احمدی نژادی ها- 3 فردی دچار اختلالات روانی که رئیس جمهور شد دکتر سروش سهرابی
|
در بررسی های قبل بنظرم می رسید كه بدلیل اختلال واقعیت سنجی و موقعیت سنجی اینگونه تظاهرات نمی تواند بصورت ساده بروز اختلالات شخصیتی مثل خودشیفتگی باشد. چیزی كه در خیلی از رهبران جهان وجود داشته و دارد. لیكن نكته ای كه به من امكان می دهد از بیماری و نه از اختلال شخصیت احمدی نژاد سخن به میان آورم همانا اختلال واقع سنجی و موقعیت سنجی است. برای درك بیشتر می توانید پاره ای از سخنرانی های آزاد او را مشاهده كنید. مانند آن سخنرانی معروف در مورد تولید انرژی هسته ای در خانه و توسط آن دخترك نوجوان با وسایل بازی. یا سخنرانی كه همان زمان در حضور فرماندهان سپاه ایراد کرد. یعنی وقتی كه از تصور غیرعادی از خود و از من شروع كرده و بدون توانایی انتقال دقیق مفاهیم با گذر از سازمان ملل به ونزوئلا و كودك دو ساله و ندای محمود می رسد. با اندكی تجربه در بیمارستان های روانی یا در مطب ها امكان شنیدن اینگونه تداعی های آزاد مشتمل بر از هم گسیختگی اندیشه و ادراك و پرش افكار و ایده ها بدون تمام كردن موضوع شروع شده و درك غیرعادی افكار كاملا در نزد بیماران روانی فراهم است.
البته همچنان كه گفتم باید به بیماران امكان سخن گفتن و بروز داد. تكنیكی كه به آن اپن اندد OPEN ENDED می گویند. یعنی از انتها باز. برای همین بهترین راه ارزیابی بیماران مثلا هنگام سخنرانی های آنان است البته اگر روخوانی یك متن دستنویس شده نباشد. همچنان كه قبلا توضیح دادم اغلب اطرافیان بیمار هستند كه تشخیص وجود اختلالاتی را در بیمار می دهند و روانپزشك فقط نوع آن و چگونگی كنترل بیماری را تعیین می كند. در هر حال فارغ از بحث های پزشكی در مورد نوع دقیق بیماری تصور می كنم كه درك عدم تعادل روانی ایشان برای اغلب ایرانیان ممكن باشد. لیكن در مورد نوع بیماری اگر دسترسی به مشاهدات زنده یاد دكتر سامی (1) فراهم می شد سیر بیماری ایشان از آغاز بهتر مشخص می گردید. امكانی كه متاسفانه در اختیار ما نیست. در هرصورت من نیز مانند اغلب دیگر هموطنان در مورد حداقل عدم تعادل روانی ایشان شكی ندارم. لیكن در مورد نوع دقیق بیماری ایشان نیازمند به بررسی های بالینی بیشتری می باشم كه فعلا ممكن نیست. در هر حال تشخیص این بیماری را بر اساس امكانات و اطلاعاتی كه در اختیار داریم بسیار محتمل می دانم. مسئله مهمتری كه در واقع از علایق شخصی من به شمار می رود همان بررسی اختلالات روانی در اجتماعات خاص می باشد. همچنانكه گفتیم در روانپزشكی عمومی این اغلب عدم تطابق بیمار با جامعه خود است كه به مراجعه به روانپزشك منجر می شود. در حالی كه در برخی از موارد افرادی با وجود چنین اختلالاتی امكان این را پیدا می كنند كه مسئولیت های مهمی در امور دولتی پیدا كنند یا اینكه بعنوان فردی فعال در گروه های سیاسی مسئولیت هایی را برعهده بگیرند. شاید از نمونه های نسبتا جدید آن بتوانیم به نواب صفوی اشاره كنیم. یعنی كسی كه بعنوان یك روحانی سطح پایین ولی بسیار پرانرژی در چند صحنه مهم حیات اجتماعی و سیاسی ایران نقش آفرینی كرده است. البته من هرگز برخورد مستقیمی با ایشان نداشته ام. لیكن از خاطراتی كه دوستان هم زندانی با وی نقل می كنند امكان وجود اختلالات خلق و خوی در مورد ایشان وجود داشته است. یعنی آن انرژی و شوری كه منجر به ایراد سخنرانی های آتشین می گردید و علیرغم سطح پایین خود در دستگاه روحانیت تلاشی كه برای تاثیر بر روحانیت عالیرتبه بكار می برد. ایشان مریدان زیادی نیز داشتند كه از جمله آنان همین آقای احمد جنتی دبیر شورای نگهبان است. این موضوع یعنی واگیردار بودن خلق و خوی پرانرژی این بیماران كاملا شناخته شده است و اینكه چگونه اینان می توانند اطرافیان خود را نیز به حركت درآورند. جمله ای از ایشان نقل است كه در واقع نقل قولی انتصابی به پیامبر اسلام است كه قبل از دستور ترور افراد مختلف بر زبان می آورد. این جمله یعنی "یك نفر نیست كه من را از شر فلانی راحت كند." از اُوراد جاری بر زبان آقای جنتی نیز هست. هر چند انتخاب این جمله پیامبر اسلام از طرف نواب صفوی احتمالا ناشی از تصور بزرگ منشانه ای بود كه او از خود داشت. ظاهرا چنین تصوری نسبت به او از طرف روحانیون عالیرتبه وجود نداشته است. تا جایی كه بدستور آیت الله بهبهانی او را برای خنك شدن در داخل حوض یك مدرسه دینی می اندازند كه ظاهرا عامل این كار پس از انقلاب مورد ضرب و شتم شدید هواداران فدائیان اسلام قرار می گیرد. توجه داشته باشیم كه جریان فداییان اسلام درواقع آلت دست افراد دیگری قرار گرفته بود. بطوری كه حتی پس از 28 مرداد مورد آزار چندانی قرار نگرفتند. در واقع آن گاه كه آنان دست به عملیاتی مستقل از برنامه های طراحی شده داشتند به قلع و قمع آنان منجر شد. برای نمونه اقدام به ترور بی مجوز "حسین علاء" نخست وزیر وقت شاه که باعث عصبانیت شاه شد و دستور جمع کردن بساط فدائیان اسلام را صادر کرد. در مورد احمدی نژاد احتمالا مجموعه ای از عوامل مربوط به اجتماعات پیرامونی ایشان در حفاظت از وی نقش داشتند. یعنی اجتماعاتی كه مركب از افرادی با عقاید كاملا خاص و غیرعادی مذهبی كه در روانپزشكی به آن اسكیزویید می گوئیم، همراه با فرصت طلبان و شیادان و گروهی از جاه طلبان سیاسی كه برای رسیدن به اهداف خود از این نوع عوامل بهره گیری می كنند. یا بعبارتی جوامع بیمار و پاتولوژیك كه در آن تشخیص بیماراز غیر بیمار بسیار دشوار خواهد بود. یكی از اعضای جامعه پیرامونی آقای احمدی نژاد خانم رجبی می باشد با ایده هائی كه بعنوان "معجزه هزاره سوم" مطرح كردند كه حداقل از یك نظر بسیار جالب توجه است. در واقع ایشان بعنوان مسلمان معتقد شاید بهتر بود كه از معجزه قرن چهاردهم شمسی یا پانزدهم قمری استفاده كند. لیكن تصدیق می كنید كه هزاره سوم میلادی بسیار بزرگ منشانه تر از مثلا سده چهاردهم است. در روانشناسی پدیده ای داریم بنام هذیان مشترك و معمولا در بین افراد بسیار نزدیك روی می دهد. مثلا فرزندی هذیان یكی از والدین خود را بعنوان واقعیت می پذیرد و یا برعكس. گاهی اوقات نوشته های ایشان برای من تداعی این اشتراك در هذیان های احمدی نژاد را فراهم می كند. هر چند به غیر از نوشته های وی اطلاع دیگری در مورد او ندارم و ترجیح می دهم در مورد سلامت یا عدم سلامت این خانم چیزی ننویسم تا به وقت خود و با آگاهی بیشتر از گذشته و حال و روز کنونی و شخصی ایشان. این كه عروج احمدی نژاد به ریاست جمهوری توانست واقعا مشكل حامیانش را از نظر رسیدن به حكومت یك دست حل كند جای شك و تردید فراوان دارد. اگر چه روزی بدلیل خدماتی كه انجام داده و نیز بدلیل تلقین پذیری كه از خصوصیت اختلالات روانی است توانست مورد اعتماد آنان قرار گیرد، لیكن بدلیل عدم توانایی هایش كه ناشی از اختلالات روانی اوست بیشتر بصورت عاملی منفی و در تضعیف آنان عمل كرد. ناگفته نماند كه پرداختن به پدیده احمدی نژاد فقط یك قسمت كاملا كم اهمیت در برخورد به كسانی است كه عامل عروج او به قدرت بودند. برخوردی كاملا ناگزیر و بسیار دیرهنگام.
نكته بسیار مهم دیگر در واقع سرمایه گذاری سنگینی است كه برخی كشورهای غربی از جمله امریكا در معرفی او بعنوان فردی بسیار بسیار باهوش انجام دادند. ------ 1- دکتر سامی بنیانگذار یک سازمان سیاسی - مذهبی بنام "جنبش مسلمانان" بود که پس از سالها زندان، پس از انقلاب وزیر بهداشت شد اما خیلی زود همراه با دیگر اعضای نهضت آزادی ایران و جبهه ملی و... از دولت و بتدریج از کل حکومت کنار گذاشته شد. دکتر سامی که در زندان شاه یکی از معروف ترین زندانیان مذهبی بود، با بسیاری از روحانیون و فعالان سیاسی- مذهبی زندانی دوران شاه آشنائی نزدیک داشت. از جمله با آیت الله منتظری. او رابطه خود را با آیت الله منتظری پس از عزل او از قائم مقامی رهبری جمهوری اسلامی نیز ادامه داد و زیر بار فشارهای حکومتی نرفت تا آن که سرانجام در مطبش با ضربات چاقو کشته شد. احمدی نژاد که خود از بیماران دکتر سامی بود در جریان این قتل بود و حتی گفته می شود در طراحی آن نیز نقش داشت و در لحظه ترور نیز در راهرو مطب دکتر سامی دیده شده بود. برای مشاهده شماره های گذشته می توانید لینک های زیر را ببینید: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/sohrabi.html 2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/ahmadi.html
به کانال تلگرام راه توده بپیوندید
|
راه توده شماره 549 - 9 اردیبهشت ماه 1395