راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خواب ها

در اتحادیه اروپا

شب به شب

آشفته تر می شود!

اشپیگل آنلاین – ترجمه رضا نافعی

 

 

 

تاچندی پیش حتی فکرش هم ممکن نبود که  سیاستمداران نگران از هم پاشیدن اروپا گردند و هشدار بدهند. واقعیت این است که اروپا گرفتار یک مارپیچ خود تخریبی شده که عواقب آن فاجعه آمیز است.

 سیاستمداران اروپائی  که تاکنون تلاش می کردند متعادل باشند، هشدار هائی می دهند که دلهره آور است. فضای آخرزمانی اروپا را فرا می گیرد- شکست اتحادیه اروپا ناگهان ممکن جلوه می کند. "مارک روته" نخست وزیر هلند هشدار میدهد که اروپا برای حل مسئله پناهجویان فقط شش تا هشت هفته وقت دارد. و اگر موفق نشد چه خواهد شد؟ باید دوباره به کنترل های مرزی  روی آورد. آنوقت است که قرارداد " شِنگِن" برای آزادی آمد و رفت بی مرز در اروپا از اعتبار ساقط خواهد شد.

"ژان کلود یونکر" رئیس کمیسیون اروپا چندی پیش سخن از نوع اروپائی نظریه دومینو بمیان آورد و گفت: اگر قرارداد "شنگن" شکست بخورد دیگر کارگران و کارمندان از سهولت آمد و رفت برخوردار نخواهند بود و آنوقت بازار داخلی با خطر روبرو خواهد شد. ولی اگر مرزهای کشورهای اروپائی بسته شوند آنوقت پول واحد " یورو" نیز بی معنی خواهد شد. " مانوئل والس" نخست وزیر فرانسه نیز اوضاع را تقریبا همین طور می بیند و می گوید: پروژه اروپای واحد در کلیت خود با خطر جدی روبروست."

بحران دراز مدت  یورو ترک های جدائی  میان  کشورهای عضو این اتحادیه را آشکار  کرد، اما این هویدا شدن ترک ها فقط درآمدی بود بر آنچه که بعدا رخ داد. امروز آن ترک ها به خندق تبدیل شده اند. در جریان بحران پناهجویان صحبت فقط بر سر مسائل فنی، مانند سختگیری درمرزها یا ایجاد مراکزی  برای تجمع و تمرکز پناهجویان نیست. این نوع مشکلات  با اندکی حسن نیت بآسانی قابل حل بودند. حالا بحث بر سر درک و شناخت  ملیت است. از آنجا که مردم اروپا چشم اندازی مشترک برای آینده ای روشن ندارند باز مسائلی مانند استقلال ملی و ابراز وجود فرهنگی بمیدان آمده اند.

 

بیم تلاشی اتحادیه اروپا می رود

 

با چنین پیشزمینه ای این خطر فزونی می گیرد که انگلستان در سال جاری با اجرای رفراندم به  عضویت  خود در اتحادیه اروپا  پایان دهد و احتمالا  برخی دیگر از اعضای اتحادیه اروپا نیز از  روش انگلستان پیروی کنند. آنوقت است که ما فقط با گذشت چند ماه خود را در جهانی دیگر می یابیم. اتحادیه اروپا نخست تحلیل میرود و بعد از هم فرو می پاشد، از درون و از بیرون.

نتایج مستقیم آن، وارد آمدن لطمه شدیدی به رفاه شهروندان خواهد بود. به طور خاص سه اثر مشاهده خواهند شد:

1- زنجیره های از هم گسیخته تولید ارزش: صاحبان صنایع طی دهه های گذشته برای استفاده از مزایای مکانی (بهره گیری از نیروی ارزان کار) شبکه ای از کارخانه های تولید کننده قطعات در سراسر اروپا ایجاد کردند. مثلا فولکس واگن انواع گوناگونی از موتور های مورد نیاز خود را در مجارستان  تولید می کند و از آنجا به کارخانه های خود در آلمان، جمهوری چک، اسلواکی یا اسپانیا می فرستد. فولکس واگن خودروهای بیابانگرد خود را در اسلوواکی تولید می کند، همچنین بخش هائی از بدنه خودروهای مارک پورشه را، این قطعات بعدا در لایپزیک ( آلمان) با موتورهای فولکس واگن ساخت آلمان و مجارستان مونتاژ می شود. با متلاشی شدن اتحادیه اروپا بخشی از این زنجیره تولید ارزش ها قطع می گردد. در نتیجه زمان لازم برای تحویل قطعات طولانی تر می گردد، به قدرت رقابت لطمه می خورد و عواقب اجتناب ناپذیر آن عبارت خواهند بود از بکار بردن برنامه هائی برای صرفه جوئی، تعطیل کردن کارخانه ها، از بین رفتن مشاغل.

 

شوک تورم:

 

یکی از دلائلی که تا کنون قیمت ها برای مصرف کننده ثابت مانده وجود رقابت بین المللی است. اگر دو مرتبه مرزها برقرار گردد انتقال کالا از کشوری به کشور دیگر همراه خواهد بود با پرداخت گمرک و بالارفتن قیمت ها و در نتیجه تورم افزایش خواهد یافت. وقتی اتحادیه پولی، اگر یورو بعنوان پول واحد اروپائی از بین برود، ارزهای کوچک و کم قدرت کشورهائی که قدرت اقتصادی نیستند جای آن را خواهند گرفت و این خود موجب افزایش بیشتر تورم خواهد شد. در نتیجه بانک های ناشر اسکناس مجبورند بر میزان بهره بیفزایند. این امر موجب می گردد که در کشورهائی چون آلمان که قیمت ها در بازار املاک بالاست با ترکیدن حباب قیمت ها روبرو گردد که این خود سبب پیدا شدن مشکلات اقتصادی دیگر می گردد.

 

بحران بدهی ها :

 

شدید ترین لطمه به اقتصادهائی وارد خواهد آمد که خواه ناخواه پایه های سستی دارند. کشورهائی که اقتصادشان از رقابت دائمی در رنج است و بیلان بازرگانی خارجی آنها با کمبود سخت جان روبرو ست- مانند انگلستان، فرانسه، رومانی یا جمهوری چک- باید بدانند که جریان سرمایه قطع خواهد شد. اقتصادهائی که بدهی سنگین دارند مانند پرتقال، ایتالیا یا یونان با بالارفتن شدید ربح وام روبرو خواهند شد و در آستانه ورشکستگی قرار خواهند گرفت.

نتایج شکست

 

هرقدر کشوری ضعیف تر و اقتصادش ناتوان تر باشد عواقب فروپاشی اتحادیه اروپا برایش سخت تر خواهد بود. اما آلمان هم آسیب خواهد دید. اقتصاد آلمان اقتصادی است بشدت باز که تا کنون با اقتصاد بقیه اروپا در هم تنیده است: 58 در صد از واردات و صادرات آلمان با کشورهای اروپائی صورت می گیرد. نیمی از ثروت عظیم آلمان در خارج از کشور که به یک بیلیون یورو بالغ می گردد در اروپا سرمایه گذاری شده نظریه تاثیرات بازی دومینو، آنگونه که ژان کلود یونکر گفت، تحقق پیدا می کند.

اینها که برشمردیم تاثیرات سوء اقتصادی بود، اما از این ها زیان بخش تر عواقب سیاسی مسئله خواهد بود. اگر سازمانهای اتحادیه اروپا با شکست روبرو گردند، حل تعارضات میان همسایگان اروپائی دشوار تر خواهد بود. به خصوص از آن رو که بحران اقتصادی قابل پیش بینی و بحران اجتماعی که همراه آن خواهد بود فضای سیاسی  را در کشورهای عضو بیشتر مسموم خواهد ساخت. با بالا گرفتن کار سیاستگران پوپولیست قطبی شدن گرایش های سیاسی تشدید خواهد شد. دیگران را مقصر جلوه دادن، حملات لفظی متقابل میان همسایگان و تحریم های متقابل می تواند به برنامه روزانه تبدیل گردد.

اگر مسئله را از این منظر بنگریم اروپا گرفتار مارپیچ خود تخریبی است. ممانعت از تحقق آن باید اولویت مقدم برای گردانندگان خردمند جوامع باشد. باخت بزرگ خواهد بود.

 

" جورج سوروس" حتما کسی نیست که بگوئیم مظهر خوش بینی است. اما هیچ وقت لحن سخن این مولتی میلیاردر 85 ساله تا این حد یاس آمیز نبوده است. سوروس با صدائی لرزان می گوید: اوضاع نگراان کننده است." اتحادیه اروپا از هم می پاشد." اگر اتحادیه اروپا نتواند یک سیاست پناهندگی مشترک تنظیم کند، تعارض  اتحادیه را منفجر خواهد کرد.

احتمالا این سرمایه گذار افسانه ای تنها کسی است که نگرانی خود را در باره اروپا علنا با این شدت بیان می کند. اما تنها او نیست که چنین مایوس است. کمتر اتفاق افتاده که جو کنفرانس جهانی اقتصاد در سوئیس مثل امسال تا این حد بد باشد و احساس خطر درآن تا این حد شدید.

مباحثات در داووس شاخص خوبی است برای شناختن افکار نخبگان جهان. رؤسای دولت ها، دانشمندان و سران کنسرن های بزرگ، کسانی که هدایت سرنوشت جهان را در دست دارند: چهار روز تمام در اینجا در کنار هم هستند. هم در صحنۀ تالار بزرگ کنگره ها و هم در گروههای کوچک در اتاق های هتل های نزدیک به محل کنفرانس. آنجا، در صحبت های غیر رسمی، جو بمراتب تیره تر از آن است که روسای کنسرن های بزرگ اروپائی در گزارش های رسمی خود برزبان می آورند.

آنچه که این مدیران برجسته  را به جنب و جوش در میآورد ترکیبی است از این مسائل: ضعف اقتصادی چین، سقوط بهای نفت، تلاطم در بازارهای مالی و تنش های سیاسی در خاور نزدیک. اما بنظر می رسد که هراس ویژه ای هست که نخبگان اروپا را سخت بخود مشغول می کند: وحشت از فروپاشی قاره ای که از روند متحد ساختن آن در دهه های گذشته هم موسسات اقتصادی و هم شهروندان عادی بهره های فراوان برده اند.

 

تحسین مرکل

 

هم اکنون اتحادیه اروپا گرفتارچنان نفاقی است که تا کنون مانند نداشته است. مهمترین عامل دوری کشورهای اروپائی از یکدیگر کنار آمدن با میلیونها پناهجوئی است که به اروپا روی آورده اند. در حالی که کشورهائی چون آلمان، اتریش و همچنین یونان در جستجوی راه حلی اروپائی برای پذیرش و ادغام عادلانه پناهجویانی هستند که به اروپا خواهند آمد، دیگر کشورهای اروپائی مانند انگلستان، لهستان و یا مجارستان لجاجت بخرج می دهند. " ولفگانگ شویبله" وزیر دارائی آلمان در مصاحبه ای با "اشپیگل آنلاین" می گوید: برخلاف مواردی که در گذشته پیش آمده بود" این بار بخشی از شرکای ما در اتحادیه اروپا معتقدند که مسئله کنونی اصلا به آنها مربوط نیست. من این را نادرست می دانم، ولی آنها مسئله را اینطور می بینند".

بسیاری از شرکت کنندگان در داووس امیدشان به آلمان و صدراعظم مرکل است." بنظر من جای ستایش دارد  که خانم مرکل با این همه نیرو در پی یافتن یک راه حل اروپائی برای مسئله است" این نظر "فیلیپ هیلده براند" معاون  کنسرن " بلاک راک " است که بزرگترین مدیرجهانی  سرمایه  است " و قبلا رئیس بانک ناشر اسکناس سوئیس بوده است.او می گوید: "بی تردید راه درست همین است." معهذا او هم این پرسش را مطرح می کند: " آیا مرکل موفق خواهد شد؟  اگر شرکای اروپائی در اینجا با او همراهی نکنند برای اروپا عواقب وخیم خواهد داشت. " آنوقت دیگر چاره ای نیست جز روی آوردن به اقدامات ملی که به تامین امنیت مرزی منجر خواهد شد.

در محفلی بسیار کوچک، بعضی ها صریحتر صحبت می کنند – و آشکارا در این باره بحث می کنند که آیا مرکل در پایان سال جاری  بازهم صدراعظم خواهد بود و اروپا در شکل کنونی خود خواهد ماند. پاسخ هر دو پرسش در داووس اصلا مثبت نیست.

اشاره شویبله تبدیل می شود به " برنامه مارشال!"

انتظارات از آلمان بسیار زیاد است، نشان آن واکنش هائی است  نسبت به حرفی که شویبله وزیر دارائی آلمان  برزبان آورده و گفت: "میلیاردها سرمایه گذاری" در کشورهای همسایه سوریه موجب تثبیت وضع آنها می گردد و دیگر نمیگذارند پناهجویان بسوی اروپا هجوم بیآورند. گرچه سخنان شویبله بسیار مبهم بود اما با اشتیاق پذیرفته شد. و فورا گفته شد این یک "نقشه مارشال" جدید است. " من شیفته این فکر هستم" این سخن پرشور، سخن سوروسِ میلیاردر است که میانه خوبی هم  با شویبله ندارد.

در عین حال تفاهم برای تصمیم آلمان افزایش می یابد که می خواهد انبوه پناهندگان را بهتر کنترل کند، تصمیمی که گاوک رئیس جمهور آلمان نیز در داووس از آن جانبداری کرد و گفت: "از آنجا که ما می خواهیم تا جائی که ممکن است از پناهجویان صیانت کنیم نمی توانیم پذیرای همه باشیم"، این خطی است که بنظر می رسد دولت آلمان هم اندک اندک به آن متمایل می گردد.

ظاهرا بیرون از اروپا نیز بسیاری موضوع را چنین می بینند- بویژه با توجه به این خطر که ممکن است سازمانهای تروریستی بتوانند افراد " دولت اسلامی" را در میان پناهجویان به آلمان قاچاق کنند. یک دیپلمات سابق یمن می گوید: " آلمان باید بهتر کنترل کند که چه کسانی وارد کشور می شوند، در غیر این صورت  به پناهجویان واقعی هم لطفی نکرده است".

http://www.spiegel.de/#action=404&ref=hpinject404

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 538 راه توده - 8 بهمن ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت