"اوباما" می رود و روسیاهی را برای خیلی ها باقی می گذارد! عسگر داوودی
|
«باراک اوباما» به پایان دوران 8 ساله ریاست جمهوری خویش نزدیک می شود. او که با اشک ذوق سیاهان امریکا و حتی افریقا تا کاخ سفید بدرقه شد و در بدو ورود به کاخ سفید جایزه صلح نوبل را بر سینه اش نصب کردند، حالا در شرایطی کاخ سفید را ترک می کند که نه سیاهان غم زده اند، نه اثری از نتایج جایزه صلح باقی مانده است. او می رود و در امریکا درب همچنان بر پاشنه همیشگی خود می چرخد. او می رود و هواپیماهای بدون خلبان برای بمباران را از خود به یادگار می گذارد. او می رود و جنگ اوکرائین را از خود باقی می گذارد. او می رود و "داعش" را بعنوان پیاده نظام طرح "خاورمیانه بزرگ" مرکب از کشورهای کوچک و تجزیه شده منطقه را برای نفر بعدی که وارد کاخ سفید می شود باقی می گذارد. او می رود و دهها میلیون امریکائی محروم از بیمه و درمان و بازنشستگی باقی می مانند. او می رود و فصل جدیدی از جنگ سرد با روسیه و چین را به یادگار می گذارد که شاید نفر بعدی که وارد کاخ سفید می شود این جنگ سرد را تبدیل به جنگ گرم کند! راه توده، 8 سال پیش در باره پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا نوشت:
شاید انتخاب اوباما بتواند با تغییرات ملایمی در سطح رهبری سیاسی آمریکا توام باشد، اما صرف نظر از تحلیل های پوپولیستی ناشی از جهان بینی سطحی نگر، آیا تغییرات عمیق سیاسی در آمریکا با جابجائی یک رئیس جمهور می تواند میسر باشد؟ ارزیابی انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا البته در جوامع مختلف و در مقالات متعددی ارائه شد. دست اندر کاران سیاسی و رسانه ای ایرانی چه در ایران و چه خارج از کشور نیز ارزیابی های خود را ارائه کردند، بررسی کوتاه این ارزیابی ها چندان هم دور از ضرورت نیست. بعضی از نویسندگان خوش بین وطنی از این انتخاب چنان دین و دل از دست دادند که این انتخاب را یک «انقلاب مخملی در آمریکا» لقب دادند. خانم مهرانگیز کار روزنامه نگار با سابقه ایرانی ساکن آمریکا در این رابطه در سایت روزآنلاین از جمله نوشت: "انتخابات نبود، انقلاب مخملی بود. سياهان آمريکايی نمی توانستند سيل اشک را کنترل کنند. جمعيت سفيدپوست، حتی دوستداران اوباما با حيرت به اشکريزان و حالت هيستريک هموطنان سياه پوست شان می نگريستند... منتظر بودم انتخابات انجام بشود. با انقلاب نرم و مخملی مواجه شدم...بگذريم و بازگرديم به انقلاب نرم و مخملی آمريکا. به انتخاباتی که از نگاه من انقلاب بود. قلب آمريکا از هيجان اين انقلاب داشت از سينه بيرون می جهيد. در انتخابات که قلب اينگونه پر طپش نمی شود و چشم اينگونه سيل اشک روان نمی کند. زنان صيحه نمی کشند. مردان های های گريه نمی کنند... مست مست شده بوديم. به ياد آورديم بسياری لحظه ها را. آن مشت بر ديوار کوبيدن های ايرانيان سال ۱۳۷۶ را که می خواستند برج و باروهای سيمانی را پيرامون خود بشکنند، کجا؟ واين دموکراسی باشکوه که برج و باروی قانون از آن حمايت می کند، کجا؟ با همه اين ها انتخابات آمريکا از جنس انتخابات ايران ۱۳۷۶ بود. هر دو در چارچوب انتخابات به انقلاب تبديل شده بودند."
صرف نظر از اینکه انتخاب اوباما چه ربطی به انتخاب محمد خاتمی در دوم خرداد دارد و تفاوت قضیه از زمین تا آسمان است، باید اذعان کرد که اگر خانم مهرانگیز کار جمله زیر را در پایان مقاله «انقلاب مخملی» خود درج نکرده بود، تجربه احتیاط در کار روزنامه نگاری چهل ساله خود را به کار نبرده بود. ایشان در پایان مطلب خود می نویسد: "اين يادداشت را بر پايه ترسی رقم زده ام که بر دلم افتاده. بر درستی آن چندان اصرار نمی ورزم و اميدهايم را برای آنکه شايد اشتباه می کنم از دست نمی دهم."
سایت شهاب نیوز نیز در این رابطه نوشت: "انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که برای تعیین چهل و چهارمین رئیسجمهور این کشور در شرایط تاریخی فعلی برگزار میشود، شاهد حضور بیسابقه مردم در پای صندوقهای رای و در حقیقت تکرار یک «دوم خرداد» ایرانی در قاره آمریکاست."
روزآنلاین نیز در همین رابطه گزارش داد:«خبرنگاران تلویزیون فارسی بی بی سی از آمریکا گزارش های انتخابات را می فرستادند. مهرنوش پورضیائی ناگهان هیجان زده فریاد زد "این دوم خرداد آمریکاست!" این سوال همچنان باقی می ماند که انتخاب اوباما در آمریکا چه ربطی می تواند با دوم خرداد در ایران داشته باشد!؟ حتی محمد علی ابطحی نیز از این انتخاب به شعف آمده و در وبلاگ خود (وب نوشت) نوشت: اما واقعیت جهانی شدن و ارتباطات تأثیر خود را بر نسل جوان آمریکا بیش از دیگران گذاشته بود. آنها خود را پای بند باورهای سنتی آمریکایی نمی دیدند و بر اساس ارزش های نوین بشری به میدان آمدند و انتخابی جوانانه با شعار تغییر انجام دادند. در حقیقت، مردم در برابر خواست آنهائی که "نمی خواستند" ایستادند و توانستند. حمید رضا ترقی عضو رهبری حزب موتلفه اسلامی و از مشاورین ارشد احمدی نژاد، بعنوان کارشناس مسائل بین الملل در گفت وگو با «سرمایه» درباره نامه احمدی نژاد به جورج بوش و همچنین پیام تبریک وی به باراک اوباما بطور کاملا کارشناسانه گفت: «بیداری که در درون ملت آمریکا در انتخابات این دوره آمریکا روی داده است را در اصل می توان سرمنشا نامه های ارسالی احمدی نژاد به سران کشورها به خصوص جورج بوش دانست. مطمئناً نامه های احمدی نژاد نیازمند فضای جدیدی در کشور آمریکا بود که این فضا با شکستن سکوت و دگرگونی ها در این کشور ایجاد شد و اصل این تغییرات که خواست مردم آمریکا بود و بیداری که از سوی (این) نامه ها به وجود آمد موجب انتخاب اوباما شد."
سایت دیپلماسی ایرانی که صادق خرازی سفیر سابق جمهوری اسلامی در فرانسه، مذاکره کننده اتمی در دولت خاتمی آن را رهبری می کند و اکنون بنیانگذار حزب اتحاد ملی شده، نشانی روسیه و استقرار سیستم به اصطلاح دفاع موشکی آمریکا در دو کشور چک و لهستان را داده و این ارزیابی شتابزده را ارائه داد:
"آنها(روس ها) در میان شگفتی محافل جهانی پیشنهاد استفاده مشترک از پایگاه راداری "قبله" در جمهوری آذربایجان را به آمریکایی ها دادند! آنها قصد داشتند با مطرح کردن همکاری با آمریکا در پایگاه راداری «قبله» هم آمریکا را از ساخت پایگاه راداری در اروپای شرقی منصرف کنند و هم حساسیت ایران را تحریک کنند. مسکو تمایل داشت تا تهران بسرعت به احتمال همکاری آمریکا و روسیه در مرزهای شمالی کشور اعتراض شدید الحنی کند و جنجال دیپلماتیک و رسانه ای راه اندازد تا با سر شاخ کردن ایران و آمریکا و حتی درگیر کردن جمهوری آذربایجان در این ماجراها به منافع ملی خودش برسد. اما گرفتن یک سیاست درست و سکوت دیپلماتیک و رسانه ای تهران خود بخود زهر این سیاست استراتژیست های روسی را گرفت."
|
شماره 554 راه توده - 13 خرداد ماه 1395