راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها... احسان طبری - 17

جامعه ایران قبل از اسلام

دوران طلائی را نمی گذراند

 

راز بسط سریع و اقتدار جنبش مزدکیان (برابری- مساوات) را باید در شرایط ویژه اجتماعی آن روز یافت. معمولا در آثار برخی از نویسندگان معاصر ما که تصوری سطحی از سیر تاریخ دارند، توصیفات طلایی از جامعه ایرانی قبل از اسلام مشاهده می شود، ولی حقیقت نه چنان است. جامعه زمان ساسانی یک جامعه محافظه کار اشرافی مبتنی بر نظامات و مقررات جابرانه بود و ویژگی این جامعه عبارت بود از گذار تدریجی و دردناک آن از نظام دودمانی و بردگی به نظام فئودال.

 

 

فصل دهم از کتاب احسان طبری

«سراپای ایران موطن آزادی خواهانست»

(شیخ محمد خیابانی، نطق 13 ثور 1299)

 

بیامد یکی مرد مزدک به نام

سخنگوی و با دانش و رای و کام

(فردوسی، شاهنامه)

 

مزدک بامدادان

 

سرچشمه های اطلاع ما از مزدک و مزدکیان

 

در باره مزدک بامدادان پیشوای جنبش بزرگ اجتماعی مساوات طلبانه دهقانان و فقرای شهری دوران ساسانی (اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم میلادی) می توان از سرچشمه های مختلف ایرانی، عرب، سوریایی، بیزانسی اطلاعات فراوان به دست آورد. ابوجعفر محمد بن جریر طبری مورخ معروف در کتاب خود موسوم به تاریخ الرسل و الملوک و ابومنصور ثعالبی در یتمه الدهر و مسعودی در مروج الذهب و ابوالتح محمد بن عباس شهرستانی در ملل و نحل و خواجه نظام المللک در سیاست نامه و شاعر بزرگ ما فردوسی در اثر جاویدان خویش شاهنامه اطلاعات گرانبهایی در باره محیط تاریخی جنبش مزدک و خود این مرد انقلابی و آیینش به دست می دهند. شایان ذکر است که شاهنامه، که منبع اولی آن کتاب پهلوی خداینامه بوده است و نیز سیاست نامه، که به احتمال قوی مطالب خود را در باره مزدک از کتاب پهلوی مزدک نامه که اکنون از میان رفته اخذ کرده است، روایات ایرانی مربوط به مزدک را منعکس می کنند و متضمن نظریات رسمی طبقات حاکمه ایران در باره این جنبش بزرگ اند. علاوه بر این منابع، در کتب قدیمه متعدد دیگری ذکر مزدک و آیینش و جنبش وی به میان آمده است و از آثار مورخان غیر عرب و ایرانی به ویژه از اثر یشوعا ستلیت واقعه نگار سوریایی و پرکپ قیصاری واقعه نگار بیزانسی که معاصر جنبش بودند و اطلاعات جالب در باره روابط ایران و بیزانس در دوران سلطنت پیروز و بلاش و قباد ساسانی و برخی وقایع مهم این ایام به دست می دهند، نام برد.

پژوهندگان معاصر براساس این منابع و منابع دیگر تحقیقات جالبی در باره جنبش مزدکی کرده اند که اهم آن ها عبارتند از بررسی های بسیار جالب، عمیق و گرانبهای کریستن سن دانمارکی و اثر پژوهنده چک دکتر آتاکارکلیما و بانو پیگولوسکایا عضو پیوسته فرهنگستان علوم شوروی در مجموعه شمه ای از تاریخ عقاید اجتماعی و سیاسی در باره مزدک مقاله جالبی تحت عنوان اندیشه برابری در آموزش مزدکیان نگاشته است که برخی نکات تازه را روشن می کند.

این پژوهندگان به ویژه پرفسور کریستن سن و دکتر کلیما تحقیقات وسیع و مفصل و جامعی انجام داده اند و نکته مهم ناگفته ای باقی نگذاشته اند و لذا بررسی حاضر فقط ممکن است از جهت افاده منظم و موجز عمده ترین مسایل و تلفیق نظریات و تحلیل ها همراه با برخی استنتاجات مستقلانه قابل اعتنا باشد.

مختصری در باره وضع جامعه ایران در دوران جنبش

جنبش مزدکیان از سال494 میلادی آغاز شد و تا 524 میلادی، یعنی 30 سال، ادامه داشت و دامنه ای شگرف یافت و در اثر عمق نفوذ و گسترش خویش پادشاه ساسانی قباد را به سازش و مدارا با خود واداشت. راز بسط سریع و اقتدار جنبش را باید در شرایط ویژه اجتماعی آن روز یافت. معمولا در آثار برخی از نویسندگان معاصر ما که تصوری سطحی از سیر تاریخ دارند، توصیفات طلایی از جامعه ایرانی قبل از اسلام مشاهده می شود، ولی حقیقت نه چنان است. جامعه زمان ساسانی یک جامعه محافظه کار اشرافی مبتنی بر نظامات و مقررات جابرانه بود و ویژگی این جامعه عبارت بود از گذار تدریجی و دردناک آن از نظام دودمانی و بردگی به نظام فئودال.

به طور کلی، باید گفت یکی از مختصات رشد اجتماعی و تاریخی جامعه ما آن است که صورت بندی (فرماسیون) های اجتماعی در آن هرگز به شکل «خالص» نبوده است. در دوران بردگی (که اصولا بسط و تکامل خود را به شکل جنبی و فرعی و در بطن و متن نظامات دیگر طی کرده) نظامات پدرشاهی و دودمانی یا دیرتر (در عهد ساسانی) مناسبات فئودالی مسلط است. برعکس، در دوران فئودالی بقایای نیرومند بردگی و نظامات پدر شاهی و دودمانی وجود دارد. جامعه دوران ساسانی با آن که به سوی پیدایش، نضج و بسط مناسبات فئودالی می رود و در آن مالکیت مشاع دهقانی (کمون) و خانواده های بزرگ پدرشاهی در حال تلاش و خانواده های کوچک و زمین داری بزرگ در حال پیدایش می باشد، هم یک جامعه برده دار است و هم مناسبات پدرشاهی و نظامات دودمانی در آن بسی رایج و نیرومند است. شکی نیست که در داخل این اختلاط پدیده های اجتماعی باید همیشه عمده را تشخیص داد و بدین ترتیب، هویت جامعه را تعیین کرد.

در جامعه ساسانی مقررات کاست مانندی حکمرواست. کاست، یعنی قشرهای غیر قابل نفوذ اجتماعی و هر کس در قشری زاد تا آخر عمر باید در آن بزید یا بمیرد و حق انتقال به قشرهای دیگر ندارد. البته، این رژیم اجتماعی که در جامعه هندی با جان سختی و شدت خاصی تا دیری باقی بود، در ایران ساسانی به هیچ وجه بدان حدت و شدت مشاهده نمی شود. با این حال، مرز بین زمره های اجتماعی مرز صریح و انتقال از زمره ای به زمره دیگر امری دشوار بود. گویند در ایام جنگ لازیکا یکی از دیهگانان ثروتمند خسرو کواتان (انوشیروان) را گفت که وی حاضر است نیمی از مخارج لشگرکشی را متقبل شود به شرط این که شاه فرزندش را رخصت دهد تا وارد زمره دبیران گردد. خسرو که به سبب تعلق متعصبانه به قوانین (داد) وی را دادگر یا مجری قانون می نامیدند، این پیشنهاد را نپذیرفت تا حدود و ثغور زمره های اجتماعی مشوب و مختل نشود.

بر راس جامعه ساسانی شاهنشاه قرار داشت که با دیوار ضخیمی از اشراف و اشراف منشی محصور و از مردم به دور بود و احیانا چهره را نیز در پس پرده می پوشاند. وی نه تنها مظهر قدرت مطلقه سیاسی، بلکه دارای مختصات مذهبی نیز بود و قدرتش کمابیش جنبه تئوکراتیک و ظل اللهی داشت. دربار شاه در عین حال دستگاه دولتی و مرکز بزرگ اداری برای تمشیت امور سپاه و دریافت خراج ها و جمع اخبار و اطلاعات جاسوسی و اجرای تشریفات بسیار عریض و طویل و حرمسرای وی محل انواع تحریکات پس پرده و تلقینات شوم نفاق افکنانه بود. در پیرامون شاه حلقات گوناگون اشراف روحانی و غیر روحانی قرار داشتند. از یک سو، قشر فوقانی روحانیون (یا اثواران) بر راس آن ها موبدان موبد و هیربدان هیربد اداره کنندگان آتشکده ها و اموال و املاک متعلق بدان ها قرار داشتند، و از سوی دیگر دو زمره عمده اشراف «وزرگان» و «آزاتان» نزدیک ترین حلقات اجتماعی به شاه محسوب می شدند. وزرگان عبارت بودند از ولات و مرزبانان ایرانشهر که هر یک نام شاهی داشتند و سپس ویسپوهران که از خاندان های هفتگانه اشرافی بودند. این «وزرگان» و «اثواران» چه بسا دست به یکی کرده و با شاه وقت بر سر تقسیم قدرت و نفوذ در می افتادند. هفت خاندان مهم و کهن اشراف ایرانی (مانند کارن و سورن و مهران و اسفندیار و سوخرا و سپهبد و زیک) که از زمان اشکانیان در ایران صاحب نفوذ بودند، هر چند یک بار بر سر کسب نفوذ بیشتری در دربار با هم رقابت می کردند. شاهان ساسانی (به ویژه قباد) می کوشیدند تا با تقویت اشراف کوچک تر زمیندار (آزاتان) و قشر نظامی ها (ارتشتاران) و کارمندان (دبیران) و با استفاده از تضاد داخلی وزرگان (مانند تضاد کهن بین خاندان کارن و خاندان مهران) صفی رد قبال آنان به سود دربار و تقویت آن تشکیل دهند.

پس از این زمره های حاکمه نوبت به «هتخشان» یا بازرگانان و کسبه و اهل حرفه و «واستریوشان» یا اهل زراعت و فلاحت و گله داری می رسد. در فهرست رسمی زمره های جامعه ساسانی از بندگان و ریدگان (بندک و رتیک) سخن نیست، هر چند در آن هنگام در شهر و ده، در صناعت و فلاحت بندگان بسیار مشغول کار بودند که به دو گروه اساسی تقسیم می شدند: ایران شهریگان (یا بندگان ایرانی) و اناشهریگان (یا بندگان خارجی) که اکثریت عددی متعلق به آنان بود.

اما وضع در ده به منوال زیر بود:

اشراف و آزاتان، مالک زمین ها و گله ها و بنه های بسیار بودند و به همین دلیل، مالک (دیهیک) نام داشتند. برزگران را به سبب تعلق خود به این دیهکان «دیهکانیک» می نامیدند. از همین رو، باید بین دیهیکان (جمع دیهیک) یعنی مالکان زمین و دیهیکانیکان (جمع دیهکانیک) به معنای دهقانان فرق گذاشت. فرق این دو لفظ در پارسی دری از میان رفته است. دهقانان وضعی نیمه برده داشتند و در قطعه زمین هایی که از املاک مالک بین آن ها تقسیم شده بود کار می کردند و مالیات (خراگ) می پرداختند. واستریوشان سالار یا واستریوششبد و آمارگرانش مامور وصول خراج های سنگین از دهقانان بودند. دهات دیگری که در آن هنوز رسوم پدرشاهی حکمروا و اقتصادیات مشاع باقی بود (ویس و گدک) به سرعت به تصرف اشراف درمی آمد و اقتصاد کهن در کار تلاشی کامل و مالکیت بزرگ فئودال ها در حال نضج و شکل گیری بود.

یکی از پدیده های مهم این دوران بسط شهرها و رشد نفوس آن هاست. شهرهای بسیاری بنیاد می شد و نفوس شهرها به حساب دهقانانی که از رژیم موحش و ظلمانی ده می گریختند و بدان شهرها پناه می آوردند و به حساب بندگان و ریدکان آناشهریک افزایش می یافت. بسط سریع شهرها مساله خواربار را حاد ساخته و زندگی را نیز مانند زندگی در ده صعب و مشقت بار کرده بود.

در دوران سلطنت پیروز قحطی بزرگی درگرفت که هفت سال به طول انجامید. واقعه نگار سوریایی یشوعا ستلیت مناظر موحش آن را در نواحی مرزی ای که دیده است، وصف می کند. قحطی همراه با خراج های سنگینی که پیروز برای جبران وضع بد مالی دولت بسته بود، مردمی را که به پا شده بودند به ستوه آورد. علت خالی شدن خزانه علاوه بر غارتگری دربار و اشراف جنگ های متعدد با هیاطله و بیزانس بود. در 484 ایران در جنگ با هیاطله دچار شکستی فاحش شد و به پرداخت غرامت کمرشکنی مجبور گردید. بلاش می خواست با گرفتن خراج های سنگین تری از زمینداران بزرگ به خزینه تهی مدد رساند، ولی این اقدامات منجر بدان شد که اشراف به سرکردگی سوخرا از دودمان اشرافی کارن او را از تخت به زیر آوردند و کور ساختند. خاقان های هیاطله با حملات متعدد خود بخشی از ایران شرقی را ویران و غارت کرده بودند. در اثر همه این عوامل استیصال مردم حدی رسیده بود که تحمل ناپذیر بود. بدین سان، در آستانه جنبش مزدکی در ایران شرایط عینی برای انفجار از هر جهت فراهم بود.

 

 

برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید:

 

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.html

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.html

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.htm

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                      راه توده شماره 560 - 31 تیرماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت