راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کتاب تحقیقی علی گلاویژ- 7

کردستان

سرزمین عشایر

و قبیله های متحد

 

 

بخش دوم مناسبات ارضی 

ج. محافظه کاری و روتین. در بحث های آینده مالکیت ارضی عشیرتی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در اینجا تنها ذکر این نکته ضروری است که یکی از عوامل فرعی ترمز کننده تکامل مالکیت خصوصی بر زمین، روحیات حاکم بر عالم عشیره ای بود.

 

عالم عشیره ای به مقتضای سرشت اجتماعی – اقتصادی خود عمیقا با آداب و سنن پیوند داشت. در واقع عالم عشیره ای که بر مبنای اقتصاد طبیعی و در بستگی و مسدودیت اقتصادی و "خودمختاری" جنگی – سیاسی و پراکندگی و عدم تمرکز قرار داشت، با انحراف از سنن و روتین های دیرین می توانست با دست خود گور خود را بکند. همه این خواص در عشایر قرن 19 هنوز ادامه داشت. ادامه اشغال و اتکای مطلق بر زور نیز خود یکی از مظاهر برجسته ادامه همین سنن و روتین ها بود. آن بخش از اشراف کردستان که در معرض تجاوز و اشغال قرار می گرفتند طبعا از این وضع ناراضی بودند و به صراحت می گفتند که عدم اطمینان از مصونیت املاک و ثروت هایمان، عمده ترین علت ویرانی ولایت ماست. سرجان ملکم با اشاره به امتناع افراد عشیره ای کردستان از زندگی در شهرها می نوشت: وضع مالکیت و یا تعصب شدید برای ادامه رسوم و آداب کهن، مانع پیدایش هر گونه ترقی و اصلاحی در زندگی آنهاست.

این ویژگی که از زندگی اجتماعی- اقتصادی عشیره ای سرچشمه می گرفت، در مقابل سیر تکامل عمومی کشور و قبل از هر چیز تکامل مالکیت خصوصی بر زمین، نقش بسیار منفی و ترمز کننده ایفا می نمود.

اطلاعاتی که محمد امین زکی مورخ کرد عراقی در گذشته ای نه چندان دور در باره عشیرت پژدر (پشدر) ذکر نموده است، به درک این مطلب کمک می کند. او می نوشت: عشیرت پژدر از لحاظ اتنیک به دو شاخه بابکر سلیم آقا و عباس محمود آقا منشعب می شوند. این دو شاخه از یک سو کاملا از هم مشخص و متمایز هستند، ولی از سوی دیگر جریانی به طور مداوم در داخل آنها ادامه دارد و مانع از آن میشود که این دو شاخه از جهت املاک و اتنیک به طور کامل از هم جدا گردند. در حالیکه تعداد مجموع افراد دو شاخه معین و روشن است، ولی تعیین تعداد افراد منسوب به هر یک از آنها غیر ممکن است. زیرا علاوه بر احتیاجات زندگی روزمره، نقل و انتقال بلاانقطاع افراد از این شاخه به آن شاخه و برعکس که طبق سنن و روتین انجام می گیرد، روزی تعداد افراد این شاخه و روز دیگر تعداد افراد آن شاخه را بالا می برد.

وضع غیر ثابت دو شاخه عشیرت پژدر تنها مربوط به توده های استثمار شونده زیر سلطه این عشایر نبود، بلکه صاحبان اراضی، یعنی خود عشیرت ها نیز در همین وضع بودند. چنین وضعی در میان صاحبان اراضی، موجب عدم ثبات در مالکیت ارضی می گردید. بطوری که استقلال حقوقی و عملی رهبران دو شاخه مذکور از لحاظ مالکیت ارضی در برابر یکدیگر یک استقلال کامل و واقعی نبود. رهبران هر دو شاخه در خاک هر دو شاخه صاحبان "مشترک" همه اراضی بودند. این نمونه جالب نشان می دهد که سیستم عشیره ای که خود محصول و مظهر سازمان اجتماعی- اقتصادی جامعه بود، در عین حال مقاوم ترین موانع را در سر راه رشد و تکامل مالکیت خصوصی بر اراضی ایجاد می نمود. یکی از ایرانشناسان شوروی که با نام مستعار "م. سنجابی" نیم قرن قبل آثار مختلفی در باره ایران نوشته است. او در سال 1928 (1307) نوشت که: سران قبایل اسکان شده کردستان همه اراضی را در میان سران طوایف قبیله خود تقسیم نموده اند، ولی با وجود این باز هم خود را صاحب مجموع اراضی قبیله می دانند. این حالات، ظاهرا انعکاسی از "محافظه کاری" و "روتین" بودند، ولی باید گفت که گرچه به ظاهر معنای پسیکولوژیک داشتند، لیکن در واقع جز محصول مناسبات اجتماعی – اقتصادی و محیط سیاسی چیز دیگر نبودند.

 

2- مالکیت ارضی عشیرتی در کردستان

 

هر گاه نظام پاتریارکالی- فئودالی را که طی قرون متمادی در کردستان برقرار بوده است یک ارگانیسم زنده حساب کنیم، آنگاه باید عشیرت را بطور مشروط سلول این ارگانیسم بنامیم. همانطور که اصولا سلول کوچکترین موجود زنده حامل و منعکس کننده عمده ترین پروسه های زندگی یک ارگانیسم کامل است، عشیرت نیز طی قرون متمادی کوچک ترین واحد نظام مسلط بر کردستان بوده است و عمده ترین ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این نظام را در هر دوران مشخص به طور مشخص در خود منعکس نموده است. لذا برای پی بردن به کنه نظام مسلط بر کردستان و تحول آن در اعصار مورد بحث، راهی جز بررسی سیستم عشیره ای در هر دوره مشخص وجود ندارد.

 

برخی ها که به اهمیت مسئله عشیرت توجه داشته اند، چنان مسحور آن گشته اند که ادعا کرده اند کردستان سرتاپا عالم عشایر است و "... کردها یک ملت مسلحند". جانشین کنسول روسیه تزاری در خوی در سال 1912 (1291) نوشت که سیستم درهم برهم عشیره ای کردستان برای ما روشن نیست و معتقد بود که حکومت تزاری برای آن که یک سیاست درست در مورد کردستان پی ریزی کند، باید قبل از هر چیز سیستم عشیره ای را مورد بررسی و شناسایی قرار دهد. و نیکیتین کردشناس معروف، حتی در سال 1956 (1335) مدعی بود که "... در حال حاضر به نظر ما عمده ترین نشانه و ویژگی هر کردی این است که خود را منسوب به قبیله ای می داند." سپس نظر خود را بسط داده نوشت: هنوز هم این وظیفه در مقابل تدقیق کنندگان کردستان قرار دارد که روشن نمایند که آیا قبیله کرد از تکامل طایفه ( که او نیز از خانواده سرچشمه گرفته) بوجود آمده، یا این که یک واحد سیاسی است که بطور تصنعی سرهمبندی گردیده است؟ نیکیتین در تذکر این مطلب حق داشت که "جامعه کردستان هنوز هم در انتظار آن است که از لحاظ سوسیولوژیک مورد تحقیق عمیق و همه جانبه قرار گیرد".

طرح مسئله سیستم عشیره ای در کردستان ایران در قرون 19 و به کار بردن اصطلاحاتی از قبیل "قبیله"، "طایفه" و غیره ممکن است خواننده را به این تصور نادرست سوق دهد که گویا در کردستان قرن 19 نیز نظام قبیله – طایفه ای باستانی موجود بوده است. برای احتراز از یک چنین اشتباهی باید مقدمتا تذکر داد که آن چه در کردستان و دیگر مناطق مشابه تا همین اواخر تحت نام عشیرت و قبیله و طایفه و غیره وجود داشته است و در برخی مناطق هنوز هم موجود است، وجه تشابهی با نظام قبیله – طایفه دوران کمون اولیه نداشته و ندارد. انگلس زیربنای اقتصادی "نظام قبیله – طایفه دوران کمون اولیه را چنین تصویر نموده است: در آنجا سکنه فوق العاده کم و پراکنده بود، در اطراف سرزمین مسکونی قبیله یک منطقه کمربندی برای شکار وجود داشت. و پس از آن یک کمربند مشخص بی طرف وجود داشت که این قبیله را از قبایل دیگر جدا می نمود. در آنجا تقسیم کار به صورت تقسیم طبیعی نان، یعنی تقسیم کار بین زن و مرد انجام گرفته بود. مرد جنگ می کرد، به شکار حیوانات و صید ماهی می رفت و مواد را تهیه می نمود. ولی زن در خانه کار می کرد و به تهیه خوراک و پوشاک می پرداخت. مرد صاحب اختیار رشته خود و زن صاحب اختیار رشته خود بود. زن و مرد هر یک صاحب ابزاری بودند که خود آن را ساخته بودند و به کار می بردند. امور مربوط به اقتصاد خانه بر اساس اصول کمونیستی توسط چندین و گاهی تعداد کثیری خانواده اجرا می گردید.

نظام قبیله – طایفه متکی بر یک چنین مناسباتی قرنها پیش در کردستان فرو پاشیده بود. ولی در این و یا آن محال کردستان به این و یا آن نشانه نظام فرو پاشیده مذکور تصادف می شد و این امری طبیعی بود. در داخل سیستم عشیره ای گاهی این نشانه ها به طور برجسته به چشم می خوردند- بی آن که نقش موثری در ماهیت خود این سیستم داشته باشند.

انگلس معتقد بود که علت جان سختی و ادامه آثار نظام قبیله – طایفه کلاسیک، سطح فوق العاده پایین رشد کار و خانواده بوده است. تا روزی که کار کمتر رشد کرده و کمیت محصول آن کمتر بود، نظام اجتماعی نیز بیشتر به نظام طایفه ای وابسته بود.

برخی از "تئوریسن های" استعماری و طرفداری برتری نژادی برای اثبات "نظرات" خود کوشیده اند به این مسئله استناد ورزند که گویا در کشورهای خاور زمین تا همین اواخر نظام قبیله – طایفه باستانی که اروپا قرن هاست آن را پشت سر گذاشته، وجود داشته است و گویا این دلیل "عدم استعداد فطری" مشرقیان است! ولی باید بگوئیم که در برخی از کشورهای اروپایی نیز تا قرون اخیر بقایای سیستم قبیله – طایفه ادامه داشت. مثلا در ایرلند، هم طایفه "سپت" (Sept) و هم قبیله (Clan) موجود بود و تا این زمان زمین ملک مشترک طایفه و یا قبیله بود. حتی دهقانان که "روندال" نامیده می شدند با اجازه زمین از طایفه می توانستند از زمین استفاده نمایند. به طوری که بعدا شرح داده خواهد شد، عشیرت کردستان نیز بر مبنای مناسبات مشابهی قرار داشت.

می توان فعلا پذیرفت که معمول شدن و انتشار یافتن کلمه عشیرت در کردستان، با نفوذ فرهنگ عرب در این منطقه ارتباط داشته است. ولی طبیعی است که آن سیستمی که پس از نفوذ فرهنگ عرب و اسلام نام عشیرت بر آن اطلاق گردید، ادامه تاریخی مناسبات و پروسه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اتنیک بود که پیش از آن نیز در کردستان وجود داشت و اکنون با فرهنگ عرب و اسلام ممزوج شده و سخت از آن متاثر گشته بود. آیا این مناسبات و پروسه های باستانی بطور مشخص چه بوده است و در موقع خود چه نام داشته و به چه عللی و چه زمانی به سیستم عشیره ای تبدیل گشته است؟ اینها مسائل علمی بسیار مهمی است که باید از طریق تدفیق مشخص روشن شوند. بر سبیل احتمال می توان گفت که در کردستان پیدایش سیستم عشیره ای و نضج گرفتن صورت بندی فئودالیسم از لحاظ زمانی با هم مطابقت داشته اند و در واقع پروسه واحدی را تشکیل میداده اند. یعنی پیدایش فئودالیسم در کردستان جز پیدایش سیستم عشیره ای چیز دیگری نبوده است. طی قرون وسطی نقش این سیستم مرتبا بالا رفته و بالاخره به یکی از بزرگ ترین عوامل زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کردستان و قوام اتنیک خلق کرد مبدل گشته است. جهت مشترک همه مراحل موجودیت سیستم عشیره ای (در دورانهایی که سیستم مذکور هنوز پا به مرحله تنزل و افول نگذاشته بود و تا آنجا که اسناد اجازه قضاوت می دهد) این بود که این سیستم با مالکیت عالی حکومت بر زمین و تیول جنگی پیوند ارگانیک داشت و از لحاظی یک سیستم جنگی – سیاسی بود. با وجود این جهت مشترک، قرن های 19- 20 (بویژه نیمه دوم قرن 19 و ربع اول قرن 20) نیز گرچه دوران فروپاشی سیستم عشیره ای بود، ولی بهر حال یکی از ادوار مشخص تاریخ آن را تشکیل می داد.

 

مطالعه بخش های پیشین از لینک های زیر قابل دیدن می باید:

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.html

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

 

 

با کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                      راه توده شماره 557 - 3 تیرماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت