راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نقش روحانیون

رجال و روشنفکران

درتحولات اجتماعی

دوران قاجاریه!

دکتر سروش سهرابی

 

 

نگاه بسیاری از روشنفکران ایرانی به دوران قاجار بیشتر بر ارزشگذاری برخی نامداران این دوران استوار است. شخصیت‌هایی همچون قائم مقام، امیرکبیر٬ عباس میرزا و اندک شماری نیز بعنوان چهره‌های حماسی. در این میان پادشاهانی همچون فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه و بسیاری از کارگزاران دربار بعنوان عاملین واپس ماندگی ایران معرفی می‌شوند. درحالیکه، این دوران را که بسیاری از ویژگی‌های آن تا امروز امتداد یافته می‌توان به گونه‌‌ای دیگر نیز بررسی کرد. به نظر می‌رسد که مهمترین پرسش تاریخی این باشد که در دوران قاجار چه امکان‌هایی برای برون رفت از زوال اجتماعی و حکومتی وجود داشت؟ و پس از عدم برون رفت از زوال و از دست رفتن این امکان‌ها، چه تغییراتی در حکومت و جامعه بوجود آمد؟

 پادشاهان قاجار با حریفانی رو به رو بودند که به مراتب بیش از آنها وسایل مادی و معنوی غلبه بر حریف را داشتند و این برتری و امکانات ناشی از چندین سده تحول متفاوت بود. در واقع برتری اروپائیان از نظر صنعتی و نظامی و نیز شناخت و بینش ژرفتر نسبت به جهان از سده‌ها پیش از آن آغاز شده بود که تا دوران قاجار به برتری کامل نسبت به حکومت‌های شرقی انجامید.

در آسیا تنها ژاپن و عمدتا به دلیل مشکلات اروپائیان در به زانو درآوردن کامل چین٬ توانست با تکیه بر سیاست تمرکز گرائی و نیز همراهی همه جانبه آمریکا و فرانسه و تا حد کمتر انگلستان راه چند صد ساله را در چند دهه بپیماید. دو کشور چین و ایران چنین امکانی را نداشتند. کوشش‌های تمرکزگرایان دو کشور نیز نتوانست عقب ماندگی آنها را جبران کند. این ناتوانی نبایستی این تصور غلط را بپروراند که پس از آن، در این دو کشور تنها با دولت مردانی فاسد و حکومتی سرسپرده سر و کار داشته ایم. در هر دو کشور و تقریبا همزمان با هم، جنبش‌های مردمی گسترده‌‌ای اتفاق افتاد که سرکوب شدند. در ایران جنبش اعتراضی بابیه نتوانست با تمرکز گرائی حکومتی به نمایندگی امیر کبیر پیوند بخورد که دلیل آن شاید تصور افرادی همچون قائم مقام و امیر کبیر بود که معقتد بودند برون رفت از بحران و همپایی با کشورهای پیشرفته‌‌تر فقط با تمرکز حکومتی ممکن است.

در هر حال، شکست حکومتگران تمرکز گرا ایران را وارد دوران دیگری از تحول اجتماعی و فرهنگی خود کرد که به آن خواهم پرداخت.

از همان آغاز نخستین برخوردها با قدرت‌های اروپائی٬ تلاش برای کسب دانش و تجربیات آنان آغاز شد. اغلب دانشجویان اعزامی به کشورهای مختلف نمونه‌های برجسته‌‌ای از میهن دوستان ایرانی به شمار می‌آمدند. از آن میان می‌توان از میرزا جعفر مهندس و یا میرزا محمد صالح شیرازی نام برد که هر دو از دانشجویانی بودند که عباس میرزا نایب سلطنه خوش فکر و ترقیخواه فتحعلیشاه به لندن فرستاده بود. این دو٬ نمونه‌‌ای از گروه نوین رجال سیاسی و اشراف‌‌ ترقیخواه ایرانی بودند که با دیگر روشنفکرانی که علوم قدیمه را آموخته بودند تفاوت بسیار داشتند. می‌توان گفت پیدایش بعدی طبقات متوسط مدرن در ایران از اینجا٬ یعنی اشرافیت حاکم دوران قاجار و پیدا شدن افراد خوش فکر و آینده نگری مانند عباس میرزا در جمع درباریان و اشراف ریشه می‌گیرد. شاید این نخستین تلاش برای اصلاحات در دوران قاجاریه باشد که در نتیجه شکست های پیاپی این تلاش، انقلاب مشروطه را شکل داد.

با تاسیس دارالفنون پرورش روشنفکران جدید رشدی چشمگیر کرد و در هردوره حدود 300 تن از فرزندان اشراف و طبقات بالای جامعه در این مدرسه‌‌ تربیت شدند. هر چند ظاهرا به دلیل وابستگی‌های اشرافی دانشجویان و کمبود انگیزه٬ فضای اجتماعی و فرهنگی ایران تحولی آن چنان که شایسته بود نیافت، ولی در هر حال دارالفنون شمار نسبتا زیادی روشنفکران غیرروحانی‌‌ تربیت کرد. این در حالی بود که بسیاری از روحانیان واپسگرا که انحصار تعلیم و‌‌ تربیت را در دستان خویش می‌خواستند با این نوع تعلیم و‌‌ تربیت مخالف بودند. نظیر ستیز کنونی روحانیت واپسگرای کنونی با دانشگاه ها و یاحداقل مخالفت با تدریس برخی علوم، ازجمله علوم انسانی در آنها. تبلیغاتی چون "سولفات دوپتاس یعنی خدا دو تاس" و "سولفات دو سود یعنی خدا اصلا نبود" از نمونه‌های اینگونه مخالفت‌ها بود که ارتجاع مذهبی بی‌توجه به ضرورت پیشرفت علمی کشور، درجامعه پخش می کرد. با اینحال روحانیت را نمی‌توان تنها نماینده واپسگرایی در ایران آن روز شمرد. پیشتر هم گفتیم که به دلیل زوال قدرت حکومتی قاجارها، نوعی از روابط بین اعضای مختلف طبقات فوقانی و نیز دیگر قشرهای جامعه برقرار شد که تا قبل از آن هرگز در ایران سابقه نداشت. در این میان گروه‌هایی از روحانیون عالی رتبه که وابستگی کامل به حکومت نداشتند، متحدین خود را در بین تجار، پیشه وران، و دیگر شهرنشینان جستجو می‌کردند و از خدمات اوباش و لوتی‌های شهری نیز بهره می‌بردند. برخی از این روحانیون همچون میرزا محمدباقر شفتی در اصفهان به درجاتی از قدرت و ثروت رسیده بودند که نیازی به همراهی با حکومت احساس نمی‌کردند و حتی احتمالا خواهان به شکست کشاندن اقدامات دولت بودند. چنانکه محمدباقر شفتی برای درهم شکستن محاصره هرات در دوران محمد شاه با انگلستان همکاری کرد. شفتی با تکیه بر اوباش شهری در واقع حاکم اصفهان بود و ثروت و املاک بی‌حسابش٬ در شرایط زوال اقتدار حکومت٬ او را از تبعیت از محمد شاه بی نیاز می‌کرد. به این‌‌ ترتیب بود که آمیزه‌‌ای از رفتارهای سود جویانه و واپسگرایانه و جنون آمیز همچون اجرای مستقیم قوانین شرع به دست خود او از وی در تاریخ به یادگار مانده است. نمونه دیگر حاج ملا علی کنی و وقف‌نامه‌های تاریخی اوست. در این جا نیز با شخصیتی آمیخته از انگیزه‌های واپسگرایانه و سودجویانه البته نه در حد میرزا محمد باقر شفتی سرو کار داریم. ولی این دو روحانی را٬ علیرغم نفوذ کلام فراوان آنها نمی‌توان نمونه وار روحانیت آن دوران معرفی کرد. هم چنان که می‌دانیم پس از جنبش بابی که می توان آن را از یک نظر واکنشی اجتماعی و مذهبی در برابر روحانیتی مانند شفتی و کنی دانست، روحانیون عالی رتبه دیگری سرکردگی جنبش‌های فراگیر اجتماعی در جریان لغو امتیاز تنباکو و نیز جنبش مشروطیت را بر عهده داشتند.

شکل گیری طبقات متوسط مدرن و یا دقیق‌‌تر، گسترش روشنفکران غیر روحانی در دوران ابتدائی ناصرالدین شاه آغاز شد و بتدریج سرعت گرفت. آموزش در مدارس اروپائی‌ها و یا اعزام فرزندان اشراف به اروپا برای یادگیری علوم نوین در دوران ناصرالدین شاه شتاب گرفت و همراه با فارغ التحصیلان دارالفنون٬ گام به گام والدین پیشگامان طبقات متوسط جدید شکل گرفتند.

از جمله تغییرات مهمی که در حکومت قاجار ایجاد شد، جدا شدن دستگاه دولت از دربار یا به عبارت آن روزها دیوانخانه از درخانه است. ناصرالدین شاه پس از شکست در مقابل انگلستان، در سال‌های 1860 اولین هیات دولت در ایران و مشورت خانه را ایجاد کرد که منجر به تشکیل 9 وزارت خانه شد که البته فقط سه وزارتخانه مالیه، خارجه و جنگ دستگاه اداری خاص خود را پدید آوردند و بقیه در حد یک عنوان بدون پشتوانه باقی ماندند. در این میان وزارت خارجه بیشترین گستردگی را در داخل و نیز خارج ایران داشت. شعبه‌های این وزارت خانه در شهرهای بزرگ داخل و شهرهای بزرگ اروپا فعالیت می‌کردند. تشکیل بریگاد قزاق و پس از آن ایجاد نیروی ژاندارمری توسط افسران مختلف روسی، اطریشی٬ سوئدی و ایتالیائی نیز به گسترش گروه‌هایی از روشنفکران نظامی در ایران منجر شد که برخی از این‌‌ تربیت یافتگان  نقش‌های متفاوتی در تحول اجتماعی ایران داشتند.

از طرف دیگر علیرغم زوال قدرت حکومتی قاجار٬ شهرهای ایران به گسترش خود ادامه دادند و این بار همچون تقریبا همه دوران‌های پیشین٬ رونق شهرها با بیچارگی بیشتر ساکنین روستاها همراه بود. تهران از قصبه کوچکی با پانزده هزار جمعیت به شهری بیش از دویست هزار تنی در اواخر دوران ناصری تبدیل شده بود که در آن وقت جمعیت بسیاری به شمار می‌آمد. پس از آن تبریز با تقریبا صد و ده هزار تن و چند شهر بزرگ دیگر با جمعیتی بین پنجاه و صد هزار قرار داشتند که البته هر یک دارای حکمرانان مختلفی بودند.

تبریز ولیعهدنشین ایران و اصفهان ملک ظل السطان بود. حاکمان ولایات مختلف هر یک در محدوده قلمرو خود در برخورد با شهرنشینان و روستا نشینان قادر مطلق به حساب می‌آمدند. رفتار آنان با ساکنین عادی قلمرو حکومتشان براساس روایات تاریخی نمونه کاملی از قساوت و سنگدلی بود.

رونق شهرها که این بار به کمک گسترش تجارت بازار و بازرگانی ایجاد شده بود اعتبار بسیاری از روحانیون را بالا برد که عملا سخنگوی وسیع‌‌ترین قشرهای شهرنشین شدند. به این‌‌ ترتیب و علیرغم تغییراتی که در ساختار جامعه روشنفکری ایران اتفاق افتاده بود، هم چنان این روحانیون بودند که بیشترین شمار مخاطب را داشتند بطوریکه گروه‌هایی از آنان سخنگویان بعدی جنبش خواهان تغییر و تحول شدند.

روحانیون خود به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شدند. برخی از روحانیون عالیرتبه که از تحولات اجتماعی ناراضی بودند و موقعیت خود را در خطر می‌دیدند گاه پیشرفت کار خود را در مغازله با انگلیس و یا روس جستجو می‌کردند٬ گاه با جنبش خواهان پیشرفت همراه شده تا آن را محدود و منافع خود را در آن حفظ کنند و گاه از‌‌ ترس پیشرفت جنبش و تحولات اجتماعی با ارتجاعی‌‌ترین بخش حاکمیت همراهی نشان می‌دادند. این امر البته منحصر به روحانیون نبود بطوریکه در حوادث منجر به مشروطیت چهره‌های مختلفی می‌بینیم که علیرغم سوابق زشت، برای مقاصد شخصی خود به مشروطه خواهان می‌پیوستند همچون ظل السلطان. طبعا بدلیل ضعف حکومت قاجار مغازله با قدرت‌های خارجی جزیی از روش عمومی بسیاری از وابستگان به طبقات فوقانی جامعه بود.

پس از جنبش شیخی و بابی٬ تبلیغات سید جمال الدین اسدآبادی زیر پرچم اتحاد اسلام در میان بسیاری از روحانیون اثر کرد و با آن همراه شدند. از میان آنان می‌توان به میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی اشاره کرد که دو روحانی بابی و هر دو دامادهای صبح ازل بودند. این دو را که بعدها به جریان اتحاد اسلام پیوستند می‌توان در زمره برجسته‌‌ترین روشنگران قبل از دوران مشروطیت دانست. تلاش‌های هواداران اتحاد اسلام سید جمال الدین از جمله نخستین تلاش‌ها برای شناخت راه برون رفت از زوال بود. هر چند در این میان با یک سیستم منسجم فکری که توان ارائه راهکارهای واقعی را داشته باشد رو به رو نیستیم. در اندیشه میرزا آقا خان کرمانی آمیزه‌‌ای از باستان گرایی و اتحاد اسلامی همراه با کوشش برای شناخت جریان‌های فکری اروپائی به چشم می‌خورد.

خود سید جمال الدین اسدآبادی نیز که عملی کردن اندیشه‌های خود را در همراهی با پادشاهان مختلف اسلامی جستجو می‌کرد موفق به ارائه یک سامان منسجم فکری نشد و اصولا شرایط ارائه چنین سامانی وجود نداشت. کوشش‌های او گاه با رویکرد مثبت خلیفه عثمانی یا دولت انگلستان و گاه تشویق‌های دولت روسیه روبه رو می‌گردید که هر یک می‌کوشیدند از او در جهت اهداف خود بهره گیرند که شاید معروفترین نمونه آن تلاش انگلستان برای ایجاد اتحاد اسلام و انگلستان (ایران – عثمانی – انگلستان) در مقابله با روسیه بود. هر چند او با هیچ یک از دولت‌های روسیه و یا انگلستان همکاری واقعی نکرد. به هرحال اندیشه‌های سید جمال بسیاری از روحانیون متوسط و عالی را تکان داد که بعدها به رهبران جنبش تنباکو و مشروطه تبدیل شدند.

میرزا ملکم خان از دیگر چهره‌های برجسته روشنفکری آن عهد است که افکاری منسجم داشت، هرچند در شرایط آن روز ایران قابل اجرا نبود. میرزا ملکم خان نماینده آن تفکری است که پیشرفت ایران را در اقتباس کامل تمدن غربی و به خصوص انگلستان می‌دید. تلاش‌های او نیز در سطح هیئت حاکمه و اشراف محدود بود. وی بنیان گذار فراموش خانه و اقتباس فراماسونری در ایران است که هوادارانی در میان اشراف قاجار داشت و پس از او توسط جامع آدمیت دنبال شد. در هر حال افکار او تاثیراتی بر اشراف‌‌ ترقیخواه قاجار بر جای نهاد. زنده یاد دکتر محمد مصدق و سلیمان میرزا اسکندری خود از اعضای جامع آدمیت به شمار می‌آمدند. البته اهداف این جمعیت‌ها با آن فراماسونری که بعدها شکل گرفت و رجال دربار پهلوی عضو آن بودند هیچ ربطی با هدف‌های این تشکیلات ندارد. در هر حال جریان‌های روشنگرانه‌ی دوران پیش از تکان‌های بزرگ اجتماعی اواخر قاجار دارای ویژگی‌هایی مشترک بودند. همه آنها طرفدار ملت گرایی و قانون بودند و نیز خواهان‌‌ ترقی و استفاده از دستآوردهای جوامع غربی در جهت متحول کردن اجتماع ایران. در این میان برخی همچون جریان میرزا ملکم خان به لیبرالیسم غربی نزدیک‌‌تر بود٬ برخی هم چون میرزا آقاخان کرمانی به ناسیونالیسم٬ یا سید جمال الدین به اندیشه اتحاد اسلام و یا طالبوف به افکار دمکراتیک. در این میان به نظر می‌رسد که علیرغم اقبال کمتر به ملکم خان و سید جمال الدین اسدآبادی در میان روشنفکران، این دو بیشترین تاثیر را در کنشگران اصلی دوران جنبش مشروطیت بر جا گذاشته اند. یعنی از طرفی تاثیر بر برخی از اشراف قاجار و از طرف دیگر تاثیر بر برخی روحانیون. دیگر روشنفکران احتمالا مخاطبان کمی و تنها در میان پاره‌‌ای از شهر نشینان داشته‌اند.

پیشتر به شرایط اجتماعی دوران قاجار، یعنی تلاشی وسیع پیشه وران شهری، گسترش سرمایه داری تجاری در پیوند با تجارت خارجی و ایجاد قشرهای جدید تاجر – ملاک٬ برقراری روابط مستقیم و بی‌سابقه بین روسای عشایر با دولت‌های خارجی، گسترش اوباش شهری و بی خانمانی بسیاری از روستائیان اشاره کردم. در این شرایط فکر همپائی با کشورهای اروپائی که در اوایل زوال حکومت قاجار خود را در تمرکز گرائی قائم مقام و امیرکبیر بازتاب می‌داد٬ با ادامه زوال قدرت مرکزی و عدم امکان پی گیری آن گونه سیاست‌های تمرکز گرایانه جای خود را به نوعی دیگر از اندیشه‌‌ ترقی خواهانه داد. با ورود گروه‌های اجتماعی بیشتر به صحنه فعالیت اجتماعی و تغییرات همراه با آن و نیز ادامه زوال و انحطاط دربار قاجار، اینبار‌‌ ترقیخواهان ایرانی - که شمارشان بسیار بیش از دوران اول قاجار شده بود- خواهان مشارکت در تصمیم گیری‌های حکومتی شدند.

فکر مشارکت گسترده‌‌تر در حکومت چونان ابزار پیشرفت‌های اجتماعی، نوعی واکنش طبقات جدید به ادامه زوال حکومت قاجار بود. از این نظر جنبش مشروطیت٬ در ادامه جنبش تنباکو بیشتر جنبه‌‌ ترقی خواهانه داشت و هدف آن خروج از بن بست انحطاط ایران بود. ولی راهکار این خروج را این بار نه همچون امیرکبیر و قائم مقام در تمرکز گرایی حکومتی بلکه در مشارکت اقشار وسیع‌‌تر اجتماعی در حکومت جستجو می‌کرد. از اینروست که مهمترین کوشندگان آن را از یک سو در میان برخی روحانیون عالی رتبه و نیز اشراف قاجار و در سوی دیگر بازرگانان و پیشه وران شهری می‌بینیم.

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                      راه توده شماره 560 - 31 تیرماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت