ریزش از راست پس از گشایش دو مجلس آینده شورا و خبرگان
|
انتخابات مجلس و خبرگان هفتم اسفند به یک زمین لرزه سیاسی با پیآمدهای کوتاه مدت و درازمدت تبدیل شد. این انتخابات چند ویژگی داشت که فهرست وار می توان آنها را بر شمرد: اول . این انتخابات قبل از هر چیز یک رفراندم ملی درباره جناح راست حکومتی بود. حکومت با رد صلاحیت اکثریت بزرگ چهره های شناخته شده هواداران اصلاح و تغییر عملا رای به اشخاص را به رای به لیست ها تبدیل کرد. مردم هم در همین محدوده و با شرکت خود و رای به لیست ها عملا انتخابات را به رفراندم تبدیل کردند. واقعیتی که در شهر تهران با رای فهرست امید۱۶+۳۰ خود را نشان داد. دوم. حذف چهره هایی چون محمد یزدی رئیس مجلس خبرگان، یا مصباح یزدی رئیس جبهه پایداری و هم دست و پا زدن و ورود حقارت آمیز و پرحاشیه احمد جنتی رئیس شورای نگهبان به خبرگان، همچنین حذف یکباره ۳۰ تن از چهره های معروف راست از مجلس شورا که بسیاری از آنان در مجمع مصلحت و نهادهای انتصابی جاخوش کرده اند علاوه بر آنکه دارای یک پیام نمادین بود، اهمیت بزرگ سیاسی نیز داشت. در واقع نه تنها شورای نگهبان بلکه کل نهادهای انتصابی و پر کردن آنها از هواداران یک جناح زیر سئوال قرار گرفت. مسئله معیارهای برگماری افراد در نهادهای انتصابی و دلیل تخصیص ۹۰ درصد از اعضای نهادهای انتصابی به چهره های شکست خورده و رای باخته راست و "اصولگرا" از جمله مسائلی است که در آینده مطرح خواهد شد. سوم. جناح راست و شکست خوردگان انتخابات می خواهند پیآمدهای انتخابات را در ترکیب مجلس و شمار و درصد اصطلاح طلبان و اصولگرایان خلاصه کنند، در حالیکه پیآمد نمادین رفراندمی که انجام گرفت چیزی به کلی دیگر است و مسئله آینده در واقع ریزش سنگین "اصولگرایان" در هر دو مجلس خواهد بود. نه تنها بخش اعظم مستقل ها در مجلس آینده به سمت طرفداران اصلاحات و اعتدال جهت خواهند گرفت، بلکه بخش مهمی از کسانی که به عنوان اصولگرا نیز وارد این مجلس شده اند به تدریج خواهند کوشید حساب خود را از اصولگرایی که فاقد آینده در میان مردم و افکار عمومی است جدا کنند. بنابراین ترکیب و سمتگیری مجلس آینده به سمت طرفداران اعتدال و اصلاحات خواهد بود. در مجلس خبرگان هم وضع به همین شکل است. رای سنگین هاشمی رفسنجانی و لیست خبرگان مردم در تهران و شکست سخت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم وضعیت تازه ای را در خبرگان بوجود خواهد آورد. چهارم. شرکت قاطع مردم در انتخابات و رای آنها به لیستی که حکومت از زبان کسانی چون حدادعادل آن را "لیست فتنه" و بازگشت کابوس مجلس ششم تلقی می کرد در واقع به معنای آن است که حکومت بدست خود آخرین میخ ها را هم بر گور حماسه ساندیسی و اتوبوسی ۹ دی کوبید. مردم نشان دادند که اگر امکان ابراز نظر و رای آزادانه داشته باشند همچنان هوادار همان چهره هایی هستند که حکومت آنها را سران فتنه می نامد. پنجم. این رای در بدترین و نابرابرترین شرائط برای طرفداران اصلاحات و تغییر بوجود آمد و ارزش آن هم درست در همینجاست. چهره های شناخته شده آن رد صلاحیت شدند، توهین و تهمتی نبود که به آنها زده نشد، رهبران طرفدار تغییر یا در حصرند، یا در زندانند، یا مانند محمد خاتمی ممنوع التصویر و بیان و خروج هستند، امکان تبلیغ و تجمع از آنها سلب شد در حالیکه تمام تبلیغات تلویزیونی و میلیاردها میلیارد تومان تبلیغات خیابانی به سود نامزدهای راست و اصولگرا وارد میدان شد. شکست سخت جناح راست حکومتی در این شرایط میزان بی اعتباری گسترده آنان را در نزد مردم عیان تر کرد. ششم. هر کجا که حضور مردم پر صلابت تر بود – مانند تهران – انتخابات نیز سالم تر برگزار شد و هر کجا حضور مردم کم رنگ تر بود زمینه برای دستکاری و مهندسی آرا فراهم شد. و این اهمیت و نقش حضور مردم در انتخابات را نشان می دهد. شعارها و ادعاها هر چه باشد حفظ سلامت انتخابات و پیشرفت خواست تغییر بدست آنانی صورت گرفت که در انتخابات شرکت کردند و آگاهانه رای دادند. بالاخره این انتخابات دستآورد مقاومت موسوی و کروبی بر روی رای مردم و نتیجه انتخابات ۸۸ است. بدون این مقاومت و بدون حضور عظیم مردم و جوانان و زنان و مردانی که جنبش سبز را در خیابان های ایران ادامه دادند عقب نشینی حکومت و تمکین به رای مردم در انتخابات ۹۲ و هفتم اسفند امسال ناممکن بود. ما این انتخابات و این پیروزی را مدیون این مقاومت هستیم، مقاومتی که حکومت می خواست آن را بیهوده و شکست خورده نشان دهد و اکنون با همه قدرت و پیآمدهای عظیم خود ظاهر شده است، چرا که همه آنچه گفته شد هنوز نتایج فرعی آنچیزی هستند که روی داده است و آن بازگشت مقتدرانه تر انتخابات و انتخاب به فضای سیاسی ایران است. بعد از کودتای ۸۸ مردم عملا و بدرستی اعتماد خود را به صندوق های رای از دست داده بودند. بازگشت اعتماد به صندوق های رای بزرگترین دستآورد انتخابات 92 و انتخابات هفتم اسفند 94 از دو سو است. یکی از سوی مردم که اکنون با اعتماد به پیروزی مقاومت خود در برابر حکومت و اطمینان بیشتر به خوانده شدن رای خود در انتخابات شرکت می کنند و دیگر از سوی جناح بندی های حکومتی که اکنون می دانند تکیه بر رانت شورای نگهبان و بیت رهبری نمی تواند کارساز باشد. بخش مهمی از آن راه یافتگان به مجلس نهم که علیه موسوی و کروبی و خاتمی راه پیمایی مجلسی کردند و شعار مرگ سر دادند بیشتر ابن الوقت هایی بودند و هستند که شاید نه موسوی برایشان مهم باشد نه خاتمی نه علی خامنه ای. اینان روی بی اهمیت بودن رای مردم و ضرورت جلب رضایت احمد جنتی و سپاه و دستگاه قدرت برای انتخاب دوباره خود حساب می کردند. اینها اکنون می فهمند که روی اسلحه سپاه و رد صلاحیت شورای نگهبان و تبلیغات صدا و سیما و مهندسی بیت رهبری نمی شود حساب کرد. نه سپاه می تواند علیه هر انتخاباتی کودتا کند، نه شورای نگهبان می تواند صلاحیت همه را رد کند، نه تبلیغات صدا و سیما برای کسی رای می آورد و نه بیت رهبری می تواند هر انتخاباتی را به میل خود مهندسی کند. نه تنها ابن الوقت ها و فرصت طلب های سیاسی در این انتخابات حساب کار خود را کردند، بلکه برخی شخصیت های جناح راست نیز که به آینده خود و جناح و حزب و گروه خود می اندیشند از این پس می دانند که باید دو بار و ده بار بیشتر بر روی آنچه در برابر مردم می کنند و می گویند بیاندیشند. مردم صلاحیت آن نهاد و آن کسی را که اینان بدنبال جلب نظرش بودند رد کردند، بی صلاحیتی اینان که جای خود دارد. اقتدار بیشتر انتخابات در عرصه سیاسی ایران یعنی آغاز بزرگترین تردیدها و بازاندیشی ها و ریزش ها در جناح راست و مخالفان تحولات و تغییرات. بزرگترین دستآورد انتخابات هفتم اسفند خود این انتخابات و برگزاری نسبتا سالم آن و خوانده شدن رای مردم بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــ تلگرام راه توده: https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 543 راه توده - 13 اسفند ماه 1394