راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کشاکش 37 ساله

بر سر برگزاری

روز جهانی کارگر

در جمهوری اسلامی

 

 

يازدهم ارديبهشت، اول ماه مه، روز جهانی كارگر است. در حالی كه اين روز از دهها سال پيش در سراسر جهان تعطيل اعلام شده، در جمهوری اسلامی هنوز اول ماه مه يك مشكل حكومتی است.

 در سال 1325 نمايندگان حزب توده ايران در دولت ائتلافی احمد قوام موفق شدند اين روز را بعنوان روز كارگر و تعطيل در ايران برقرار كنند. اما غيرقانونی كردن حزب و سركوب اتحاديه كارگری "شورای متحده مركزی كارگران" و بعدها كودتای 28 مرداد و برقراری رژيم ديكتاتوری تعطيلی اول ماه مه و برگزاری مراسم آن را تا مدت ها ممنوع كرد و كارگران مجبور بودند مخفيانه اين جشن را برگزار كنند. سرانجام زير فشار مبارزه كارگران و نيازهای نمايش يك چهره دمكراتيك در سطح جهانی، شاه ناگزير شد اول ماه مه را بعنوان روز كارگر بپذيرد اما از انجام مراسم آن جلوگيری می‌ كرد.

انقلاب 57 كه شد، چون نقش طبقه كارگر را در پيروزی انقلاب نمی شد انكار كرد گفتند روز كارگر اصلا "كمونيستی" است و بايد بساط اين روز را جمع و داستان اول ماه مه را خاتمه داد. بدينسان، در اولین سال تاسیس جمهوری اسلامی، تا آخرين لحظات مانده به يازدهم ارديبهشت 1358هنوز تكليف روز كارگر مشخص نبود. بالاخره آيت الله خمينی در آخرين ساعات با اعلاميه "خدا نيز كارگر بود" اين روز را رسما بعنوان روز كارگر در جمهوری اسلامی پذيرفت. در سال اول جمهوری اسلامی این روز در دو صف مستقل کارگری که توده ای ها نیز در آن حضور داشتند و یک صف حکومتی که بیشتر تظاهرات دولتی بود تا مراسم روزکارگر برگزار شد. صف مستقل به سمت دروازه شمیران در تهران حرکت کرد و علیرغم کارشکنی ها و تهاجم های گروه های فشار حکومتی با صدور قطعنامه ای پایان یافت.

ترور آیت الله مرتضی مطهری در شب دهم ارديبهشت همان سال بهانه خوبی شد كه ديگر هر ساله مراسم جشن اول ماه مه با "روز معلم" و ترور آیت الله مطهری مخلوط شده و هر دو به مراسم عزای مرتضی مطهری تبديل شود! که البته در سالهای رهبری آقای خامنه ای، برای به حاشیه راندن نظرات مترقی آیت الله مطهری و پیش کشیدن نظرات ارتجاعی آیت الله مصباح یزدی، به همان روز معلم بسنده کردند و نام آیت الله مطهری را به حاشیه راندند.

پس از آنکه تکلیف روز كارگر مشخص شد، درست مانند دوران شاه بر سر تعطيل بودن يا نبودن آن كشمكش شروع شد. در جمهوری اسلامی كه برای تولد و مرگ هر امام و همسرش مملكت از یک روز تا سه روز تعطيل و یا در عزای حکومتی غرق می شود، می گویند تعطيلی روز كارگر كار خوبی نيست چون "به كار و اشتغال لطمه می‌زند"!

بالاخره پس از هفت سال كشمكش ميان مجلس های پس از انقلاب و شورای نگهبان كه معتقد بود اصلا نياز به قانون كار نداريم، بالاخره در قانون كاری که در دولت میرحسین موسوی تصویب شده بود، مجمع تشخيص مصلحت تصويب كرد که روز كارگر هم بعنوان تعطيل، فقط برای كارگران پذيرفته شود اما در عمل از اين تعطيلی هنوز خبری نيست.

يك سال زير فشار كارگران می‌خواهند اين روز را تعطيل كنند می‌گويند فقط كارخانه ها صبح تعطيل هستند اما بعداز ظهر كار می‌كنند. سال بعد می‌گويند بعد از ظهر تعطيل هستند. بعد دعوا بر سر مراسم روز كارگر شروع می‌شود. يك سال می‌گويند مراسم در خيابان برگزار شود. بعد می‌گويند نه، در خيابان ترافيك می‌شود و علیه "رفاه شهروندان" است. در كشوری كه پليس و بسیج و نیروی انتظامی مزاحم ابتدائی ترین حقوق شهروندی می شوند و جمع شدن مقابل اين يا آن سفارت خانه و حتی آتش زدن آن و یا تجمع در برابر فلان روزنامه و یا حمله گروهی به خانه افرادی مانند مهدی کروبی رئیس سه دوره مجلس و یا حمله به سخنرانی های اصلاح طلبان و سنگ و مهر و لنگه کفش پرانی و کوکتل مولوتف پرتاب کردن را مانع حقوق شهروندی و مزاحمت برای مردم نمی دانند، به یکباره در روزکارگر یاد ترافیک و حقوق شهروندی می افتند.

مقابله با تشكل های كارگری نیز ريشه در همينجا دارد، چون اگر يك تشكل كارگری متحد و نيرومندی در كشور وجود داشته باشد ديگر چشمش به دست و امضا و اجازه اين يا آن مقام برای برپائی روز جهانی کارگر نیست، بلكه خودش راسا روز كارگر و تعطيلی و محل و نحوه مراسم آن را تعيين می‌كند. همان كاری كه بیش از 7 دهه پيش "شورای متحده مركزی كارگران" كرد.

درابتدای انقلاب گفتند سندیکا لازم نیست، باید شوراهای کارگری تشکیل شود (البته به زعامت انجمن های اسلامی که یکی پس از دیگری در کارخانه ها تشکیل می شد) و گروه ها و سازمان های چپ رو نیز فریب این عنوان را خوردند و فکر کردند بزودی به سبک انقلاب اکتبر "حکومت شوراها" درایران تشکیل می شود. سازمان مجاهدین خلق هم با شعار "حکومت شوراها" آب به همین آسیاب ریخت. یگانه حزبی که استوار پای ضرورت تشکیل سندیکاها ایستاد حزب توده ایران بود که تسلیم چپ روی ها و مانورهای حکومتی در این زمینه نشد.

 در دولت هاشمی به جای سنديكا، "خانه كارگر" را جانشین کردند.

در دولت خاتمی به جای خانه كارگر خواستند سنديكا را بگذارند که نشد.

 در دولت احمدی نژاد اصلا می خواستند بساط خانه كارگر و سنديكا و شورا را جمع كنند و يك ميليشيای شبه نظامی بعنوان "بسيج كارگری" در كارخانه ها راه بياندازند كه هدفش برعكس سنديكاها و خانه كارگر، نه دفاع از منافع كارگران در برابر كارفرماها بلكه وادار كردن كارگران به اطاعت از كارفرماها و دولت بود.

و در دولت روحانی هنوز نوبت به این ضرورت ها نرسیده و این دولت فعلا درگیر ترمیم ویرانه هائی است که در دولت احمدی نژاد از کارخانه ها باقی مانده و راه اندازی چرخ خوابیده تولید و چاره اندیشی برای بیکاری ها، که اگر دوراندیشی وجود داشته باشد، میدان را به تشکل های کارگری می سپارند تا خود نیز برای نجات تولید و کارخانه ها چاره اندیشی کند.

 

مراسم اول ماه مه امسال هم در اين فضا  برگزار می شود. با اين تفاوت كه اين بار محمد جهرمی - پيشكار احمد جنتی در شورای نگهبان- وزير كار در ضد كارگری ترين دولت تاريخ جمهوری اسلامی یعنی دولت احمدی نژاد نیست. همان وزیری که از متهمین پرونده 3 میلیارد دلار اختلاسی است که محمد رضا خاوری چهره معروف و فراری آن از ایران به کاناداست.

از سوی ديگر كارگران بيش از هر زمان ديگر مصمم به برگزاری مستقل مراسم روز كارگرهستند.

بدین ترتیب است سرنوشت سندیکا و تشکل های کارگری و روز جهانی کارگر در جمهوری اسلامی. کارگران و سندیکاهائی که اگر نبود اعتصاب آنها در انقلاب 57 و خوابیدن تولید و صدور نفت انقلاب 57 رژیم شاه را نمی برد!

 

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       راه توده شماره 549 - 9 اردیبهشت ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت