راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به مواضع انتخاباتی راه کارگر

و تفسیر آقای شالگونی

دست تحریمی ها

زیر صندوق رای

مانده است!

 

 

انتخابات هفتم اسفند را بدرستی یک زمین لرزه سیاسی در ایران کنونی خوانده اند. این زمین لرزه تنها به غافلگیری حاکمیت محدود نمی شود، اپوزیسیون تحریم کننده انتخابات هم کمتر از حکومت غافلگیر نشد. در این زمینه تحول مواضع "سازمان کارگران انقلابی ایران-  راه کارگر" برای نمونه جالب توجه است. این سازمان در 23 اسفند 94 با صدور اعلامیه ای تحت عنوان "با تحریم هرچه گسترده تر، نمایش انتخاباتی رژیم را بی اعتبار کنیم!" تاکید کرد:

"انتخابات در نظام ولایت فقیه از آغاز دو وظیفه مهم داشته:

یک - پوشاندن استبداد مطلقه ولی فقیه؛

دو - تنظیم رابطه جناح های رژیم برای بهره مندی از نعمات و غنائم حکومت امام زمان."

راه کارگر پس از بیان فرمول هایی که حدود 30 سال است در همه بیانیه های انتخاباتی آن تکرار می شود می پرسد:   

"آیا مردم می توانند با شرکت در انتخابات چیزی را به فرمانروا تحمیل کنند، یا دست کم چیزی را به او یادآوری کنند؟ پاسخ به حد کافی روشن است. و با توجه به این حقیقتِ روشن، توصیه ما به مردم کشورمان این است که با تحریم هرچه گسترده تر انتخابات پیش رو، به این بی حقی اعتراض کرده و نمایش انتخاباتی رژیم را بی اعتبار سازند. تردیدی نباید داشت که تحریم این انتخابات از طرف اکثریت قاطع مردم می تواند "نه" بزرگی به جمهوری اسلامی باشد و ورشکستگی آن را در برابر دید همگان به نمایش بگذارد".

اکنون و پس از گذشت یک ماه و اندی از پایان انتخابات هفتم اسفند آقای محمد رضا شالگونی از رهبران سازمان راه کارگر سخنانی تازه می گوید که اگر با شهامت نقد جدی و واقعی روش این سازمان در 30 سال گذشته توام شود - نقدی که تا به امروز هیچگاه در هیچ سطحی انجام نشده - می توان به پایان جدایی این سازمان و بخشی از اپوزیسیون با واقعیات جامعه ایران امیدوار شد. آقای شالگونی از انتخابات هفتم اسفند که چند هفته پیش نقش آن را "پوشاندن استبداد ولایت فقیه و تقسیم غنائم حکومت امام زمان" می نامید اکنون با عنوان شکست و "ناکامی خامنه ای" نام می برد و می نویسد:

"آنچه روز هفتم اسفند دیدیم، انتخابات نبود، بلکه بی هیچ اغراق یک رفراندوم بود که بیزاری اکثریت قاطع مردم از نمادهای جناح ولایی رژیم و به ویژه شخص ولی فقیه را نشان می داد".

اینکه انتخابات هفتم اسفند یک رفراندم بوده نکته تازه ای نیست و راه توده نیز مدتها پیش از انتخابات (و نه پس از آن) محتوای آن را یک رفراندوم ارزیابی کرده بود و درست به همین دلیل خواهان شرکت مردم در آن شده بود. آقای شالگونی اکنون رفراندوم بودن انتخابات را می پذیرد ولی توضیح نمی دهد که اگر مردم به فراخوان تحریم سازمان ایشان توجه کرده بودند تکلیف این "رفراندوم" چه می شد و آیا در آنصورت حاکمیت آن را رفراندومی علیه حسن روحانی و برجام معرفی نمی کرد؟ همانگونه که عدم شرکت مردم در آخرین  انتخابات شوراها در دوران خاتمی را رفراندوم بی اعتمادی مردم به اصلاحات خاتمی و جنبش اصلاحات تلقی کرد.

آقای شالگونی ادامه می دهد: "با رد صلاحیت اکثریت قاطع نامزدهای اصلاح طلب و اعتدال گرا، آنها دریافته بودند که نه تنها در مجلس خبرگان، بلکه حتی در مجلس شورای اسلامی نیز نمی توانند به پیروزی قطعی و سرراست دست یابند و از اینجا بود که آنها به کارزار "رأی سلبی" روی آوردند؛ چیزی که عریان ترین رأی اعتراضی است، زیرا بیش از آن که رأی دادن به کسی باشد، تلاشی است برای پائین آوردن آرای ریخته شده برای کسی دیگر و بی اعتبار کردن او."

جای این سخنان البته در بیانیه ماقبل انتخاباتی بود و گرفتن نتیجه و ارائه توصیه ای دیگر بجز تحریم بود ولی اکنون هم دیر نشده به ویژه که دیگر تحریم کنندگان انتخابات در بیرون کشور شهامت گرفتن درس های انتخابات در این حد را از خود نشان نداده اند.

آقای شالگونی ادامه می دهد: "انتخابات هفتم اسفند را با هر معیاری که ارزیابی کنید، شکست نمایانی برای ولایت فقیه و سیاست های شخص خامنه ای بود. این حقیقتی است که در دو هفته اول پس از انتخابات، تقریباً همه جریان های سیاسی (البته هر کدام با شیوه و زبان خاص خودشان) آن را پذیرفتند ؛ حتی خودِ خامنه ای نیز که از مردم می خواست با شرکت در انتخابات، نظام را "بیمه" کنند و پس از واقعه آن را "لبیک به فراخوان نظام مقدس اسلامی" نامید، بالاخره ناگزیر شد اعتراف کند که مردم او را تأیید نکرده اند و (در نتیجه ی رأی نیاوردن افرادی مانند محمد یزدی و مصباح یزدی) "خسارت" به نظام وارد شده است."

بدینسان آقای شالگونی استدلال عمده تحریم کنندگان انتخابات که مستند به ادعای آقای خامنه ای آن را بیان "لبیک به نظام مقدس اسلامی" می دانند رد می کند و می پذیرد که انتخابات می تواند برخلاف بیانیه ماقبل انتخاباتی سازمان آقای شالگونی ابزاری برای "پوشاندن استبداد ولایت فقیه" نباشد بلکه ابزاری برای بیان شکست ولایت فقیه و سیاست های رهبر هم باشد. البته بنظر ما این امری است بدیهی و نیاز به نشستن تا برگزاری این انتخابات و گرفتن نتایج آن نبود. نقش هر انتخابات بستگی به شرایط و اوضاع و احوال واقعی و تناسب قوای اجتماعی و چشم اندازهای آینده آن دارد و نه شرایط حقوقی که انتخابات در آن برگزار می شود که معیار عمده سازمان آقای شالگونی و اپوزیسیون در تحریم انتخابات است. 

شالگونی ادامه می دهد:

"شرکت در انتخابات و تحریم آن مسلماً دو برخورد غیر قابل تبدیل به هم هستند که در وضعیتی واحد نمی شود از هر دو آنها دفاع کرد، اما استدلال های طرفداران شرکت و تحریم در انتخابات هفتم اسفند علیه یکدیگر گاهی در مسیری می افتاد که آشفتگی های سیاسی موجود را تقویت می کرد. برای ایجاد همگرائی میان جریان های مختلف طرفدار آزادی و دموکراسی، لازم است تصور روشن تری از این دو تاکتیک داشته باشیم:

اولاً باید به یاد داشته باشیم که همه شرکت کنندگان در انتخابات حامی رژیم نیستند و توهمی نسبت به آن ندارند، بلکه اکثریت آنها یا به دلائل مختلف خود را ناگزیر به شرکت در انتخابات می بینند، یا از آن طریق می خواهند علیه جناح های خشن تر رژیم اعتراض کنند و باعث تضعیف شان شوند. بنابراین چسباندن آنها به رژیم، عملاً جز بی توجهی به ظرفیت های مبارزاتی بخش مهمی از مردم ایران معنایی ندارد." (اشاره آقای شالگونی به رقبای تحریم کننده انتخابات است که شرکت در انتخابات را "بزک کردن رژیم" می نامیدند.) ایشان ادامه می دهد:

"همین طور، عدم شرکت در انتخابات ضرورتاً در همه سطوح معنای سیاسی ندارد و مترادف با تحریم نیست. همچنین همه طرفداران تحریم نیز طرفدار دموکراسی نیستند و می دانیم که بعضی از انها به قدرت های خارجی دخیل بسته اند.

ثانیاً باید توجه داشته باشیم که هیچ تاکتیکی به خودی خود قابل دفاع نیست و بسته به شرایط مشخص است که می تواند مفید یا زیانبار باشد. فراموش نباید کرد که شرکت در انتخابات با هر نیتی که صورت بگیرد، به هر حال در عمل به تقویت بعضی از جناح های همین رژیم جهنمی در مقابل جناح های دیگر آن می انجامد، یعنی در بهترین حالت، انتخابی است بین بد و بدتر. و اگر بی توجه به شرایط صورت بگیرد، می تواند حتی کل نظام را تقویت کند. و در مقابل، تحریم انتخابات بی توجه به شرایط نیز می تواند گاهی به از دست رفتن فرصت های سیاسی مهمی بیانجامد. فرصت هایی که می توانند موقعیت مردم را در مقابل استبداد حاکم تقویت کنند یا زمینه مساعدی برای شکل گیری اقدامات توده ای مستقل آنها فراهم بیاورند. بالاخره فراموش نباید بکنیم که بی تفاوتی به تنش های درونی بالایی ها قابل دفاع نیست ، زیرا همین شکاف ها و تنش های درونی حکومت کنندگان حتی در برانگیختن بسیاری از بزرگ ترین انقلاب های توده ای نقش مهمی داشته اند."

این سخنان جدید است. البته از دهان آقای شالگونی جدید است. گفتن اینکه تحریم انتخابات بی توجه به شرایط می تواند "نظام را تقویت کند" خلاف سخنان قبلی ایشان است که یک بار برای همیشه اعلام کرده بود هر انتخاباتی را در جمهوری اسلامی "نه 18 سال که تا 180 سال دیگر" تحریم خواهد کرد.

تا اینجا معلوم شد که تحریم های انتخابات از جمله در همین جمهوری اسلامی و همین نظام حقوقی موجود آن می تواند به تقویت کل نظام یعنی در واقع بخش حاکمه و ارتجاعی آن بیانجامد. بنظر ما همه تحریم های راه کارگر به ویژه انتخابات دوم خرداد و انتخابات 88 دارای همین ماهیت بوده است.

آقای شالگونی در ادامه می نویسد:

"ابعاد واقعی مخالفت مردم با دستگاه ولایت در انتخابات هفتم اسفند (یا هر انتخابات دیگر) در صورتی قابل ارزیابی است که چگونگی برخورد همه مردم با آن در نظر گرفته شود: درست است که بخشی از مردم از طریق شرکت در انتخابات، نارضایی شان را نشان دادند، اما بخش دیگری نیز همین کار را با تحریم آن انجام دادند؛ و مجموع رفتار این دو بخش است که بی اعتباری رژیم (یا دست کم ، دستگاه ولایت) را در ابعاد واقعی به نمایش می گذارد."

قصد آقای شالگونی این است که سیاست تحریم را توجیه کند و بگوید آنان که رای نداده اند – مانند سازمان ایشان- هم در بی اعتباری رژیم ناشی از این انتخابات نقش داشته اند. این استدلال از پایه نادرست است. فرض کنیم که 50 درصد دیگر از مردم تهران یعنی نیمی دیگر از مردم تهران که در انتخابات شرکت کردند به فراخوان تحریم سازمان راه کارگر گوش می دادند و در انتخابات شرکت نمی کردند. در آنصورت فهرست جناح راست برنده انتخابات می شد. چگونه رژیم از این طریق بی اعتبارمی شد؟ در انتخابات مجالس هفتم و هشتم و نهم که بسیاری از مردم شرکت نکردند و جناح راست نامزدهای خود را از صندوق بیرون آورد رژیم بی اعتبار شد؟ یا ارتجاعی ترین جناح های آن تقویت شدند؟ برعکس فرض کنیم که در همه شهرهای بزرگ و کوچک مردم مانند تهران در انتخابات شرکت می کردند و به لیست امید به طور کامل رای می دادند. در آنصورت قطعا می توانستیم ادعا کنیم که دستگاه حاکمه و بیت رهبری دهها بار بیش از این بی اعتبار شده بود. نارضایتی، با اراده به تغییر دو مسئله کاملا متفاوت است. آنان که در انتخابات شرکت نمی کنند قطعا ناراضی هستند. ولی آنان که در انتخابات شرکت می کنند و به طرفداران اصلاحات و تحولات رای می دهند اراده به تغییر دارند. نیامده اند چیزی را به نمایش بگذارند یا نگذارند. آمده اند که با اراده خود تغییر را رقم زنند. آنچه سیاست تحریم اپوزیسیون فاقد آن است نه بیان نارضایتی که بیان اراده به تغییر و ایجاد تغییر است. به همین دلیل هم ناکارآمد و بسود جناح های واپسگرای حکومتی است.

آقای شالگونی در ادامه با اشاره به اینکه "موضع گیری های خامنه ای و عمله و اکره او در دوره پس از هفتم اسفند نشان می دهد که آنها فکر می کنند ضربه هفتم اسفند آسیب پذیرشان کرده است" می نویسد: "خطر مهمی که رژیم مدتی است با آن روبرو شده، تمرکز مستقیم و غیر مستقیم ولی علنی انتقادات علیه شخص خامنه ای است ... مسأله این است که خامنه ای خود به بزرگ ترین نقطه ضعف ولایت مطلقه فقیه تبدیل شده است، در حالی که خمینی چنین نبود، زیرا در زمان او، پایه اجتماعی رژیم هنوز بسیار گسترده بود و موقعیتِ خودِ او نیز برآمده از انقلابی نگریسته می شد که او رهبر بی منازع اش بود ؛ یعنی در هر حال، موقعیتی برخاسته از خواست یا رضایت مردم. اما خامنه ای که هیچ یک از آن شرایط را نداشت".

این سخنان هم برای آقای شالگونی و سازمان ایشان تازه است. سی سال است که ایشان منکر این هستند که اصلا در ایران انقلاب شده و مدعی بودند که انقلاب 57 در شب 22 بهمن شکست خورد و از درون آن ارتجاع سر بر آورد. یعنی در واقع 22 بهمن ضرورتی نداشت و بهتر بود انجام نمی شد و همان شاهپور بختیار می ماند. اکنون آقای خمینی را رهبر بی منازع انقلاب و دارای پایه اجتماعی گسترده و برخاسته از رضایت مردم می دانند. چنین اعترافی بازبینی در مسیر سی ساله راه کارگر را ناگزیر نمی کند؟  

 آقای شالگونی در پایان می نویسد:

"اما در میان "مه جنگ" که پیش بینی را دشوار می سازد، یک اصل قطعی و بسیار روشن وجود دارد: همه چیز به میزان هشیاری مردم ایران و توان آنها برای شکل دادن به اراده توده ای مستقل و معطوف به آزادی، بستگی دارد. با تمرکز روی تقویت هر چه بیشتر این هشیاری است که می توان حتی بدترین دشواری ها و مصیبت ها را به فرصت های رهایی تبدیل کرد."

مردم ایران بدون نیاز به توصیه های آقای شالگونی خود هشیار هستند و در تبدیل کردن مصیبت ها به فرصت رهایی استاد شده اند. اگر هشیار نبودند دنبال توصیه های تحریم انتخابات سازمان آقای شالگونی می رفتند و امروز انتخابات هفتم اسفند برعکس از "فرصت رهایی به مصیبت" تبدیل شده بود.

مقاله آقای شالگونی در مجموع مثبت و واقع بینانه است و قطعا حملاتی را از سوی تحریم کنندگان انتخابات به ایشان موجب خواه شد. ولی اینکه آقای شالگونی این روند واقعی بینی را ادامه دهد یا نه بستگی به حوادث دارد. تجربه نشان داده که اپوزیسیون خارج کشور و تحریم کننده انتخابات در دنبال جنبش مردم حرکت می کند. نوشته آقای شالگونی خود نماد این واقعیت است که جنبش مردم یک گام بزرگ به پیش گذاشته است. اگر این جنبش همچنان به پیش رود، در آنصورت همزمان با عقب نشینی حکومت، اپوزیسیون تحریم کننده هم ناگزیر به عقب نشینی خواهد شد و مسیری که آغاز شده ادامه خواهد یافت. اما به محض اینکه این جنبش با نخستین موانع تازه روبرو شود آقای شالگونی و شالگونی ها هم به همان جای پیشین خود بازخواهند گشت و مدعی می شوند که در چارچوب رژیم ولایت فقیه هیچ تغییری ممکن نیست و انتخابات را تا 180 سال دیگر تحریم می کنند. نتیجه اینکه برای پیشبرد تغییر و تحول در اپوزیسیون خارج کشور باید جنبش مردم در داخل را به پیش برد.

 

 

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       راه توده شماره 549 - 9 اردیبهشت ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت