راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مالکیت ارضی در کردستان- علی گلاویژ - 10

عشایر کردستان

اینگونه بتدریج

تشکیل شدند!

 

 

 

ب- نمونه های پیدایش عشایر جدید در کردستان در قرن 19.

عشایری که در قرن 19 و اوایل قرن 20 در کردستان وجود داشتند، جز چند عشیرت معدود، بقیه در دوران های قبل از قرن 19 بوجود آمده بودند. طبق اسناد موجود، در این قرن فقط دو عشیرت جدید در کردستان ایران بوجود آمده است که آن هم عشیرت های سنجابی و قره پاپاق بودند. تاریخ پیدایش عشیرت سنجابی در خاطرات علی اکبر خان سردار مقتدر سنجابی که در اوایل قرن 20 مدتی رئیس عشیرت سنجابی بوده است، ذکر گردیده است.

طبق این خاطرات، عشیرت سنجابی تا سال های 30 قرن 19 یک عشیرت مستقل و قائم به ذات نبوده است. زیرا که تا این زمان سنجابی ها نه خاک و نه حکومت عشیره ای خود را داشتند. آنها به شرح زیر صاحب خاک و حاکمیت محلی خود شدند.

بختیارخان که یکی از موسسین عشیرت سنجابی بود، در آغاز قرن نوزدهم حتی "به اندازه قبر یک آدم" زمین و ملک نداشت. او در اراضی ملاکان کرمانشاهان کشاورزی می کرد و هر قدر می کوشید برای جای چند جفت گاو زمین به دست بیاورد، موفق نمی شد. پس از بختیار خان، حسن خان نیز سالیان متمادی در اراضی ملاکان (اکثرا در قریه سه تپه داراب خان) به کشاورزی اشتغال داشت. او دارای دو جفت گاو بود. در یکی از خشکسالی ها اراضی سه تپه غلات فراوان به بار آورد و حسن خان و صاحب ملک 300 خروار گندم به دست آوردند. حسن خان گندم لازم جهت نان و بذر خود را از سهم خود برداشت و بقیه را به مالکان ماهیدشت وام داد و آنها نیز گندم را به صورت "تقاوی" (برای بذر) به رعایا دادند. مالکان ماهیدشت متعهد شده بودند که در خرمن سال آینده وام را پس دهند. ولی در این سال گرانی شدید ولایت را فرا گرفت و قیمت یک من گندم به 1 قران و 15 شاهی رسید.

هزاران نفر از ساکنان کرمانشاهان و سرزمین اردلان و همدان از گرسنگی جان سپردند. عده ای از مالکان ماهیدشت در مقابل وام، املاک خود را به حسن خان دادند و او به مالک چند ده تبدیل شد. وی گندم به "تقاوی" می داد و لذا رفته رفته عده بیشتری از دهقانان به او گرویدند. او در نخستین مرحله صاحب دهات چیگین، خورنه، بابان، کورزان و بندار شد.

سپس حسن خان 16 ده دیگر نیز خرید و به این املاک اضافه نمود. وی پس از اینکه به صورت یک صاحب زمین بزرگ درآمد توانست عشیرت سنجابی را هم پایه گذاری کند و بدین منظور دهات تحت مالکیت را از طریق فروش به اقساط در میان خویشاوندان خود تقسیم نمود. سردار مقتدر در باره کسانی که از حسن خان زمین خریده بودند در خاطراتش می نویسد: همه آنها از خوانین سنجابی و خویشان نزدیک حسن خان بودند. حسن خان این دهات را به قیمت ارزان به آنها فروخت و بعد به تدریج قیمت آنها را پس گرفت. در دست خود حسن خان مقدار زیادی زمین و ملک باقی ماند. وی دهات زیادی در سرزمین اردلان خرید و بر این املاک اضافه نمود. بدین ترتیب عشیرت سنجابی در سرزمین کرمانشاهان بوجود آمد.

سنجابی ها به موازات پیشروی در زمینه به دست آوردن زمین، به تدریج حاکمیت عشیره ای خود را نیز برقرار نمودند. این جهت مسئله نیز قابل توجه است. سردار مقتدر در خاطرات خود می نویسد: تا زمان حسن خان (سالهای 30 قرن 19) سنجابی ها یک عشیرت مستقل نبودند و در ترکیب طایفه زنگنه قرار داشتند. میرزا سلیم خان زنگنه میرزا محمد خان برادر خود را به حکومت سنجابی ها برگماشت و حسن خان سمت ریش سفیدی وی را داشت.

 

سنجابی ها علیه ستم میرزا محمد خان سر به قیام برداشته و او را کشتند، لذا در مقابل خطر زنگنه به جستجوی حامی دیگری افتادند. حسن خان به اسدالله خان رئیس عشیرت گوران پیغام داد که هر گاه قول دهد که برای خلاصی از شر میرزا سلیم خان به او یاری کند، او با کمال میل سنجابی ها را داخل "جزوجمع" (مجموع مالیات جنسی و نقدی تعهدات جنگی که می بایست به دولت پرداخت شود) گوران ها خواهد کرد. اسدالله خان همین قول را داده و به آن عمل می کند و سنجابی ها به کمک گوران ها از زیر سلطه زنگنه ها خلاص می شوند و به گوران ها می پیوندند. ولی دو سال بعد، پس از مرگ میرزا سلیم خان که خطر زنگنه تخفیف یافت، حسن خان به فکر جدا شدن از گوران ها و کسب استقلال عشیره ای افتاد. او با نورمحمدخان زنگنه وارد مذاکره شد در باره "خوین بس" (خون بس و یا خون بست) به توافق رسید و به یاری او و از طریق دادن پیشکش به حکومت، سنجابی ها را از گوران ها جدا و به صورت مستقل در آورد. بدین ترتیب پس از حل مسئله زمین و استقرار حاکمیت عشیره ای، عشیرت سنجابی به تمام معنی بوجود آمد و خود حسن خان به مقام ریاست عشیرت سنجابی رسید.

بر آنچه که گفته شد باید این را اضافه نمائیم که همه تیره ها و طوایف سنجابی از طریق خرید زمین و از راه حسن خان صاحب زمین نشده اند. سر سبیل، نمونه طایفه عباسوند (هواسوند) را که یکی از طوایف مهم این عشیرت بود می توان نشان داد. افراد این طایفه در نمیه دوم قرن 18 در ناحیه زهاب زندگی می کردند و پیرو مذهب تسنن بودند. ولی تحت تاثیر سید یعقوب گوران به مذهب اهل حق گرویده و به سوی اراضی امروز سنجابی ها نقل مکان کردند. حکومت، اراضی طایفه جلیلوند را که از محل کوچ کرده بود و در نتیجه این اراضی خالی از سکنه و بی صاحب مانده بود، به مراد علی و لطفعلی که دو برادر و از سران عباسوند بودند واگذار نمود. بعد گروه های دیگری که از عراق و شیراز به این نواحی مهاجرت کرده بودند به عباسوند ها پیوستند. این طایفه که از عناصر اتنیک مختلف بوجود آمده بود پس از مدتی به عشیرت سنجابی گروید و از چهار دسته نیروی مسلحی که سنجابی ها موظف بودند در اختیار دولت قرار دهند، یک دسته را متقبل شد و بدین ترتیب خواه ناخواه در سمت آمیزش با عشیرت سنجابی جلو رفت.

از آنچه با استفاده از خاطرات سردار مقتدر سنجابی در باره عشیریت سنجابی گفته شد حداقل، نتیجه گیری های زیر را می توان کرد:

 

1- معلوم می شود که در ربع دوم قرن 19 در برخی نواحی جنوبی کردستان ایران زمین تا حد قابل ملاحظه ای به موضوع خرید و فروش تبدیل شده بود. همچنین می توان به یقین گمان کرد که ملاکان ماهیدشت که به این آسانی تن به "خوش معاملگی" و "قانون" در داده و زمین خود را در مقابل وام به حسن خان داده بودند، خود منسوب به عشیرتی نبوده اند و نیروی مقاومت نداشته اند، بلکه مالکان ضعیف و یا مستقلی بوده اند. ولی از سوی دیگر واگذاری بلاعوض اراضی طایفه جلیلوند (این اراضی کفاف دامداری و کشاورزی 1500 خانوار را میداد) به طایفه عباسوند از جانب دولت، بیانگر این واقعیت بود که هنوز مالکیت ارضی عشیرتی با خواص عمده اش پابرجا بود و زمین هنوز در انظار، اهمیت اقتصادی لازم را کسب نکرده بود.

هچنین مشاهده میشود که عشیرت سنجابی از ترکیب دو عنصر بوجود آمده:

 اولا) عنصری که از طریق خریدن صاحب زمین شده

 ثانیا) عنصری که از طریق تیول جنگی زمین به دست آورده است.

 ولی هر دوی آنها (سنجابی ها و عباسوندها) بر اساس تیول جنگی مشترک بهم نزدیک شدند. این فاکت بیانگر این واقعیت است که اصول تیول جنگی در قرن 19 نیز در تعیین وضع اجتماعی – اقتصادی و سرنوشت حقوقی زمین تاثیر بسزایی داشته است.

 

2- نخستین پایه اقتصادی ایجاد عشیرت سنجابی، به صورت کلاسیک، یعنی به صورت تصرف "مشترک" زمین بوجود نیامده است. این نخستین پایه، تصرف فردی زمین بوده است که در بخشی از عشیرت به سطح مالکیت فردی خصوصی نزدیک تر بود. در این حال طبقات و اقشار زیر سلطه عشیرت به طرز روشن تری از هم متمایز می گشت و پروسه تجزیه این توده به طبقات صورت جدی تری به خود می گرفت. به علت ویژگی فوق الذکر در مالکیت ارضی، هرارشی داخلی چنین عشایری اصولا با سیستم هرارشی پاتریارکال- فئودالی سرتاسری مملکت پیوند ارگانیک نمی یافت. این هم یکی از وجوه تمایز این گونه عشایر با عشایر کلاسیک بود.

3- مناسبات خویشاوندی که در میان سنجابی های اصیل وجود داشت، به تنهایی نمی توانست نقطه حرکت آنها در جهت ایجاد حاکمیت داخلی و محلی باشد. آنها فقط پس از به دست آوردن خاک توانستند برای طرح مسئله جدا شدن و مستقل گشتن از عشیرت زنگنه زمینه و امکان واقعی داشته باشند. ولی برای تبدیل این امکان به حقیقت به یاری عوامل دیگری و بویژه به یاری توده های عادی و غیر عشیره ای ساکن اراضی سنجابی نیازمند بودند. در داخل عشایر کلاسیک کردستان ان واع پیوند های پاتریارکال – اتنیک وجود داشت و این پیوندها در موقع لزوم همیشگی آنها را تشدید می نمود و توده های عادی را تحت رهبری سران عشیره ای به حرکت در می آورد. ولی عشیرت سنجابی که از طریق غیر کلاسیک در سرزمین کرمانشاهان بوجود آمده بود، برای قیام علیه سران عشیرت زنگنه می بایست منتظر روزی باشد که توده های غیر عشیره ای خاک سنجابی نیز از ستم سران زنگنه بجان آیند. بدین ترتیب در محیط آن عشیرت هایی که به صورت غیر کلاسیک به وجود می آمدند، خلق عادی یعنی مولدین مستقیم، یک نوع "استقلال شخصیت" کسب می نمودند. این نیز پدیده مهمی بود.

4- گرچه عشیرت سنجابی بر پایه تصرف خصوصی فردی بر زمین بوجود آمده بود و از این لحاظ با عشایر کلاسیک فرق داشت، ولی محیط عمومی اجتماعی بسیاری از جهات سیستم عشیره ای کلاسیک را بر این عشیرت نیز تحمیل نموده بود. یکی از این جهات جمع گشتن حق تصرف زمین و اختیار حکومت محلی سنجابی در دست شخص واحد بود. این عشیرت نیز پس از به دست آوردن زمین عملا مسئله حاکمیت و استقلال محلی داخلی خود را نیز مطرح نمود. علت واضح این امر آن بود که عشیرت، صرف نظر از ویژگی های تکوین خود، می بایست حاکمیت خود را بر طبقات غیر عشیرتی زیر فرمان و زیر استثمار خود تامین کند. عامل دیگری که حاکمیت محلی این عشیرت را ضروری می ساخت این بود که مالکیت سنجابی ها بر زمین خود (گرچه بخش مهمی از این مالکیت از طریق خریدن به دست آمده و از لحاظ حقوقی اصولا وضع آن روشن بود) تابع وضع عمومی آن دوران بود. یعنی این مالکیت تضمین نداشت و از مصونیت و امنیت محروم بود و همواره در معرض اشغال نیرومندترها قرار داشت. لذا سنجابی ها نیز مانند دیگر عشایر از طرفی برای مسلط شدن بر توده های عادی مردم و از طرف دیگر به منطور دفاع در مقابل تجاوز دیگران حاکمیت خود را که هم دستگاه جبر و هم وسیله دفاع بود بوجود آوردند. حاکمیت متمرکز در وضع مالکیت ارضی نیز موثر بود.

5- سنجابی ها برخلاف عشایر کلاسیک کردستان برای ایجاد حاکمیت محلی خود از مراحل دشوار تر و بغرنج تری گذشته اند: در دوران ضعف به کمک گورانها از زیر تسلط زنگنه ها رها شدند و پس از کسب قدرت در اتحاد با زنگنه ها از وابستگی گورانها بدر آمدند و سپس با دادن پیشکش به دولت هم مالکیت و هم حاکمیت محلی خود را محرز ساختند و به یک عشیرت مستقل مبدل گشتند. علت این راه پرپیچ و خم آن بود که عشیرت سنجابی در اصل نه بر اساس تیول جنگی و قواعد ناشی از آن و از آن جمله اتکاء بر نیروی جنگی، بلکه از طریق "خریدن زمین" بوجود آمده بود و کار خود را از تصرف فردی بر زمین آغاز نموده بود که البته به مالکیت خصوصی به مراتب نزدیکتر بود.

عشیرت دوم که در قرن 19 در این منطقه بوجود آمد عشیرت قره پاپاق بود که از طریق مهاجرت سیاسی از ماوراء قفقاز به سلدوز انتقال یافت و در اینجا خود را تجدید سازمان نمود. چنانکه قبلا شرح داده شد. عباس میرزا اراضی سلدوز را به صورت تیول جنگی به قره پاپاق ها داد. قرار بر این شد که آنها 12 هزار تومان مالیات سالانه منطقه سلدوز را به سود خود جمع آوری نمایند و در مقابل هنگام لزوم 800 سوار مسلح در اختیار دولت قرار دهند. بدین ترتیب برپایه تیول جنگی یک عشیرت جدید در حوالی جنوب غربی دریاچه ارومیه بوجود آمد.

نمونه قره پاپاق ها گرچه در قرن 19 در نوع خود رویداد منحصر به فردی بود، ولی به طور زنده نشان می داد که طی قرون و اعصار و بویژه بر اساس تیول جنگی چگونه گروه های بزرگی از مردم در داخل کردستان و همچنین در میان کردستان و مناطق غیر کردنشین همیشه در حال جابجایی و حرکت و مهاجرت بوده اند. این جریان دائمی فقط یک پدیده اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و نظامی نبود، بلکه در قوام انتیک ساکنان کردستان و تکوین فرهنگ خلق کرد نقش به سزایی داشته است. از قرن 19 به بعد که به تدریج تیول جنگی به افول گرائید و مالکیت ارضی در سمت تکامل خود با سرعت بیشتری رشد می کرد، این مهاجرت ها و جابجایی ها نیز به تدریج کمتر و هرچه کمتر می شد.

 

بخش های پیشین از لینک های زیر قابل مشاهده است:

 

 

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.h

Tml

2http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.html

3http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html

9 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html

 

 

 

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                      راه توده شماره 560 - 31 تیرماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت