز شده است ادامه داد. آن روند برخلاف ادعای آقای جوانی فرار به جلو در خودکامگی و نظامی گری بیشتر نیست. برعکس ادامه "بازدارندگی سیاسی" یعنی احترام به رای مردم، دموکراتیک کردن قدرت و کوتاه کردن دست نیروهای غیرمسئول و غیرمنتخب از اداره امور است. برای تامین واقعی امنیت ایران باید نظامیان را از عرصه سیاسی و اقتصادی و دخالت در امور غیرنظامی کنار گذاشت و فعالیت آنان را محدود به وظیفه آنان یعنی "بازدارندگی نظامی" کرد. امنیت ایران و مردم آن با دموکراسی، قانونمند شدن رهبر، رعایت قانون اساسی و معیارهای جهانی حقوق بشر، و احترام به رای و خواست مردم تامین خواهد شد، نه با صرف افزایش قدرت نظامی. این امنیت واقعی و راهی است که تفاهم اتمی باید پیش پای آینده ایران بگذارد.
|
راه توده 522 9 مهرماه 1394