راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خاطرات "سایه"

(پیر پرنیان اندیش)

نقش و سهم ابراهیم گلستان

در شکوفائی شعر فروغ

 

 

 

- صحبت از ابراهیم گلستان و کتاب نوشتن با دوربین شد. سایه گفت:

 

عجیبه که گلستان تو این کتاب به همه بد گفته جز من. لابد یک چیزی در من دیده. وقتی جمله شو خوندم به خودم بدگمان شدم.

 

- چشمک گونه ای می زند و غش غش می خندد.

 

- اشاره سایه به این جمله گلستان است: «آدمی که به کلی و اصلا به نیما ارتباطی ندارد و خودش توانایی شعر دارد مثل هوشنگ ابتهاج» (ص 54)

 

خیلی تعجب کردم. فکر نمی کردم که گلستان با شعر من آشنا باشه... واقعا تو این کتاب به کسی رحم نکرد.

 

استاد! گلستان بعضی جاها تند و بی انصاف می شه ولی یه جور صراحت و شجاعت درش هست که جالبه. ضمن این که خیلی جاهام حرف حساب می زنه، حرف حق می زنه، حق هم تلخه دیگه استاد!

 

با حرف شما مخالف نیستم ولی یک ویرانگری عجیب و غریبی داره. اصلا اون بابا که مصاحبه کرده، خیلی به خواری تن در داده؛ آخه مصاحبه به چه قیمتی؟! من اگه بودم همه چیز رو به هم می زدم و می گفتم گور بابای تز و مز و...

 

شما با گلستان آشنایی داشتید؟

 

همه کارهاشو خوندم. با دقت هم خوندم. از دوره جوانی که "آذر ماه، آخر پاییز" رو خوندم تا این اواخر. از نثرش خوشم می آومد. بعضی کاراش وزن عروضی داره که جملاتو پشت سر هم نوشته. این خودش نشانه ای هست که فروغ بعضی وزن ها رو از کجا آورده! (لبخند پر نکته ملیحی می زند!) حالا کار نداریم. ولی کار خیلی جالبیه؛ وزن رو از وسط توسعه دادن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات مفاعیل فاعلات مفاعیل فاعلات مفاعیل فاعلن. فاعلات مفاعیل از وسط هی تکرار می شه. تقریبا ذهن می پذیره، گوش اشتباه می کنه و خیال می کنه درسته. خیلی کار جالبی بود.

 

شما گلستان رو دیدید؟

 

نه، اصلا ندیدمش... این اواخر یه روز مسعود بهنود به من زنگ زد و گفت آقای گلستان تلفن شما رو خواسته، بهشون بدم؟ گفتم: بله، من که تلفن محرمانه ندارم. یه ساعت بعد آقای گلستان زنگ زد: «سلام علیکم. من چند سال پیش از این مرحله شما رد شدم و فلان... » هشتاد سالگیمو می گفت. خیلی لطف کرد واقعا. فکر نمی کردم پیرمرد حوصله بکنه و تلفن بکنه و حال و احوال بکنه.

 

به نظر شما چه چیز شعر شما گلستان رو جلب کرده.

 

نمی دونم... واقعا دوست دارم بدونم.

 

یادداشتی از ابراهیم گلستان

 

نیمروز 3 آبان 1390، ایمیلی کوتاه برای ابراهیم گلستان فرستادم:

 

آقای گلستان

 

 

 

سلام. امیدوارم وقتتان خوش باشد. اسم من میلاد عظیمی است و مدتی است مشغول گفتگو با هوشنگ ابتهاج – سایه- هستم و خاطرات او را ضبط و تدوین می کنم. با سایه در باره شما گفتگو کردیم و نظر او در باره کارنامه شما در کتاب خواهد آمد. آیا امکان دارد که نظر شما را در باره شعر و شخصیت و کارنامه سایه بدانم و در کتابم نقل کنم.

 

منتظر پاسخ شما خواهم ماند. امیدوارم پاسختان مثبت باشد.

 

دو سه ساعت بعد، آقای گلستان، یادداشت زیر را برایم فرستاد. بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است! دستخط شریف ایشان را هم زیور این کتاب می کنم.

 

25/10/2011

 

من مطلقا به شعر ه.ا. سایه و ارزش بسیار والای آن عقیده دارم. همچنین همیشه تاسف داشته ام که شعر و شاعری او با نظم و حرف کسان دیگر قلاب خورده بوده است و ارزش و شخصیت ه. ا. سایه را گیر انداخته است و آلوده کرده بوده است. علت آن را هم در قوت حس او و شدت این حس او می بینم که تحلیل و وسیع نگری او را به حدهای کوچک تری می فشرده است بی آن که در شعرهایی که شعرند و او گفته است چندان خدشه ای بیآورد، هر چند حتما از خیز و بالاپری آن ها کم کرده است. صفا و صداقت ه. ا. سایه با همه این ضربه ها که در ظاهر خورده است سر جای خودشان مانده اند بی شیله پیله و بی کش رفتن و بی داد و فریاد هایی که از دیگران به همراه او یا حتی با او ولی احتمالا بی شرکت او ولی شاید با رضایت او درآمده است. شعر یک امری که سپرده شود به رفراندم و ملانقطه ای بازی و از روی برداشت های «خاکی» و «مردمی» و «انتشاراتی» و «الک دولک بازی» و «پینگ پونگ» میان نفهم هایی با دست های گچ گرفته و روزنامه نگارانه نیست. از این جمله دراز، یا از درازی این جمله، چشم پوشی بفرمایید. شعر ه. ا. سایه را درست بشناسید و آن دویدن های دو نفرانه را (که با بستن دو پا، یکی از هر کدام به دیگری، آنها را سه پا می کند و ناچار از قدرت تاخت و از شناختن سرعت دو باره اصلی می کاهد) ندیده بگیرید. ه. ا. سایه خیلی شاعر تر و در نتیجه- شاعر تر است از بسیاری قهرمان های «ابدی» رسم روز. حرف های من فقط همین تواند بود. همین هم شاید برای منظور سرکار بس باشد. اگر هم قصد نقل اینها را داشته باشید امانت به خرج بدهید و از آنها نه چیزی کم کنید و نه بر آنها چیزی بیفزایید که اینها را بی فکر پیش برای این نوشتن نوشتم. یک جا و راحت و روان و جا در جا.

 

با احترام. ا. گلستان

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 540 راه توده - 22 بهمن ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت