تفکیک قوا
شده دخالت
یک قوه در دو قوه! |
در جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه داریم. از این سه دو قوه یعنی اجرایی و قانونگذاری انتخابی یعنی نماینده مردم هستند و از این جهت مشروعیت مردمی دارند. قوه قضائیه انتصابی آقای خامنهای است، یعنی رهبری که سی سال است که خود را به رای مردم نگذاشته است. بعبارت دیگر رئیس قوه قضائیه نه خود مشروعیت مردمی و انتخابی دارد و نه آن مقامی که وی را منصوب کرده است. قدرت هر دو متکی به وجود نیروی انتظامی و ضابطان قضایی و سپاه پاسداران است، یعنی متکی به قدرت سرنیزه. اینکه آقای خامنه ای همان رویه شاهنشاهی را در پیش گرفته و به فرماندهی کل قوا و نیروی انتظامی چسبیده و حاضر نیست برخلاف رویه آیتالله خمینی آن را به رئیس جمهور واگذار کند، ناشی از همین است که منشا قدرت دیگری ندارد. به هر روی قوه قضائیه در همه جهان اصولا وظیفه اش بیطرفی است. به همین دلیل است که روسای آن بسیار کم سخن میگویند و در مسائل سیاسی اصلا دخالت نمیکنند و حق دخالت ندارند تا آنجا که تقریبا مردم آنها را نمیشناسند. آن اصلی که به آن "تفکیک قوا" میگویند معنایش همین است. یعنی قوه قضاییه به هیچ عنوان نباید در امور سیاسی و تقنینی دخالت کند یا اظهار نظری کند که از آن بوی هواداری از این یا آن حزب و جناح در یک کشور به مشام برسد؛ باید مطلقا خود را از این امور برکنار نگه دارد تا بیطرفی دستگاه قضایی و اعتماد مردم به حکم و رای آن به ویژه در لحظات حساس حفظ بماند. در ایران مسئله معکوس است. قوه قضائیه جناحی ترین و بیاعتبار ترین قوه کشور شناخته میشود. آنقدر که قوه قضائیه در ایران جناحی عمل می کند، رئیس جمهور که اصولا از طرف یک حزب یا جناح پشتیبانی شده عمل نمی کند. رئیس جمهور در ایران می کوشد خود را بالاتر از یک جناح و یک حزب نگاه دارد ولی قوه قضائیه که مثلا باید بیطرف باشد علنا و رسما بسود این یا آن جناح وارد میدان میشود و از آن حمایت و پشتیبانی میکند، مخالفان آن را دستگیر و بازداشت یا ممنوع از فعالیت میکند. اعضای این یا آن حزب را به مقامات قضایی منصوب میکند تا مخالفان سیاسی و حزبی خود را سرکوب کنند. حتی تدارک کودتا میبیند تا جایی که حکم بازداشت اعضای ستاد میرحسین موسوی و شخصیت های هوادار وی را قبل از برگزاری انتخابات صادر کرد. در دوران اخیر یک پدیده جدید هم افزوده شده و آن هم سخنرانیهای هر روزه رئیس قوه قضائیه است که نه فقط در همه امور کشور اظهار نظر میکند، بلکه حتی بیش از رئیس جمهور و رئیس مجلس مدعی سیاست کشور است. عکس و اظهارنظرهای سیاسی و ضد دولتی آقای صادق لاریجانی دیگر تبدیل به بخشی ثابت از صفحه نخست بیبیسی و صدای امریکا شده است. در واقع آنقدر که رئیس قوه قضائیه درباره مسائل سیاسی کشور سخنرانی میکند، رئیس جمهور نمیکند و مردم او را کمتر در سخنرانی میبینند. بخشی از این کم سخن گفتن بدلیل درایت و احساس مسئولیت بیشتری است که رئیس جمهور نسبت به امثال رئیس قوه قضائیه دارد که هر حرف مفتی را بدون توجه به جایگاه خود و آثار و پیامدهای آن بر زبان میآورد. پیش از صادق لاریجانی آملی، آیتالله یزدی و آیت الله شاهرودی برای خودشان یک وزنی و سن و سالی داشتند و سابقهای در حوزه داشتند و حتی اگر گرایش سیاسی هم داشتند – که داشتند – میکوشیدند آن را کمتر بروز دهند و در پشت صحنه عمل کنند. اما آقای آملی لاریجانی خود به یک پای سیاست کشور تبدیل شده است. بجای آنکه تفکیک قوا و بیطرفی قوه قضائیه را لااقل در ظاهر رعایت کند مدعی همه است. در حالی که اگر این روش درست است و قوه قضائیه میتواند در امور سیاسی کشور دخالت کند چرا نمایندگان مجلس و رئیس جمهور خود را از این حق محروم کردهاند و درباره دستگاه قضایی هر روز دخالت نمیکنند و تذکر نمیدهند در حالی که آنان طبق قانون اساسی و به عنوان نماینده مردم اصلا این حق را هم دارند.
تلگرام راه توده:
|
شماره 578 راه توده - 18 آذر ماه 1395