راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

چرا فرماندهان سپاه

با شورائی شدن رهبری مخالفند؟

 

 

ورود برخی فرماندهان سپاه به انتخابات و بویژه انتخابات مجلس خبرگان که با مخالفت آنها با شورائی شدن رهبری جمهوری اسلامی نمایان تر شده، بار دیگر این مسئله بسیار مهم از عمق وقایع به سطح آمده که نیروی نظامی مملکت تابع چیست و کیست؟

آیا این بند از قانون اساسی که رهبری فرماندهی کل قوا را نیز برعهده دارد و اعلان جنگ و صلح با اوست، معنایش اینست که قوای نظامی پشت قباله رهبر است؟ یعنی همان وضع موقتی که در زمان پهلوی و حتی دوران قاجاریه برقرار بود؟ و یا نیروی نظامی نیز تابع قانون اساسی و قوانین تابعه آنست و اصول و ضوابط بر مدارج فرماندهی و درجات نظامی آنها حاکم است؟ این که سپاه نقش پاسدار انقلاب را برعهده دارد، اکنون سالهاست که به یک شوخی تبدیل شده و در اساس نیز چنین نامی از همان ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی غلط بود، زیرا این نام می توانست و چنان که توانسته، مستمسکی شود برای هر نوع دخالت سیاسی این نیروی نظامی درامور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور. آنها برای خود آرمان هائی را بعنوان آرمان های انقلاب اعلام می کنند و سپس پشت آن جمع شده به بهانه دفاع از این آرمان ها وارد عمل می شوند،؛ چنان که تاکنون شده اند.

در خاطرات محسن رفیقدوست که در راه توده خلاصه هائی از آن منتشر می شود، وی می گوید که آیت الله منتظری در همان سالها نگران کودتای سپاه بود و این خطر را به آیت الله خمینی نیز گوشزد می کرد. این که آیت الله منتظری در آن زمان چه علائمی را در این زمینه دیده و یا احساس کرده بود و آیا نظرش یک نظر تحلیلی و پیش بینی آینده بود و یا در باره همان مقطع زمانی این نظر را داشت معلوم نیست، اما آنچه واقعیت دارد اینست که او خطر را درست دیده بود. چنان که طی دو دهه گذشته این کودتا بصورت خزنده در جمهوری اسلامی جلو آمد و اکنون به جائی رسیده که برای انتخاب رهبر جانشین نیز آنها تصمیم گیرنده شده اند. آنها با رفتن زیر چتر قانون مخالف اند و بقول خودشان "شورای رهبری، یعنی چند نظری و چند نظری یعنی از هم پاشیدن انسجام فرماندهی".

اگر این نیرو کارش در محدوده دفاع از تمامیت ارضی کشور محدود بود و وظیفه اش مشخص، چه ترسی از شورائی شدن رهبری داشت؟ شورای رهبری نقش حفاظت از قانون اساسی و اعلام صلح و جنگ را برعهده داشت و آنها نیز دفاع از تمامیت ارضی مملکت را. آن شورا کار خودش را می کرد و این فرماندهان نیز کار خودشان را مطابق قانون. مگر در دو دوره که آیت الله خمینی اختیارات فرماندهی کل قوا را به روسای جمهور داد (بنی صدر و خامنه ای) انسجام نیروی نظامی از هم پاشید؟ آن هم در دوران جنگ!

بنابراین، آنها با شورائی شدن رهبری مخالف اند زیرا از محدود شدن وظائفشان به دفاع از تمامیت ارضی ایران مخالف اند. آنها حتی با تک رهبری شدن هم در صورتیکه آن رهبر اختیارات خود را در زمینه نظامی به رئیس جمهور و یا یک شورای نظامی واگذار کند هم مخالف اند. بنابراین بحث تنها مخالفت با شورائی شدن رهبری نیست، بلکه مخالفت با محدود شدن حوزه اختیارات قوای نظامی و رفتن زیر چتر قانون و قوانین تابعه قانون اساسی است. مثلا شورای رهبری برای درجات نظامی و فرماندهی ضوابطی تعیین کند و با رای اکثریت این درجات و فرماندهی ها داده شود. یا هر نوع فعالیت اقتصادی سپاه را ممنوع کند و ...

آنها به همین دلائل طرفدار یک رهبر جایگزین برای آقای خامنه ای هستند تا وضع کنونی ادامه یابد. نه تنها ادامه یابد، بلکه حاکمیت کودتائی سپاه را تقویت و تثبیت کند. از نظر آنها، این جایگزین مجتبی خامنه ایست زیرا با او در این سالها کار کرده اند و دندان هایش را خوب شمرده اند. خودخواهی، استبداد، خشونت و درعین حال تابع فرماندهان سپاه بودن را در او کشف کرده اند و خوب می دانند که او تابع سپاه خواهد بود زیرا هیچ پایگاه دیگری برای حمایت ندارد. و باز می دانند که اگر پایش را از گلیمش بخواهد دراز تر بکند، به آسانی کنارش می گذارند و دوران "محلل" بودن او تمام می شود و هیچ آبی هم از آب تکان نخواهد خورد زیرا او مدعی هیچ سابقه انقلابی و مدارج مذهبی و ... نه هست و نه می تواند باشد. بخش عمده مخالفت با راه یافتن حسن خمینی به مجلس خبرگان نیز در همین نکات پنهان است.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 537 راه توده - اول بهمن ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت