برخی بررسی ها...- احسان طبری (23) این پایان کار هر حکومت و آینه دوران سقوط است
بوزرجمهر به جرم آنکه بانگ بر انوشیروان برآورد و سقوط حکومت را پیش بینی کرد زجر کش شد: لشگریان بر ولایت و ملت مهربان نیستند و همه در آن می کوشند که کیسه خویش پر کنند. رضا نباید داد که لشگر را این قدرت و تمکین باشد. علت فساد و خرابی کار در چاپلوسی و ستودن ستمگران است. کارهای زمانه میل به ادبار دارد، خیرات، مردمان را وداع کردستی. افعال ستوده و اقوال پسندیده، مدروس گشته، عدل ناپیدا، جور ظاهر، دنائت مستولی، کرم و مروت متواری، دوستی ها ضعیف، عداوت ها قوی، نیک مردان رنجور و شریران فارغ و محترم، مکر و خدعه بیدار، وفا و حریت در خواب، دروغ موثر و مثمر، راستی مهجور و مردود، حق منهزم، باطل مظفر، مظلوم محق ذلیل، ظالم مبطل عزیز، حرص غالب، قناعت مغلوب، عالم غدار، زاهد مکار!
|
سخنان فراوان پراکنده ای به بزرگمهر در روایات و تمثیلات و قصص پس از اسلام نسبت داده می شود. مثلا در قابوس نامه: چهار چیز بلای بزرگست. «همسایه بد، عیال بسیار، زن ناسازگار و تنگدستی». یا ضمن حکایتی این سخن ژرف: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند». هر کس گوینده این سخن باشد تئوری معاصر نزدیکی دائمی به حقیقت مطلق به وسیله نسل های مختلف بشری را در عبارتی بسیار عالی بیان کرده و اگر از بزرگمهر است نشانه ژرف بینی شگرف اوست. این نمونه ها نشان می دهد که توصیف علم، توصیف خرد، خوار داشتن گنج، تقبیح جور و ستم و آزمندی، ثنای راستی و رای و فرهنگ جوهر اندیشه های پندآمیز بزرگمهر است. فردوسی داستان معروف آمدن شطرنج از هند و اختراع نرد از جانب بزرگمهر را نقل می کند و بار دیگر از این که وی پندنامه ای نوشته و تقدیم خسرو کرده است، سخن می گوید. مطالب این پندنامه را فردوسی ظاهرا از پندنامه پهلوی نقل کرده است، ولی بنا به یادآوری و براساس مطابقه شادروان بهار، فردوسی در این ترجمه، برای مراعات قواعد لفظی و دستوری فارسی دری، تغییراتی در الفاظ و عبارات می دهد که به نظر این جانب از دقت و عمق فکری متن اصلی می کاهد و مطالب را گاه کلی تر و مبهم تر می کند.
پایان کار بزرگمهر
فردوسی از داستان بند کردن بزرگمهر به وسیله خسرو سخن می گوید. جریان چنین است که از بدبختی بزرگمهر مرغی در صحرا دانه های گوهر بازوبند شاه را هنگامی که وی خفته بود، فرو می بلعید ولی شاه به بزرگمهر بدبین می شود و او را بند می کند و چون بزرگمهر در پیام های متوالی از زندان، جایگاه تنگ و تاریک خود را بر تخت شاه برتری می نهد شاه دمبدم او را به زندان های بدتر مانند چاه تاریک و تنور تنگ پر از پیکان و میخ و غیره منتقل می کند و پیوسته احوال او را در آن جای بدتر جویا می شود، ولی بزرگمهر همچنان پیام می فرستد که «روزم به از روز نوشین روان» است و وقتی شاه علت این سخنان را پرسید:
بدان پاکدل گفت بوزرجمهر که ننمود هرگز به ما بخت مهر نه این پای دارد به گردش، نه آن سرآید همه نیک و بد، بی گمان چه با گنج و تخت و، چه با رنج سخت ببندیم هرگونه ناکام، رخت ز سختی گذر کردن آسان بود دل تاجداران هراسان بود
حاصل آن که: این بزرگمهر نیست که در تنور تنگ پر از میخ و پیکان باید از مرگ بترسد، بلکه این خسرو کواتان آزمند ستمگر است که باید در شبستان سمن بوی از بیم جان ستان، شب و روز لرزان باشد؛ زیرا آن عیش و نوش، آن تن و توش، آن قدرت و عظمت از وی به جور سانده می شود. در باره پایان زندگی و بند کردن بوزرجمهر علاوه بر آن چه که شاهنامه نوشته، در کتب و منابع مختلف مطالب گوناگونی آمده است. مسعودی چنان که کریستن سن در تحقیق جداگانه خویش راجع به بزرگمهر آورده است می نویسد که وی را به «زندقه و شرک» و داشتن دین مانی و مزدک متهم ساختند. همچنین، خواجه نظام الملک در سیاست نامه مطالبی از وی نقل می کند که نشانه عدم رضایت شدید او از سیاست خسرو انوشیروان و شکوه شدید او از ضعف نظامیان است. نظام الملک می نویسد وی می گفت که لشگریان «بر ولایت و ملت مهربان نباشند» و «همه در آن کوشند که کیسه خویش پر کنند» و «رضا نباید داد که لشگر را این قدرت و تمکین باشد». در آثار الوزرا عقیلی که جریان زندانی شدن بزرگمهر شرح داده شده است، تصریح می شود که وی علت فساد و خرابی کار خلق را در چاپلوسی و ستودن ستمگران می دانسته است. در باره دوران زندان بزرگمهر داستان های متعددی است که کریستن سن برخی از آن ها را در تک نگاری خود آورده است (رجوع کنید به مجله مهر سال اول، مقاله کریستن سن در باره «داستان بزرگمهر» ترجمه میکده). این داستان ها در برخی جزییات تفاوت هایی با داستان ذکر شده در شاهنامه فردوسی دارد، ولی چیزی که مسلم به نظر می رسد، آن است که بزرگمهر به سبب انتقاد قوی از سیاست شاه، به سبب نارضایی خود از وضع موجود و احتمالا به سبب تمایلات ضد نظام موجود، دچار عاقبت و مرگ غم انگیزی شد.
این سخن در انجیل آمده است که «در خرد بسیار، اندوه بسیار است». قاعدتا بزرگمهر که همه روایات تاریخی و داستانی او را مردی حکیم و جهان بین و ژرف و دانا معرفی می کنند، باید در عصر بی رحم و بی قلب خود، دل و جانی اندوده غم و اندوه می داشته است.
ما در این باره می توانیم علاوه بر داستانی که در فوق نقل کردیم از روی عبارات بسیار بدبینانه ای حکم کنیم که در باب برزویه طبیب آمده است. اگر درست باشد که این باب را بزرگمهر نوشته و اگر درست باشد که ابن مقفع آن را دقیق و بی اضافه و تاکید و تشدید از پهلوی به عربی ترجمه کرده و چنان که بیرونی می گوید نگارش شخصی او نیست و اگر ترجمه عبدالحمید منشی از ابن مقفع نیز دقیق باشد (که ما مطابقه نکرده ایم) در آن صورت باید گفت دادنامه صریح و جذاب و لزاننده ای بر علیه دورانی است که از موبدان زرتشتی آن ایام گرفته تا شووینیست های نژاد پرست پان ایرانیست این ایام، می خواهند آن زمانه را دوران طلایی فرو شکوه شاهنشاهی معرفی کنند. این عبارت کوبنده و پرمغز چنین است:
«کارهای زمانه میل به ادبار دارد: چنانستی که خیرات، مردمان را وداع کردستی. افعال ستوده و اقوال پسندیده، مدروس گشته، عدل ناپیدا، جور ظاهر، لوم و دنائت مستولی، کرم و مروت متواری، دوستی ها ضعیف، عداوت ها قوی، نیک مردان رنجور و مستدل، شریران فارغ و محترم، مکر و خدیعت بیدار، وفا و حریت در خواب، دروغ موثر و مثمر، راستی مهجور و مردود، حق منهزم، باطل مظفر، مظلوم محق ذلیل، ظالم مبطل عزیز، حرص غالب، قناعت مغلوب، عالم غدار، زاهد مکار، بدین معانی شادان، به حصول این ابواب- تازه روی و خندان!»
در عصری که علی رغم کبکبه استبدادی خسرو کواتان، جنبش مزدکی و سرنوشت نهایی آن از یک سو، و انحطاط روحی دوران های بعدی از سوی دیگر، بهترین نمودار تزلزل و فساد درونی نظام موجود است، قاعدتا فرزانه ای تیزبین چون بزرگمهر باید هم، چنین بیاندیشد. همه قرائن تاریخی حاکی از آن است که بزرگمهر در واقع نیز چنین می اندیشیده است.
بیهوده نیست که به قولی هرمز، به قولی خسرو پرویز، او را به زیر تیغ دژخیم فرستادند و بیهوده نبود که خسرو کواتان او را در تنور تاریک زندانی می فرمود و از رنجش، جانورانه لذت می برد.
برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمائید:
1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.html 2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.html 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.html 4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.html 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.html 6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.html 7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.html 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.html 9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.html 10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.html 11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html 14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html 15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.htm 16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html 17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.html 18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html 19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html 21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html 22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html
تلگرام راه توده:
|
شماره 566 راه توده - 11 شهریور ماه 1395