تعلل دولت در گفتن واقعیات به مردم ایران
|
دیوید لیپتون، معاون اول مدیر عامل صندوق بین المللی پول، از 26 تا 28 اردیبهشت ماه امسال به ایران سفر کرد. ایشان در ایران چند دیدار و گفتگو و سخنرانی و در پایان چند توصیه اقتصادی کرد و از ایران رفت. این در حالیست که صندوق بینالمللی پول اکنون بیشتر باید پاسخگوی پیامدهای توصیه های پیشین خود باشد تا ارائه توصیه هایی جدید. در سال 1390 یعنی در دوران احمدی نژاد هم یک هیئت از صندوق پول به ریاست "دومینیک گیوم" به ایران آمد. از جمله توصیه های آن زمان صندوق پول یکی هم توصیه به مدیران بانک مرکزی احمدی نژاد بود که در مورد نرخ برابری ارز انعطاف بیشتری از خود نشان دهند. یعنی در واقع بهای ارز را افزایش دهند. (نگاه کنید به خبر آنلاین 15 مرداد 1390) توصیه ای که پیامد آن افزایش چند برابری بهای دلار در ظرف چند روز بود. یکی دیگر از توصیه های صندوق پرداخت یارانه نقدی تحت عنوان هدفمندی یارانه ها بود که "گیوم" نتایج آن را بسیار مثبت ارزیابی کرده و حتی صندوق در گزارش های خود آن را به عنوان اقدام "شجاعانه" دولت احمدی نژاد تلقی کرده بود که باید در همه جهان مورد تقلید قرار گیرد. اقدام شجاعانه ای که امروز بزرگترین عامل فشار به بخش صنعت و بودجه دولت شده است. ما از توصیه صندوق پول به اجرای سیاست دروازه های باز بسود کالاهای وارداتی با توجیه نظریه ساده لوحانه "افزایش رقابت" که موجب نابودی تولید و کارخانه ها و کارگاه های ملی گردیده چیزی نمی گوییم. یا توصیه های خصوصی سازی صندوق پول که پیامد آن متمرکز شدن اقتصاد ایران در دستان سپاه شد و عملا یک غول بی شاخ و دم را بالای سر مردم و حتی دولت های منتخب ایران قرار داده که هم قدرت نظامی و تفنگ دارد و هم قدرت اقتصادی و کارخانه و بنگاه و اسکله قاچاق کالا. البته اگر از مدیران صندوق درباره پیامدهای ناگوار سیاست های و توصیه های آنان پرسش شود همواره پاسخی آماده دارند. اینکه در برابر اجرای این برنامه ها مقاومت شده و بخوبی اجرا نشده اند، ولی آنها تا کنون نتوانسته اند یک کشور را نشان دهند که این برنامه در آن بخوبی اجرا شده باشد. غیر از ایران احمدی نژاد که مدعی بودند خیلی خوب برنامه را اجرا کرده اند. پیش از احمدی نژاد قهرمان صندوق پول دولت بنعلی تونس بود که در سال 2008 استروس کان، رئیس صندوق پول به وی مدال تقدیر داد؛ دولتی که چندی بعد با خودسوزی یک دست فروش و تظاهرات مردمی که عکس نان پرچم آنها شده بود سقوط کرد. بعدها گفته شد که در تونس هم برنامه های صندوق درست پیاده نشده و در برابر آنها "مقاومت" شده است. آخرین نمونه آن دولت یونان است که با آموزه های صندوق بسوی ورشکستگی کامل پیش رفت. چنانکه سال گذشته قرار شد 11 میلیارد دلار به آن کشور وام پرداخت شود تا با آن بهره بدهی هایش را پرداخت کند نه اصل آنها را که بالغ بر 240 میلیادر دلار شده است. البته در آنجا هم گناه ماجرا به گردن مردم یونان افتاد که اصولا تنبل و بی انضباط هستند و در برابر اصلاحات "مقاومت" می کنند. معلوم نیست اگر توصیه های صندوق پول بسود کشورها و مردم آنهاست چرا در برابر آن مقاومت می کنند؟ در مورد ایران هم صندوق امروز می گوید دلیل تبدیل سیاست خصوصی سازی به نابودی بخش صنعت در ایران آن است که بجای بخش خصوصی "واقعی" صنایع ایران در اختیار بخش اختصاصی یعنی سپاه قرار گرفته است. معلوم نیست منظور از بخش خصوصی واقعی کیست. بخش خصوصی واقعی یعنی کسی که پول دارد و پول هم در دست سپاه است. ضمن اینکه قدرت نظامی و دولتی هم دارد. مثلا تصور می شد که اگر قرار باشد پالایشگاه ها یا شرکت مخابرات یا ماشین سازی اراک خصوصی شود به چه کسی آن را خواهند داد؟ به بخش خصوصی "واقعی" یعنی دکانداران و پیشه وران یا مسگرها و آهنگران بازار یا صاحبان کارگاه های تراشکاری و پیمانکارانی که دولت حق الزحمه آنها را هم نمی پردازد؟ معلوم بود که بهره مند از خصوصی سازی بانک و بیمه و پالایشگاه و مخابرات و برق و ماشین سازی و تولید دارو و همه و همه سپاه خواهد بود یا کسانی که در زد و بند با فرماندهان آن هستند. مشکل کشور ما ولی فقط صندوق بینالمللی پول نیست. وجود یک طبقه اقتصاددان کم سواد حکومتی هم هست که اساسا درک از اقتصاد سیاسی ندارند و تصور می کنند که اقتصاد یک علم خنثی و بیطرف است و نه دانشی برای سازماندهی اقتصاد اجتماعی در جهت و سمت معین. اینان درک از جهان هم ندارند. خیال می کنند کسانی که در صندوق پول نشسته اند وظیفه انقلاب در نظم اقتصاد جهانی موجود را برعهده دارند. در حالیکه وظیفه آنها حفظ این نظم و جلوگیری از تغییر آن است. برنامه هایی که در صندوق بینالمللی پول تهیه می شود اصولا هدفش آن است که اجازه ندهد وضع اقتصادی و توازن کنونی جهان بر هم بریزد. مثلا کشورهای نفتی باید وابسته به فروش و درآمد نفت بمانند. بنابراین، در زیر انواع و اقسام لفاظی ها درباره پیشرفت و توسعه، باید این کشورها را به مدار برنامه ها و سیاست هایی کشاند که نتوانند از چارچوب اقتصاد نفتی خارج شوند که در غیراینصورت توازن اقتصادی جهان کنونی بسود کشورهای سرمایهداری پیشرفته بر هم خواهد ریخت. نتیجه اجرای توصیه های آنها در 25 سال اخیر هم عملا همین بوده است. یعنی ما روز به روز وابستگی مان به صادرات نفت بیشتر از گذشته شد و اکنون وابسته به صادرات دیگر انواع مواد خام و کشاورزی که نام خودفریبانه "صادرات غیرنفتی" بر آن گذشته ایم هم شده ایم. هدف از خصوصی سازی ها، حذف یارانه، دروازه های باز وارداتی، تشویق صادرات به اصطلاح غیرنفتی و مشابه آنها در همین جهت از بین بردن بافت صنعت ملی و غیروابسته به صادرات نفت و واردات در مقابل آن است. نتیجه همه اینها درجا زدن در توسعه نیافتگی با وجود درآمد عظیم و نجومی نفت در چند دهه اخیر بوده است که اگر این همه ثروت در درست دولتی با برنامه ریزی متمرکز و کنترل دقیق و همه جانبه تجارت خارجی و مهار سودجویی لجام گسیخته سرمایهداری بود چهره ایران را به کلی دگرگون کرده بود. ایران با آنچه در دوران احمدی نژاد بر سر آن آمد و تحریم ها و پیامدهای آن اکنون ضعیف تر از آن است که بتواند مقاومتی در برابر توصیه ها و درخواست های صندوق پول داشته باشد و این قابل فهم است. آنها گلوی مردم ما و اقتصاد ما را گرفته اند و ما را اگر نخواهیم به راه مورد نظرشان برویم تهدید به مرگ و گرسنگی می کنند. همان کاری که همین چند ماه پیش با مردم یونان کردند تا آنان را وادار به پذیرش و اجرای سیاست ها و توصیه های خود کنند. آنچه قابل فهم نیست عدم صراحت و شفافیت دولت روحانی با مردم و معرفی ادامه این برنامه ها و توصیه ها به عنوان راه برون رفت ایران از بن بستی است که کاربست همین توصیه ها موجب آن شده اند.
|
شماره 554 راه توده - 13 خرداد ماه 1395