"خاورمیانه عربی" دست پخت انگلستان و فرانسه مجله صلح آخن- گزینش و ترجمه رضا نافعی
|
قبل از صحبت در باره جنگ های امروز در سوریه و عراق باید به دروغ هائی اشاره کرد که از همان آغاز با پیدایش این کشورها آمیخته بود. نخستین دروغ وقتی گفته شد که هنوز این دوکشور ساخته نشده بودند. در جنگ جهانی اول امپراتوری عثمانی بر مجموعه کشورهای عربی تا مرزهای مصر حکومت می کرد. انگلستان به قبائل عرب قول داد که اگر آنها برای درهم شکستن امپراتوری عثمانی به آن دولت کمک کنند، در مقابل، انگلستان برای ایجاد ملت و دولت عربی به آنها کمک خواهد کرد. این قول و قرار وقتی از پرده به در افتاد که "لورنس عربستان" در کتاب "هفت ستون حکمت" که در باره زندگی خود نگاشته آن را افشاء کرد. نام واقعی او" توماس ادوارد لورنس" بود. او میان سالهای 1909 تا 1914 بعنوان باستانشناس در فلسطین و سوریه سفر می کرد و در سال 1916 رابط سازمان اطلاعات انگلستان در منطقه با امیر مکه بود که سر به شورش برداشته بود و در عین حال بعنوان مشاور نظامی جنگ های پارتیزانی قبائل عرب را در شبه جزیره عربستان علیه امپراتوری عثمانی هدایت می کرد. گرچه لورنس در کتابش خود را شیفته فرهنگ عرب جلوه می دهد و ادعا می کند که قلبا خواستار احیاء آن فرهنگ بوده است و از ریاکاری دولت انگلیس ابراز تاسف می کند که نه تنها اعراب بلکه او را هم فریب داده است، اما نمی توان تصور کرد که او غافل بوده و متوجه دروغ های دولت استعماری انگلیس نشده و چشم بسته بدام افتاده است. هدف امیر مکه، "حسین ابن علی"، که در سال 1916 خود را پادشاه عربستان نامید، در درجه اول این بود که قدرت در دست خانواده او باشد. درسال 1914، که جنگ جهانی اول آغاز شد، او میان دولت عثمانی در استانبول و قدرت استعماری انگلیس در قاهره مانور می کرد، به این امید که پس از پایان جنگ بتواند در بخشی از منطقه بعنوان نماینده و فرماندار عثمانی حکومت کند و یا امیر منطقه ای گردد که تحت الحمایه انگلستان خواهد شد. او در سال 1915 روابط خود را با عثمانی قطع کرد و نقشه خود را برای یک امپراتوری سلطنتی عربی ومستقل برای انگلیس ها فرستاد. همکاری اعراب و انگلستان در جنگ جهانی اول بر اساس همین نقشه که "پروتکل دمشق" نام گرفت، قرار داشت. "هنری مک ماهان" کمیسرعالیِ قدرت استعماری انگلیس در قاهره، در مکاتبات خود با امیر مکه که میان ژوئیه 1915 و فوریه 1916 صورت گرفت موافقت خود را با ایجاد کشور سلطنتی و مستقل عربستان اعلام کرد. البته بدون مشخص ساختن حدود و ثغور این کشور. اما به هر حال به حسین قول داده شد که کلیه مناطق عربی امپراتوری عثمانی، باستثنای سواحل سوریه در مدیترانه جزو این کشور عربی باشد. دریافت اعراب از این بیان این بود که فلسطین نیز بخشی از این امپراتوری عربی خواهد بود. اما از مدت ها قبل از نامه نگاری های مک ماهان با امیر مکه، دولت انگلیس مشغول مذاکره با دولت فرانسه در باره علائق استعماری طرفین پس از به زانو درآمدن امپراتوری عثمانی و تقسیم سر زمین های آن میان خود بودند. در نوامبر 1915" فرانسوا ژرژ پیکو " دیپلمات فرانسوی و " مارک سایکس" انگلیسی در مذاکرات محرمانه خود به توافقی دست یافتند که در 16 ماه مه 1916 رسما منعقد شد و بعنوان قرار داد سایکس- پیکو در تاریخ ثبت گردید. طبق این قرار داد منطقه ای که تحت حکومت انگلستان قرار می گرفت عبارت بود از کشورهای امروزی اردن، عراق و مناطق پیرامون حیفا و مناطقی که تحت تسلط فرانسه قرار می گرفت عبارت بود از بخش جنوب شرقی ترکیه، شمال عراق، سوریه و لبنان . هر یک از دو کشور اختیار داشتند که مرزهای کشورهای منطقه نفوذ خود را طبق میل خود مشخص سازند. بعدا، در 2 دسامبر 1918، فرانسه و انگلستان توافق کردند که مناطق داخلی سوریه نیز به بخش فرانسه ملحق گردد. در 2 نوامبر 1916، هنگامی که حسین خود را "سلطان کشورهای عربی" اعلام کرد، انگلستان و فرانسه او را فقط بعنوان " سلطان حجاز" به رسمیت شناختند. در حالی که حسین هنوز بر این باور بود که با مکاتبه با مک ماهان بتواند فلسطین را نیز به منطقه تحت نظر خود ملحق سازد، انگلستان بدون گفتگو با همپیمان عرب خود، در نوامبر 1917 در بیانیه "بالفور" اعلام کرد که فلسطین سرزمین یهودیان خواهد بود. حسین ابن علی نیز به تمام قول هائی که داده بود عمل نکرد. او در شورش علیه عثمانی فقط چند هزار نفری به میدان فرستاد در حالی که قول داده بود میان 100 تا 250 هزار نفر از جانب او به شورش بپیوندند. آنچه واجد اهمیت بود این بود که خارج از منطقه حجاز شیوخ عرب هر یک خواستار استقلال خود بودند و او را بعنوان سلطان اعراب به رسمیت نمی شناختند. در نتیجه پس از جنگ جهانی اول قدرت او محدود ماند به کشور سلطنتی حجاز. درسال 1921 او حاضر نشد طی انعقاد قراردادی با انگلستان چشم پوشی خود را از حکومت بر سوریه، لبنان و فلسطین اعلام کند. واکنش لندن هم قطع کمک های مالی به او بود. پس از آن که آتاتورک خلافت را در ترکیه ملغی اعلام کرد، حسین در سال 1924 خود را خلیفه مسلمین خواند و با این عمل بر دشمنان خود در جهان عرب افزود. رقیب او عبدالعزیز ابن السعود با لشگر خود به کشور سلطنتی حجاز حمله کرد و سرانجام حسین به تبعید در قبرس رفت. پسر حسین، عبدالله اول، امیر ترانس اردن شد. ( 1921-1951) پسر دوم او فیصل اول پادشاه سوریه (1920) و بعدا پادشاه عراق (1921-1931) شد. به این صورت انگلستان و فرانسه برای مدتی طولانی حکومت و کنترل منطقه عربی را با اهمیت ژئواستراتژیک آن در اختیار خود گرفتند و در عین حال پایه گذار درگیری های بعدی بودند که تا امروز ادامه دارد.
http://www.aixpaix.de/muenchhausen/lawrence.html
|
شماره 539 راه توده - 15 بهمن ماه 1394