راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به دو مصاحبه
علیرضا علوی تبار
آزادی و عدالت اجتماعی
دو عنصر پرقدرت
جنبش تغییرات است



اینها دو بخش از دو مصاحبه علیرضا علوی تبار با وبسایت عصر ایران و سایت آینده است که هر دو مربوط به سال 2015 می باشند. ما در مقاله " ریشه های پیوند جنبش تغییرات با انقلاب 57" اشاره به دلیل انتشار بخش هائی از دو مصاحبه وی کرده ایم.
مصاحبه دوم که بیشتر مورد نظر ماست با عنوان "برابری؛ آرمانی كه نباید فراموش شود" در وبسایت آینده منتشر شده است و خلاصه آن چنین است:
«درست است كه نظام‌های مدعی برابری به بن‌بست رسیدند اما مگر جایگزین آنها چه گُلی به سر بشریت زده است! نگاهی به وضعیت جهانی كه در آن زندگی می‌كنیم به‌ ویژه در كشورهای توسعه‌ یافته بیندازید، بهره‌كشی مخرب از مردم و منابع كشورهای فرودست، تبعیض‌های بیمارگونه علیه گروه‌های اقلیت، ناتوانی در كنترل آلودگی محیط ‌زیست و تهی‌سازی منابع طبیعی، سوداگری و بیگانگی اجتماعی تحقیرکننده، بی‌ثباتی متغیرهای كلان اقتصادی و بحران‌های گاه‌و‌بیگاه ناشی از آن، جرم و بیماری، خاص ‌شدن فعالیت‌های سیاسی به فعالیت عده‌ای خاص و ... ؛ هیچ كارنامه‌ افتخارآمیزی وجود ندارد. به‌ ویژه توجه كنید كه هزینه سطح بالای تولید و سود و رفاه در كشورهای صنعتی را بخش دیگری از مردم جهان تأمین می‌كنند. تاریخ بشر، تاریخ تلاش‌های موفق و ناموفق او برای حل مشكلات است. بدون ترس باید از گذشته آموخت؛ اما نباید از ترس خطا كردن به فلج فكری و عملی دچار شد. نابرابری، هزینه‌های آشكار و پنهان زیادی به بشر تحمیل كرده است. هزینه‌هایی كه بسیار بیشتر از خیلی از هزینه‌های دیگر است و نمی‌توان و نباید آن را نادیده گرفت و بی‌توجه از كنار آن گذشت.
حرف‌های زیادی برای گفتن هست، بماند برای وقت دیگری! فقط تأكید می‌كنم برابری، آرمانی است كه نباید آن را فراموش كرد. ما باید یك بار دیگر در كنار دفاع از «آزادی فردی» توجه همگان را به «برابری اجتماعی» و «همبستگی جمعی» جلب كنیم.»

علوی تبار در مصاحبه با عصر ایران نیز می گوید:

«... این به نفع نیروهای مردمسالار است که بتوانند با بخشی از محافظه کاران وارد گفتگو شوند و با آنها به توافق هایی عمومی درباره رقابت در عین حفظ مصالحی فراجناحی برسند. این کار به آرامش سیاسی کمک می کند و وحشت جناح محافظه کار را از بین می برد و نمی گذارد که آنها دچار این تصور شوند که اصلاح طلبان در صدد حذف آنها از صفحه روزگارند.
حضور هاشمی در انتخابات باعث تقویت منتقدان غیررادیکال وضع موجود می شود. منتقدان وضع موجود همگی از یک طیف نیستند. الان برخی از محافظه کاران غیررادیکال هم منتقد وضع موجودند. این زمینه تقویت مردمسالاری را در کشورها فراهم می کند. به علاوه، حضور هاشمی در خدمت ترسیم چهره ای متکثر از فضای سیاسی داخل کشور است و این تصویر، در عرصه بین المللی هم به سود نظام است.
مشکلات اقتصادی پدیدآمده در هشت سال گذشته، بیش از طبقه متوسط جدید، طبقات پایین جامعه را متضرر کرده. تمامی طبقات اجتماعی از مجموعه سیاست های موجود ضرر کرده اند. کاهش رونق و رشد، سرمایه داران غیر رانتی را متضرر کرده است. طبقات پایین، الان نسبت به هشت سال پیش وضع بدتری دارند. طبقه متوسط سنتی هم به دلیل کاهش رونق و کسب و کار در هشت سال گذشته، متضرر شده است. طبقه متوسط جدید هم به دلیل کاهش اهمیت تخصص و فن سالاری در اداره امور، به حاشیه رانده شده و ضرر کرده است. یعنی وضعیت فعلی، هیچ یک از طبقات چهارگانه موجود در ایران را منتفع نمی کند. این وضع فقط یک گروه را منتفع می کند و آن هم بخش اقتصاد زیرزمینی با اقتصاد غیررسمی است. این گروه به دلیل اهمیت پیداکردن قاچاق و ورود بعضی از کالاها و نیز به دلیل خروج فعالیت های اقتصادی از صورت های رسمی و ثبت شده به صورت های غیررسمی و ثبت نشده، بیشترین نفع را از وضع موجود می برند.
بنابراین، آقای هاشمی اگر شعارهایش برگرداندن انضباط و عقلانیت به دخل و خرج دولت، بازگرداندن رونق اقتصادی به جامعه و نیز تقویت تولید باشد، فقط طبقه متوسط جدید را هدف قرار نداده است بلکه بهروزی همه طبقات را نشانه گرفته است.
در واقع نفی سیاست های اقتصادی موجود و بازگرداندن عقلانیت به اقصاد کشور و تصمیم گیری در حوزه اقتصاد با منطق اقتصادی نه با منطق گروهی، همه اقشار جامعه را بهره مند می کند. بنابراین شعارهای اقتصادی هاشمی لزوماً نباید معطوف به یک طبقه خاص باشد بلکه می تواند همه طبقات را در بر بگیرد.

- جلیلی نمی تواند بخت و اقبال احمدی نژاد را داشته باشد؟

علوی تبار: این جریان عملکردش پیش روی مردم است. علاوه بر این، هیچ معلوم نیست نیروهایی که آن روز پشت سر احمدی نژاد قرار گرفتند، امروز هم پشت سر جلیلی بایستند. آن نیروها، امروز تجزیه شده اند و گرایش های مختلفی دارند. خیلی از آنها در سال 84 فکر می کردند راست رادیکال با پرچمداری احمدی نژاد، فقط قرار است اصلاح طلبان را از عرصه سیاسی اخراج کند ولی در این هشت سال دیدند وضع به گونه دیگری است! راست رادیکال چون تمامیت خواه است، وقتی که به قدرت می رسد، یک جناح را اخراج نمی کند بلکه همه جریان های متفاوت از خودش را از صحنه سیاسی اخراج می کند.
راست محافظه کار خودش را پیدا کرده و دیگر دنباله روی محض راست رادیکال نیست و هژمونی این جریان را نمی پذیرد. همین الان چه کسی می تواند بگوید جلیلی بیشتر از قالیباف رای دارد؟
ضمناً من فکر می کنم تجربه سال 84 به هسته سخت حکومت و نیروهای نظامی و شبه نظامی هم نشان داده است که خیلی هم نباید خودشان را خرج انتخابات کنند.

ظاهرا شما نقشی برای نیروهای خارجی در تحولات آینده قایل نیستید؟ چرا؟

می خواستم به این نکته هم اشاره کنم. به نظر من بحث نیروی خارجی را باید در ارتباط با مخالفان و منتقدان طرح کرد و نه به صورت مستقل. توجه کنید اپوزیسیون ایران در سالهای نخست انقلاب دچار خطاهای راهبردی شد که به روند گذار به مردمسالاری در ایران ضربه ای اساسی وارد کرد. منظورم کل اپوزیسیون نیست بلکه بخش مطرح تر و مشهورتر آن است. نخستین خطای راهبردی گرایش به بهره گیری از خشونت و قهر علیه حکومت بود. این گرایش یا به صورت ایجاد بخش نظامی در دوران سازمانهای مخالف نشان داده می شد و یا از طریق تلاش برای نفوذ در میان نظامیان ایرانی. خطای راهبردی دوم گرایش به بهره گیری از نیروهای خارجی علیه حکومت ایران بود. آثار منتشر شده اخیر نشان می دهد که همکاری با صدام فقط به سازمان مجاهدین خلق خلاصه نمی شود، دیگرانی نیز درگیر این خطای راهبردی شدند. نتیجه این دو خطای راهبردی به گمان ما نابودی مشروعیت مخالفان اصلی در سالهای نخست انقلاب بود. در حال حاضر مخالفان و منتقدان با فاصله گرفتن از جریانهای نامشروع و غیر مقبول سالهای نخست انقلاب، تا حدودی توانسته اند مسالمت جو و مستقل بودن خود را اثبات کرده و اعتماد مناسبی کسب کنند. نگرانی این است که بخشی از مخالفان و منتقدان دوباره این خطاهای راهبردی را تکرار کنند و به مشروعیت منتقدان و اعتماد عمومی لطمه ای غیرقابل جبران وارد نمایند. به هر حال مخالفان و منتقدان بایستی مستقل از نحوه برخورد و روش نیروهای خارجی و با پایبندی به “میهن دوستی مردمسالارانه” در کنار تلاش برای گذار به مردمسالاری با هرگونه تهدید امنیت ملی و منافع ملی از جانب نیروهای خارجی مقابله کنند. به هر حال آینده ایران را نیروهای داخلی تعیین می کنند.

-----------------------------------------
علیرضا علوي‌تبار دکترای «اقتصاد نظري» و تحصیل کرده دانشگاههای شیراز، اصفهان و تهران است و در ‌حال ‌حاضر عضو هيأت‌علمي دانشكده محيط ‌زيست. او متمایل به مجاهدین انقلاب اسلامی، بخش چپ جبهه مشارکت و از تئوریسین های جنبش اصلاحات و تغییرات است.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 535 راه توده - 17 دیماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت