راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

علیرغم رد صلاحیت ها

از جبهه مشترک

مردم ایران

و طرفداران تغییرات

با چنگ و دندان

باید دفاع کرد!

 

 

 

هرگز نباید خودمان و مردم را از انتخابات و فضایی که انتخابات در اختیار ما برای گسترش آگاهی‌ها قرار می دهد محروم کنیم. مسئله این نیست که بخواهیم از فرصت انتخابات برای افشاگری یا طرح این یا آن شخصیت بهره گیریم. مسئله مهم اینست که کارزارهای انتخابات را بر مبنای درستی سازمان دهیم که یک گام به پیش در افزایش آگاهی‌های عمومی باشد. در اینصورت ترکیب مجلس آینده هر چه باشد آگاهی مردمی بدست‌ آمده در جریان انتخابات به عنوان نیرویی موثر در آینده کشور عمل خواهد کرد.

از این نظر می توان به تجربه مجلس ششم اشاره کرد. مجلس ششم از نظر ترکیب خود یکی از بهترین و کارآمدترین و دلسوزترین مجلس‌های دوران جمهوری اسلامی بود. ولی این مجلس ناموفق ماند چرا که اساس آن بر مبنای یک آگاهی نادرست شکل گرفت. یعنی براساس ایجاد دو قطبی اصلاح طلبی و هاشمی رفسنجانی. اینکه تا چه‌اندازه اصلاح طلبان و تا چه‌اندازه هاشمی رفسنجانی در ایجاد این دو قطبی کاذب نقش داشتند مسئله اصلی نیست. مسئله این است که مجلس ششم بر مبنای این آگاهی نادرست شکل گرفت که گویا معضل اصلی کشور نه خطر حاکمیت نظامیان بلکه شخص هاشمی رفسنجانی است و این مجلسی است در برابر او. از درون این آگاهی نادرست بود که احمدی نژاد در انتخابات بعدی بیرون آمد و کشور را به نکبت و ویرانی و کودتا برد. احمدی نژاد تخته پاره‌های تبلیغات انتخاباتی خود را بر روی موج همان دو قطبی کاذب‌ انداخت که انتخابات مجلس ششم آن را به حرکت درآورده بود.

امروز مهمتر از ترکیب مجلس آینده آن است که این مجلس بر روی یک آگاهی درست شکل گیرد. یعنی درک خطرهایی که از هر سو کشور ما و مردم ما را تهدید می کند و ایجاد وسیعترین جبهه برای مقابله و از سر گذراندن این خطرها. در این جبهه نه تنها طرفداران تغییر و اصلاحات و اعتدال جای دارند، بلکه بخشی از گروهبندی‌های رنگارنگ "اصولگرایان" و روحانیانی نیز که با حاکمیت نظامیان و مداحان و جبهه پایداری بر کشور مخالفند. ایجاد چنین جبهه ای اگر از شمار نمایندگان طرفدار اصلاحات در مجلس کم کند بر اعتبار و وجهه آنان نزد مردم می افزاید. مردم می فهمند که در کشور دو جریان شکل گرفته است. یک گروه شامل بیت رهبری، شورای نگهبان، فرماندهان سپاه، راستگرایان حکومتی، حزب موتلفه، امام جمعه ها، جبهه پایداری و حامیان آنها. این گروه مخالف وحدت و آشتی ملی در کشور و بی اعتنا به خطرهاست و به انتخابات حداقلی برای حفظ قدرت و ثروت می‌اندیشد. در مقابل جبهه ای است که برای نجات کشور می تواند حتی از حضور در نهادهای قدرت صرفنظر کند و صرفنظر می کند. در جریان انتخابات مجلس بدینسان مبنای درستی برای آگاهی‌ها و اتحادهای آینده ریخته می شود که اهمیت آن در تناسب قوا می تواند حتی از ترکیب مجلس مهمتر باشد.

معنای این سخن آن نیست که ‌امروز از فشار به شورای نگهبان و مبارزه برای تائید هر چه بیشتر صلاحیت‌ها دست برداریم. برعکس این مبارزه باید ادامه یابد چرا که خود بخشی از روند افزایش آگاهی مردم نسبت به ماهیت نهادهایی نظیر شورای نگهبان و میزان و ابعاد بی اعتنایی جبهه ثروت و قدرت به سرنوشت و آینده کشور است. ولی رد و تائید صلاحیت‌ها نمی تواند تنها معیار ما برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات باشد. چرا که کنار کشیدن از انتخابات آن اتحادی را که اکنون می تواند شکل بگیرد را نیز می پاشاند و نه تنها اکثریت مجلس از دست می رود، جبهه ای که با اتکای آن بتوان در آینده وزنه ای در برابر این مجلس بوجود آورد نیز پا نمی گیرد.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 538 راه توده - 8 بهمن ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت