عروج احمدي نژاد و دستيابی وی به مقام رياست جمهوري و نيز رويدادهای متعاقب
آن از همان ابتدا، علاوه بر توجه بسیاری از کنشگران سیاسی، توجه شماری از
روانکاوان اجتماعی را نیز به خود جلب كرد.
جنبه هاي مختلفي از عروج و نيز كاركرد او مورد توجه این گروه قرار گرفت.
آنها پیوسته کوشیدند با بهره گيري از تجربيات روانپزشكي و با آگاهی کمی که
از گذشته وی وجود دارد، به روانکاوی این پدیده بپردازند. دیدار احمدی نژاد
با آیت الله جوادي آملي و شرح هاله نور در سازمان ملل در حضور وی که فیلم
آن وسیعا پخش شد، نقطه اوج این بررسی و نگاه بود.
احمدی نژاد نوك كوه يخي است که در اعماق درياي پيچيده مبارزه قدرت در
جمهوری اسلامی پنهان است. مبارزه اي كه مقارن با پيروزي انقلاب آغاز شد و
هنوز دشوار بتوان از اتمام آن سخن گفت. در مورد بيماري هاي رواني يعني
اختلالاتي كه ارتباط بيمار را با واقعيت بدرجات مختلف مختل مي كند و براي
تشخيص اين اختلالات، روانپزشكان بايد علائم متفاوتي را مورد بررسي قرار
دهند.
1- علايم مثبت. يعني علايمي كه بروز آشكار دارد و قابل درك مريضي توسط
روانپزشكان و نيز اطرافيان بيمار است. همچون توهمات مختلف و واكنش بيمار
نسبت به آنها. هذيان هاي مختلف، برانگيختگي هاي بدون منشا خارجي و يا با
محرك كم اهميت خارجي.
اينها در واقع علايمي هستند كه قبل از اينكه توسط پزشك مورد بررسي قرار
گيرند توسط اطرافيان بيمار مورد توجه قرار گرفته و معمولا منجر به تشويق او
براي انجام مشاوره روانپزشكي مي گردند؛
2- علايم منفي. يعني آنها كه از وراي زندگي و كاركرد بيمار قابل مشاهده
است، ليكن تظاهر آشكار همچون هذيان ها و يا توهمات ندارد. مثل پسرفت تحصيلي
و يا شغلي. اختلال در ارتباطات اجتماعي. مثل گوشه گيري و بريدن از اجتماع و
يا پسرفت محتواي فكري و فقر گفتاري ناشي از آن. كه البته همه اينها بايد در
پرتو بررسي زمينه اجتماعي و فرهنگي بيماران بررسي شود. علايم ديگري نيز
مانند از هم گسيختگي در ادراك و استدلال و روند تفكر و نيز از هم گسيختگي
شخصيت نيازمند به تجربيات بيشتري براي درك شدن دارند. اين توضيح لازم است
كه همه بيماران رواني در همه حال همه علايم ذكرشده براي يك بيماري را با
شدت بروز نمي دهند. چه در اينصورت نيازمند به افزايش دهها بار بيشتر تخت
های بيمارستاني بوديم.
در واقع تنها درصد كمي از بيماران رواني نيازمند مراقبت هاي ويژه در
بيمارستان هاي تخصصي هستند. البته منظور اين نيست كه اينان مي توانند به هر
نوع فعاليت اجتماعي دلخواه خود بپردازند. در كشورهاي پيشرفته تر از جمله
خدمات مددكاري ارائه شده به اين بيماران، يافتن مشاغل مناسب براي آنان مي
باشد كه البته نوعي حفاظت از بيماران و نيز از جامعه است. در عين حال اين
تذكر لازم است که از مهمترين پايه هاي تجربي روانپزشكي همان توجه به روش و
منش زندگي، يعني چگونگي تحول زندگي اجتماعي و مراحل آن و چگونگي كاركرد
بيمار در اين مراحل مي باشد. با اين مقدمه مي توانيم كاستي هاي بررسي گذشته
خود را که در راه توده منتشر شد جبران كنيم. زيرا اين بار دانسته هاي
بيشتري از روش و منش زندگي ايشان (احمدی نژاد) حداقل پس از ورود به دانشگاه
داريم. اهميت ديگر آن شايد جلب توجه كوشندگان اجتماعي و سياسي ايران به
روندي است كه منجر به عروج آقاي احمدي نژاد به رياست جمهوري گرديد.
در صورتيكه موفق به اين كار شويم درخت ها مانع ديدن جنگل نخواهند بود.
ميدانيم ايشان در سال 54 در رشته معماري دانشگاه علم و صنعت پذيرفته شده
است. ولي بعنوان فعال سياسي دانشجويي نشانه اي از ايشان تا بعد از پيروزي
انقلاب در دست نيست. پس از آن و با تاسيس انجمن اسلامي جديد دانشگاه ايشان
به فعاليت در آن مبادرت مي كند. البته نه بعنوان مسئول آن كه گويا شخص
ديگري بنام علي شكريان اين مسئوليت را بعهده داشته است. ميدانيم كه انجمن
اسلامي دانشگاه علم و صنعت با ديگر انجمن هاي اسلامي تفاوت هاي مهمي داشته
است. از جمله مهمترين تفاوت ها اينكه ارتباط آن با روحانيت درگير در
مبارزات انقلابي چندان روشن نبوده و بر خلاف ديگر انجمن ها ي اسلامي كه در
ارتباط با روحانيت فعال در مبارزات سياسي قبل از انقلاب قرار داشتند اين
انجمن ظاهرا فاقد چنين ارتباطاتي بوده است. از ديگر خصوصيات انجمن اسلامي
دانشگاه علم و صنعت شركت فعال آن در پديد آوردن گروه هاي فشار، استفاده از
اين گروه ها در حمله به اجتماعات ديگر دانشجويان و در ديگر دانشگاه ها بوده
است. در كارنامه اين انجمن اسلامي انتشار نشريه "جيغ و داد" جلب توجه مي
كند كه در دوران خود ارگان گروه هاي فشار به شمار مي رفت. گوشه هايي از
تفاوت عقايد سياسي اين انجمن با ديگر انجمن هاي اسلامي بتازگي و پس از
گفتگوهايي كه با فعالان سابق دانشجويي موسوم به دانشجويان پيرو خط امام
انجام گرفت آشكار شده است.
پس از آن از چگونگي تغيير رشته ايشان از معماري به مهندسي راه و ساختمان و
نيز مراحل پيشرفت تحصيلي ايشان تا كسب درجه دكتري و نيز تخصص در تونل و نيز
شهرسازي اطلاعي در دست نيست. تنها اظهارنظري كه از ايشان در مورد تونل
شنيده شد متهم كردن غربيان به دزديدن ايده تونل از قنات هاي شرقي است.
البته در تمام اين مدت ايشان مسئوليت هايي در رده هاي مياني حكومت بر عهده
داشته است. پس از آن و روشن تر دوران تصدي ايشان بر شهرداري تهران مي باشد
كه طي آن تمام مشكلات تهران و همشهريان تهراني و بلكه تمام ايران از طريق
شهردار تهران حل شد. اقدامات جالبي از پرداخت جايزه به ورزشكاران تا پرداخت
وام ازدواج به زوج هاي جوان. در اين راه ايشان از مساعدت بسياري از دست
اندركاران سياسي و نظامي جناح مقابل دولت آقاي خاتمي بهره كافي داشته است.
هر چند كارنامه ايشان پس از ترك شهرداري ظاهرا و حداقل از نظر مالي چندان
شفاف نبوده است. بقول آقاي قاليباف مبلغي در حدود 2 هزار ميليارد تومان يا
حدود 2 ميليارد و 500 ميليون دلار در مدت تصدي ايشان در شهرداري گم شده
است. كه البته به نداشتن زمان كافي براي ثبت هزينه ها بعلت سرعت فوق العاده
بالاي اقدامات عمراني وي نسبت داده شد.
پس از اعلام اسم رمز شوراي نگهبان دو روز قبل از انتخابات يعني هنگامي كه
ايشان را برنده نظرسنجي اعلام كردند و عروج ايشان به پست رياست جمهوري و
اقدامات و سخنراني هاي ايشان كه هميشه و كمابيش مورد توجه مردم ايران و نيز
جهان قرار گرفت.
هر چند واكنش به ايشان ظاهرا در كشورهاي مختلف متفاوت بود. اگر در ايران
اكثر شهروندان ايشان را شخصي فاقد تعادل رواني به شمار مي آورند و براي اين
تشخيص نياز چنداني به روانپزشك نداشتند، برعكس در امريكا از او بعنوان فردي
بسيار بسيار باهوش نام برده شد. اين تناقض در ارزيابي از مقام ايشان بعنوان
رئيس جمهور نيز به چشم مي خورد.
ولي آنچه مهمتر است بررسي حضور ايشان در محافلي بود كه در واقع جامعه
پيراموني او را تشكيل داده و در صعود او به اين مقام نقش مهمي ايفا كردند.
گويا از اوايل دهه شصت رفت و آمد ايشان به محافل مذهبي خاصي آغاز مي گردد
كه از نظر محتوا تفاوت هاي مهمي با محافل مذهبي مشابه داشتند. پاره اي از
اين محافل مبلغ برداشت خاصي از جايگاه امامان شيعه مي باشند كه مشابه ظاهري
آنان در تاريخ تشيع وجود دارد و از آنان به غلات شيعه ياد مي كنند. توجه
كنيد كه بنظر برخي علماي شيعه عقايد غلات شيعه يعني "غلوگويان" كفر آميز
محسوب شده است. و حتي به كرات شاهد اعتراض پاره اي از روحانيون به ترويج
خرافات و اعتراض به كفر گويي در پاره اي نوحه خواني هاي جديد بودیم. يادآور
مي شوم كه بسياري از اين نوحه خوانان داراي سمت هاي دولتي مثل فرماندار و
... هستند. و حتي خود آقاي احمدي نژاد در شروع كار بعنوان رياست جمهوري
مبادرت به خواندن نوحه براي همكاران خويش می کرد.
يادآوري مي كنم که عليرغم مشابهت شكلي بين غلات شيعه و اين نوحه خوانان
جديد، تفاوت بسياري بين اين دو وجود دارد.
اول پايگاه اجتماعي. از آنجايی كه غلات شيعه در بين تهيدستان، كشاورزان و
پيشه وران شهري مورد توجه قرار مي گرفتند اين جريان تشيع هیچگاه بعنوان
مدعي حكومت مطرح نبوده است. ديگر اين كه غلات شيعه حداقل متهم به فسادهاي
زميني نبوده اند. چيزي كه به هيچ عنوان در مورد اين نوحه خوانان مصداق
ندارد و آنان متهم به انواع فسادهاي اخلاقي و مالي مي باشند. از محافل
ديگري كه آقاي احمدي نژاد به آن رفت و آمد داشته و دارد بايد از مجالس
مذهبي نام برد كه براي تسريع ظهور امام زمان برپا مي شود. هر چند اين محافل
از حدود 900 سال پيش توسط شيعيان برپا مي شده است، ليكن تفاوت بارز آن با
محافل پيش از خود امكان درك حضور امام زمان توسط شركت كنندگان در اينگونه
محافل است كه گويا از پراكنش بوي گل ياس پس از حضور ايشان استنباط مي شود.
فكر مي كنم دو احتمال بيشتر مطرح نباشد. يا اينكه امكان درك حضور امام زمان
در اين محافل به دلايلي فراهم بوده است. چيزي كه ظاهرا هرگز در اين مقياس و
در طول تاريخ تشيع اتفاق نيفتاده است. يا گردانندگان اين محافل مقاصد خاصي
از برگزاري اين گونه محافل و مجالس دارند. بنظر مي رسد كه جستجوي مقاصد خاص
آسان تر از پيدا كردن دليل حضور مكرر امام غايب مي باشد.
در كنار آنچه ذكر شد، تلاش گروهي كه تقريبا بلافاصله پس از پيروزی انقلاب
در معرفي مسجد جمكران به عمل آمد. همچنان كه مي دانيم اين مسجد هرگز مورد
توجه علماي برجسته شيعه قرار نگرفته بود. براي مثل آيت الله خميني هرگز از
اين مسجد بازديد نكرد و حتی اسم آن را هم نیآورد مانند ديگر علماي بزرگ قم
و نجف. گويا اين مسجد به تنهايي مورد توجه گروهي از روحانيون متوسط و پايين
قرار داشته است. از جمله دلايل آن شايد عاملي براي اين موضوع بوده باشد.
ليكن توجه به امام زمان در دولت احمدي نژاد و هواداران او بسيار بيش از
معمول به چشم مي خورد. اقداماتي از قبيل احداث اتوبان و نيز ارسال ميثاق
نامه دولت توسط آقاي صفار هرندي براي امام زمان. طرح اين مسئله در عمل تلاش
روحانيون با درجه پائين يا متوسط براي ناديده گرفتن سازمان روحانيت شيعه
محسوب مي شود. از ديد تاريخي حتي سيد كاظم رشتي فقط در هنگام مرگ شاگردان
خود را ترغيب به جستجوي امام زمان كرد. از جمله آن شاگردان ملاحسين بشرويه
بود كه براي اولين بار مقام امام زماني را براي سيد محمد علي باب مورد
تائيد قرار داد. يعني خود سيد كاظم رشتي تا زماني كه در سلامت جسماني كامل
بود به جستجوي امام زمان نپرداخت. البته سلامت رواني سيد كاظم رشتي مقوله
ديگري است. از مشابهات اين تلاش ها مي توان به ملاقات هايي اشاره كرد كه
بين رهبران مذهبي و اينگونه مدعيان گاه و بيگاه انجام مي شد و مي شود و از
جمله تلاش آنان براي ملاقات با آيت الله خميني و رد تمسخر آمیز آن از سوی
آیت الله خمینی.
به تلگرام راه توده بپیوندید:
https://telegram.me/rahetudeh
|