راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تنش آفرینی

شیوه رهبری

آقای خامنه ایست!

 

کنگره امریکا تحریم‌های یکجانبه‌ای را که از دو دهه پیش علیه ایران برقرار کرده بود تمدید کرد. مخالفان دولت روحانی در ایران به استقبال تحریم‌های امریکا رفته و آن را به معنای لغو برجام وانمود کردند. همه هدف این است که بگویند برجام و آقای روحانی دستاوردی برای ایران نداشته است. در حالیکه همه می‌دانند که برجام یک توافق بین‌المللی است و تحریم‌های یکجانبه امریکا در اصل این توافق تاثیری ندارد. البته در شرایطی دیگر می‌شد از این اقدام کنگره امریکا بسود منزوی کردن سیاست‌های ضدایرانی و تقویت گرایش‌هایی که خواهان همکاری با ایران هستند – به ویژه با رویکرد جدید دولت ترامپ- بهره گرفت. بهرهايی که با وضع فعلی و شاه سلطان حسینی در رهبری جمهوری اسلامی ممکن نیست. ممکن نیست، زیرا مخالفان دولت خرابی هر چه بیشتر وضع را به بهبود آن ترجیح می‌دهند. هدف اصلی آنها زمین خوردن ایران و دولت روحانی است و به همین دلیل بهره گیری از چنین امکان‌هایی فعلا منتفی است.

در این میان از همه عجیب تر سخنان آقای خامنه‌ای است که خود از آغاز تا انتها و ساعت به ساعت و لحظه به لحظه در جریان بحث‌های مذاکرات اتمی بوده است (و آقای روحانی وعده انتشار صورت جلسات این مباحثات را به مردم داده و اشاره به مکاتبات مستقیم خود و رهبری در این زمینه نیز کرده است).

رهبر مدعی است که در تصویب برجام "عجله" شد‍! برفرض که چنین باشد خود آقای خامنه‌ای است که اکنون باید به مردم ایران پاسخگو باشد که چرا در تصویب برجام شتاب کرد؟ آیا دلیل شتاب ایشان در تصویب برجام آن نبود که هشت سال دوران نکبتبار احمدی نژاد - که چهار سال دوم آن با کودتا بر کشور تحمیل شد- راه پیش و پس برای ایران باقی نگذاشته بود؟ آیا دلیل شتاب آقای خامنه‌ای در تصویب برجام آن نبود که دیگر پول نفت ایران را نمی‌دادند و در انبارها گندم ذخیره هم وجود نداشت و چیزی نمانده بود که ایران مانند عراق اواخر صدام حسین شود و برنامه نفت در برابر غذا و دارو را برای ایران به اجرا گذارند؟

اگر دلیل شتاب ایشان در تصویب و تائید برجام چنین بوده برای مردم قابل درک است و می‌فهمند در آن دوران پس از احمدی نژاد دربرابر ایران انتخاب‌های چندانی وجود نداشت و ایران توانست با ضایعات نسبتا کمتری خود را از زیر چنگ تحریم‌های خطرناک بین‌المللی و قطعنامه‌های سازمان ملل که دولت مورد حمایت آقای خامنه‌ای آن را کاغذ پاره قلمداد می‌کرد بیرون بیآورد. 

اینکه آقای خامنه‌ای می‌خواهد در همه امور دخالت کند و مسئولیت هیچ امری را هم نپذیرد یک بخش از مسئله و دشواری وضعیت در کشور است، اما بخش دیگر آنست که سخنرانی‌های ایشان بصورت منبع دائمی انتقال تنش به جامعه درآمده و بنظر می‌رسد این دو با هم در ارتباط است. یعنی آقای خامنه‌ای برای اینکه در فاجعه فقر و فساد و تباهی که بر روی دست کشور و مردم ایران گذاشته از خود سلب مسئولیت کند ظاهر طلبکار و اپوزیسیون به خود می‌گیرد. با شلوغی و هیاهو و ایجاد تنش می‌خواهد گرد و خاکی ایجاد کند که مسئولیت ایشان در وضع کشور از چشم‌ها پنهان شود. نتیجه این می‌شود که جناح راست حکومتی و مخالفان دولت و آرامش و ثبات اجتماعی و اقتصادی از سخنان ایشان بهره گرفته و می‌کوشند با جنجال و تنش و بی‌ثباتی مانع از آن شوند که مسائل و مشکلات بزرگی که در برابر کشور قرار گرفته راه حل منطقی خود را بیابد.

به این ترتیب یک حلقه معیوبی در کشور شکل گرفته که مانع از حل مسائل است: رهبر می‌خواهد در همه امور دخالت کند و در جزئیات همه مسائل از ایشان کسب تکلیف شود و هیچ کاری بدون نظر ایشان در مملکت انجام نشود. در عین حال می‌خواهد هیچ مسئولیتی را هم نپذیرد. برای نشان دادن اینکه مسئولیتی ندارد مدعی و طلبکار می‌شود و می‌کوشد گرد و خاک ایجاد کند. بیت رهبری و مخالفان دولت ادامه سخنان ایشان را می‌گیرند و کل جامعه را به تنش و آشوب روانی می‌کشند. مردم احساس ناامنی و بی‌ثباتی می‌کنند، امید خود را به آینده از دست می‌دهند و در نتیجه دنبال بهبود فوری وضع خود و مقابله با آینده غیرقابل پیش بینی می‌روند. در نهایت امکان ثبات و برنامه ریزی درازمدت اقتصادی و اجتماعی از دست می‌رود و جامعه و کشور در بلاتکلیفی و شیوه زندگی از امروز به فردا ادامه حیات می‌دهد. این وضعی است که از روزی که آقای خامنه‌ای رهبر کشور شده بوجود آمده و تا به امروز هم ادامه داشته است و درست خلاف رویه‌ای است که آقای خمینی داشت و بقول خودش می‌خواست در کشور "وحدت کلمه" ایجاد شود و گاه برای ایجاد این وحدت امتیازاتی هم به جناح راست می‌داد، امتیازاتی که در نهایت موجب گزینش و تحمیل شخصی مانند آقای خامنه‌ای به رهبری کشور گردید.

ولی از سوی دیگر، آرامشی که زمان آقای خمینی در کشور به طور نسبی و در میان مردم - علیرغم جنگ- وجود داشت و همه وحشت زده از آینده و دنبال جمع مال و اندوخته و ثروت نبودند، بخشی هم ناشی از آن بود که رهبری کشور می‌کوشید ارامش را به مردم منتقل کند و جلوی تنش روحی و روانی جامعه را بگیرد. رویه آقای خامنه‌ای درست برعکس است. هرگاه که ایشان سخنرانی می‌کند همه می‌دانند که در پشت سخنان وی قرار است تنشی اتفاقی بیفتند. نمونه اش همین ماجرای رای کنگره امریکا به تحریم ایران است. نه مسئله جدید است، نه ربطی به دولت روحانی دارد، نه برجام و نه حتی به طور مستقیم به خود آقای خامنه ای ربطی دارد. ولی بجای آنکه به جامعه آرامش و اطمینان دهد که تحریم کنگره امریکا تاثیری در برجام که یک توافق بین‌المللی است ندارد و زندگی مردم را از آنچه در دوران احمدی نژاد بر سر آنان آمد بدتر نخواهد کرد و بکوشند در جامعه ثبات و امید به آینده ایجاد کنند، برعکس قدرت امریکا را صدبرابر آنچه هست وانمود می‌کنند و می‌گویند امریکا کدخدای 1+5 است و چون کنگره کدخدا رای به تحریم ایران داده پس ایران باید توافق بین‌المللی که 5 کشور دیگر آن را امضا کرده‌اند، فقط و فقط بدلیل قدرت امریکا و کنگره امریکا پاره کند.

روشن است که در پشت این سخنان هیچ نوع خیراندیشی برای مردم ایران و معیشت مردم و اقتصاد و آینده ایران وجود ندارد و فقط نگران انتخاب دوباره حسن روحانی و کوتاه شدن دست اختلاسگران است. آنها که با تحریم کاسبی کردند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 579  راه توده -  25 آذر ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت