راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

چه کسی در ج. اسلامی

باید به مردم پاسخ بدهد؟

 

 

از جمله ترفندهای مخالفان اصلاحات در جمهوری اسلامی تشویق نامه نگاری، تحصن و انواع اعتراض ها با سمت گیری انتقادی از دولت است. آنها همین سیاست را در دوران ریاست جمهوری خاتمی پیش بردند و متاسفانه نتیجه هم گرفتند!

اندک زمانی از روی کار آمدن دولت محمد خاتمی نگذشته بود که مخالفان اصلاحات جبهه انتقاد و نامه نگاری به رهبر را بست و جبهه انتقاد و نامه نگاری به خاتمی را گشود. انتقاد از خاتمی زیر پوشش "نامه نگاری" و سوال از او باز شد. برخی نیروهای اپوزیسیون خارج کشور نیز در همین چاله افتادند و پاسخ به همه مشکلات کشور متمرکز شد روی دولت خاتمی. بویژه از جانب کسانی که انتخابات دوم خرداد را تحریم کرده بودند. ما اکنون نیز هم در داخل و هم درخارج از کشور شاهد همین پدیده هستیم. حال یا بصورت مقاله و باصطلاح تفسیر سیاسی و اقتصادی و یا نامه نگاری مستقیم به روحانی.

در همان دوران راه توده دست به افشای این توطئه زد و یکسال و چند ماه پس از انتخابات دوم خرداد در سرمقاله شماره 73 راه توده – مهر ماه 1377- نوشت:

"دولت، تشکل‌های موجود، رهبران احزاب و سازمان‌ها و اپوزیسیون خارج کشور، نه محمد خاتمی بلکه رهبر را باید خطاب خواست‌ها، شکایات، گلایه‌ها و ... خود قرار دهند، تا مردم عملا بدانند نهاد رهبری در کدام جبهه ایستاده است!"

راه توده با اشاره به توجیهاتی که در تایید نامه نگاری به خاتمی ارائه می شد توضیح داد:

"اعتراض به رئیس دولت (خاتمی)، عملا کانون اصلی مقاومت در برابر مردم را در سایه قرار می‌ دهد. شاید عده ای بر این عقیده باشند که با نامه نویسی خطاب به ریاست جمهوری، اختیارات محدود قانونی ریاست جمهوری را به نمایش می گذارند. این اندیشه، حتی اگر با حسن نیت هم دنبال شود، در عمل به سود جبهه ضد اصلاحات تمام می شود. درحالیکه رهبر جمهوری اسلامی در هر امری دخالت دارد و عملا در برابر دولت قرار گرفته است، چرا نباید هر نوع اعتراض، خواست، شکوائیه و یا هر اقدام اعتراضی دیگری خطاب به شخص او باشد؟ چرا نباید او را ناچار به پاسخگویی در برابر حوادث کرد؟ چرا نباید رئیس مجلس (ناطق نوری) را خطاب قرار داد، چرا نمایندگان مجلس (مجلس پنجم) را نباید به زیر سوال کشید؟ چرا قوه قضاییه را (آن زمان شیخ محمد یزدی رئیس آن بود) نباید مورد خطاب قرار داد؟ "

راه توده از دولت خاتمی نیز خواست که خود نیز از این شیوه استفاده کند. و نوشت:

"بنظر ما،  دولت نیز باید از همین شیوه استفاده کند. کاری که در مورد دستگیری شهردار تهران و در جریان نامه سرگشاده محمد خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفت و نتیجه هم داد. رئیس قوه قضاییه برگزیده مستقیم رهبر است، رهبران و مدیران بنیادهای عظیم مالی برگمارشده از سوی رهبرند، اعضای شورای نگهبان به فرمان رهبر کار می‌کنند. بنابراین چرا نباید در باره عملکرد همه این ارگان‌ها و نهادها و اشخاص برگمار شده، مستقیما از رهبر سئوال کرد و هر اعتراضی چرا نباید مخاطبش او باشد؟ چرا نباید او را دعوت به مصاحبه مطبوعاتی و یا پاسخگویی مستقیم رادیویی به مردم کرد تا درباره عملکردش پاسخ بگوید؟ "

جالب اینجا بود که نامه نگاران به خاتمی مدعی بودند که تا زمانی که رهبر و ولی فقیه هست هیچ اصلاحاتی ممکن نیست ولی پاسخگویی به اقدامات ضداصلاحات رهبر و نهادهای زیر نظر وی را از خاتمی و دولت او می خواستند، با این توجیه که گویا رهبر را به رسمیت نمی‌شناسند. راه توده در همان سرمقاله و درهمین ارتباط نوشت:

"در صفوف اپوزیسیون خارج از کشور شاهد یک تاکتیک غلط هستیم! تاکتیک و سیاستی، که عمدتا با انگیزه تبلیغاتی عدم قبول نهاد "ولایت فقیه" و با عنوان ساختن

 "کاری از خاتمی بر نمی‌آید"،

"دولت حتی قادر به تامین امنیت اعضای کابینه خودش هم نیست، چه رسد به امنیت و دفاع از آزادی مردم"،

"ما گفته بودیم که رای دادن در انتخابات بی فایده است"

و یا:

 "تا ولایت فقیه طرد نشود، هیچ عملی فایده ندارد" (که البته این مبتکران نابغه، طرحی هم برای این طرد ندارند! و اساسا اهل عمل نیستند). اینان بدینوسیله انزوا و بیگانگی با جنبش مردم ایران و سیاست "تحریم انتخابات ریاست جمهوری" را توجیه می کنند! نخواستن از رهبر، اعتراض نکردن به او، نپرسیدن از او، نه تنها موجب تزلزل موقعیت او نشده و نخواهد شد، بلکه عملا بر قداست او مهر تائید می زند. درحالیکه سررشته همه امور به وی وصل است. این یکی از بزرگترین غفلت‌های جنبش مردم و سخنگویان طیف‌های گوناگون جنبش طی دوران اخیر است،  که باید در آن تجدید نظر شود."

راه توده با پافشاری بر ضرورت پرسشگری از رهبر و نهادهای زیر نظر وی تاکید کرد که امروز مردم و دولت خاتمی در یک جبهه هستند و بنابراین سوال کردن از خاتمی در واقع به معنای آن است که هر دو را تضعیف کنیم و میان آنها شکاف ایجاد کنیم. در همین ارتباط راه توده در همان سرمقاله نوشت:

"امروز دولت و مردم هر دو در یک "جبهه" و معترض و سوال کننده‌اند! با عمل به این پیشنهاد (نامه خطاب به کانون قدرت) است، که با توطئه تضعیف دولت و با گسترش شایعه جبهه ارتجاع، برای ناتوان جلوه دادن دولت مقابله عملی می شود، چرا که دولت خود قربانی آن نهادها و قدرت‌های پشت پرده‌ایست که امروز در جمهوری اسلامی عمل می کنند و مهم ترین سکان‌های نظامی و سیاسی را در اختیار دارند. اعتراض به ترکیب مجلس خبرگان، اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات این مجلس و یا هر نوع امور دیگری باید پیشگام سوال از رهبر و برگمارکننده اعضای شورای نگهبان بود. همینگونه است، درباره فرماندهان نظامی!"

راه توده سپس نتیجه گرفت:

"باید دایره را چنان تنگ کرد، که رهبر و نهاد رهبری، یا تسلیم خواست مردم شوند و یا عریان‌تر از هر زمان دیگری دربرابر جنبش مردم موضع بگیرند تا آگاهی مردم عمیق تر شود!"

ماجرای نامه نگاری به محمد خاتمی، یادآور یکی از درس‌ها و تجربیات تلخ دوران اصلاحات است که امروز باید آن را در نظر داشت و به کار گرفت.

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                      راه توده شماره 560 - 31 تیرماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت