آنچه در جامعه می گذرد انقلاب را از چشم مردم انداخته الهام مطلقی |
آقای سردبیر- من از نسل جوان و یا نسبتا جوان ایران هستم. نه انقلاب را دیدم و در آن نقش داشتم و نه پیش از انقلاب را دیدم که به یاد داشته باشم. منظورم سیاست و این حرف ها نیست، بلکه حرف درباره موسیقی و ترانه خوانی است که قبول دارم قبل از انقلاب خیلی شکوفا بوده، مخصوصا شعر ترانه ها و ملودی آهنگ ها. اما می خواهم درباره موسیقی امروز ایران برای شما نکاتی را بنویسم. این که هر موسیقی زبان دوران خودش است. اینها را می نویسم چون در راه توده خواندم که خواننده ای از شما درباره شاهین نجفی سئوال کرده بود و شما نوشته بودید که ایشان را نمی شناسید اما بطور کلی به موسیقی و ترانه سرائی نسل کنونی ایران انتقاد دارید. بگذارید از شاهین نجفی بعنوان یک خواننده نسل خود شروع کنم. شاهین نجفی خواننده شسته و رفته ایی نیست که روی صحنه بخواند و طرفدارانش برایش سوت و کف بزنند. شاهین بچه بعد از انقلاب است و مثل انقلاب پوست انداخته. از خانواده ایی فقیر. به گفته خودش از طبقه فرودست می آید. او هم مثل من و مثل خیلی از ما، وقتی چشم به دنیا باز کرد مذهب و جنگ و سرخوردگی بخش مهمی از زندگی بود. بچه سالگی اش بوی خاوران داد و جنگ و کوپن و کربلا بی آنکه بداند چیست و چرا بالای سرش بود؟ مثل خیلی از ما خانواده ایی ساده داشته، با افکار سنتی. او حتی در نوجوانی و جوانی قاری قرآن بوده! اما ذهن جستجوگر و نهاد نا آرامش اهل درجا زدن نبوده. شاهین پس از اخراج از دانشگاه و بگیر و ببند گروه های موسیقی زیر زمینی و از جمله گروه خودش به آلمان فرار کرد و به قول خودش یک سیلی فرهنگی خورد. من ده سال پیش در حین جستجو به دنبال آهنگی جدید روی یک تراک در وبلاگ موسیقی رپ کلیک کردم و اولین لغتی که از دهان خواننده خارج شد میخکوبم کرد. با صدایی خش دار، آمیخته با خشم و جنون:
"مثه اون دختری که پرده شو دوخته و اون که پول نداشت تو آتیش سوخته مثه مادرم با اون زندگی زوری زنی که خلاصه شده تو قابلمه و قوری"
آنقدر این شعر و صدا و سبک مرا دگرگون کرد که بارها آن را گوش کردم. شعر در حمایت از جنبش زنان بود. تا به حال چنین آهنگی نشنیده بودم. آنقدر لخت و عریان...بی حاشیه و بعد از دهها همسن و سال خودم هم همین تعریف را شنیدم. "خانم ما مرد نیستیم تو رومون خط بکش پرچمو بگیر خودت بشو رئیس جنبش ما که از مردی مردیم لااقل تو زن باش یکم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش
شاید قبل از انقلاب امثال فرهاد و فروغی و داریوش خواننده خشم نسل خود بودند، اما قبول کنید که خواننده خشم نسل من هم امثال همین شاهین نجفی اند و به همین دلیل می گویم که این پدیده ها را دست کم نگیرید. به قول شما در همان پاسخی که به خواننده خود داده بودید، شاید ضعف شعر و ملودی در آهنگ ها و ترانه های این نسل باشد اما فراموش نکنید محدودیت هائی را که آنها دارند و علیرغم همین محدودیت ها برای نسل خود می خوانند.
24 سالگی من و امثال من کوهی از خشم و نفرت بود و هست و انگار شاهین صدای من است. خواننده نسل من و از جمله همین شاهین نجفی به همه چیز می تازد و هیچ احتیاطی ندارد. خوانندگان این نسل برای کنسرت باج نمیدهند. آزمون و خطا می کنند مثل خود ما! هستند خوانندگانی که به زور گردنبند های سه کیلویی و ماشین های آنچنانی و دختران مانکنی سعی می کنند صدا و شعرهای پوچ "رپ" خودشان را به نسل جوان تحمیل کنند اما خوانندگان دیگری مثل شاهین نجفی هم هستند که رپ را آنگونه که حرف و درد مردم باشد اجرا می کنند. همین خوانندگان از شعرهای شاملو می خوانند. از فریدون و فروغ فرخزاد، از خاوران، از اعتیاد، استبداد، از تحقیر و فشار به زنان، از بچه های کار در خیابان ها، از زباله گردی مردان و زنان، از جنگ، از عمو سام، از فحشا، از دروازه غار، از سینه های سیلیکونی و از جانماز چینی، از ممه های گلشیفته تا انگشت "شیث" رضائی و "از نقی"! اینها حرف های امروز نسل جوان ایران است و وقتی همه آنها را با هم جمع می کنید طبیعی است که علیه انقلاب می شود، زیرا نسل من آن سالهای گذشته را نه به یاد دارد و نه دیده و نه در آن حضور داشته، بلکه همه اینهائی که در بالا برایتان نوشتم را شبانه روز در خیابان ها و در خانه ها و صدا و سیما و مطبوعات می بیند و می خواند. من خودم چند دفتر شعر دارم که در همه آنها همین پدیده های اجتماعی که به آنها اشاره کردم منعکس است. در 24 سالگی تقاضای انتشار یکی از دفاتر شعرم را کردم. وزارت ارشاد گفت بیا برای صحبت. رفتم وزارت ارشاد. آن که باید جواز میداد، در اتاق را پشت سرم بست و سیلی محکمی به صورتم کوبید و گفت: فاحشه! چرا؟ برای این که در شعرم در باره زنانگی ها گفته بودم، برای این که سینه زن را به نارنجک تشبیه کرده بودم. همین سیلی را چند سال بعد از شوهرم خوردم. چرا؟ برای اینکه به او که ادای مکتبی ها را در اداره اش در می آورد گفتم "دو رو" و شیشه عرق خانگی اش را مقابل چشمش در مستراح خانه خالی کردم. وقتی شاهین نجفی می خواند: "ما لختیم، شکل باد اما بی شرف نیستیم"
از زبان من و نسل من می خواند. نسلی از 17 ساله تا 30 و چند ساله که خودم ته این خطم. ضمنا بدانید که موسیقی این نسل تا کشورهای افغانستان و تاجیکستان هم بازتاب یافته و نفوذ کرده است. وقتی نجفی می خواند "من هم مرتد هستم" انگار از زبان آن دختر جوانی می خواند که به بهانه آتش زدن قرآن در افغانستان او را مردان متعصب در برابر چشمان بی ترحم زنان برقه پوش زیر مشت و لگد و سنگ کشتند. آزادی را تکه پاره نمی کنم در لفافه سخن نمی گویم مرا بخوان و فریاد بزن.
درباره ترانه و ترانه سرائی هم در حالی که با شما موافقم که این هنر بعد از انقلاب مثل خیلی چیزهای دیگر در ایران سقوط کرده، اما در همین ترانه های کم کیفیت هم حرفی برای گفتن هست. مخصوصا ترانه های امثال یغما گلرویی، مهدی موسوی و یا فاطمه اختصاری که برخی از آنها تحت فشار حکومت ناچار شدند از ایران بگریزند. به ترانه تابو شکن موسوی که با نام "بعد از تو" توسط شاهین نجفی خوانده شد اگر خوب دقت کنید شاید نظر من را تائید کنید. به نمایش های ریتمیک در رپ جسور ایران هم بیشتر دقت کنید. مثلا وقتی یک گروه در حمایت از زندانیان سیاسی اوین نیمه برهنه می شود، می خواهد بگوید که در اوین زندانیان سیاسی را برهنه کردند و با شلاق و باتوم به جانشان افتادند. به آنها تجاوز کردند و حتی بکارت دختران را با باتوم برداشتند و گفتند حالا دیگه "گوهر" ندارید! این دردها را در ترانه ها و موسیقی رپ امروز ایران باید دید و به آن فکر کرد. اگر در ترانه ها از لغات و اصطلاحات رکیک استفاده می شود، این بازتاب همان فرهنگی است که حکومت به ایران تحمیل کرده است. وقتی یک آیت الله در قم به مردانی که اهمیت به حجاب زنانشان نمیدهند می گوید "دیوث" و همین صفت را نشریه "یا لثارات الحسین" در صفحه اول خودش خطاب به هنرمندان مرد ایران منتشر می کند، می خواهید در ترانه این نسل از چه لغات و اصطلاحاتی استفاده شود؟ وقتی حکومت خود به زنانی که نمی خواهند زیر بار فشارهای حکومتی بروند می گوید "فاحشه" و حتی بسیجی ها به دختر هاشمی رفسنجانی می گویند "جنده لاشی" و فیلم آن وسیعا روی یوتیوب پخش می شود، شما انتظار دارید در ترانه ها و شعرهای نسل ما از چه لغات و اصطلاحاتی استفاده شود که بازتاب دهنده فرهنگ حاکم شده بر جامعه باشد؟ تازه این نسل از شعرا و ترانه سراهای ما، خیلی غیرت کرده اند که لغات و اصطلاحات عربی رایج در صدا و سیما و نماز جمعه ها را در شعرشان راه نداده اند. اگر در ترانه و شعر امروز مذهب ستیزی موج می زند، این به آن خاطر است که حرف دل خیلی از مردم ایران است. ارج بگذاریم برای آن ترانه سرا و خواننده نسل من که می خواند: "خاوران را فراموش نکنید"
ترانه ای که همین شاهین نجفی در پاسخ به آن فعال سیاسی مترقی مذهبی در ایران خواند که گفت : "گذشته ها گذشته و خاوران را اینقدر تکرار نکنید". او خواند و فانوسی شد برای کوره راههای نسل من که دنبال معنای این بند از ترانه بگردیم و تازه سر در بیآوریم که عده زیادی اعدامی را در قبرستان خاوران تهران زیر خاک کرده اند که روح ما از آن خبر نداشته. من نه توده ای هستم و نه چنین افکاری دارم، اما نشریه شما را بدلیل تحلیل های خوبی که دارد مرتب می خوانم و دنبال می کنم و تصمیم گرفتم این نامه را برای شما بنویسم که امیدوارم کامل منتشر کنید.
(راه توده- خواننده گرامی! همانطور که می خوانید، ما نامه شما را تنها با اندکی ویراستاری در برخی جملات و اندکی هم خلاصه کردن آن منتشر کردیم. موفق باشید و با ما در ارتباط)
به تلگرام راه توده بپیوندید:
|
راه توده شماره 563 - 21 مرداد ماه 1395