راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 545

انتخابات هفتم اسفند

زلزله ای که ارکان ولایت را لرزانده

 

 

انتخابات هفتم اسفند پایان یافت و دورانی تازه در کشور آغاز شد که محتوای آن عبارتست از گذار به دوران پسا‌ خامنه ای. همه حوادث و رویدادهای آینده ایران را باید در چارچوب این گذار ارزیابی کرد. راه توده بدرستی و از مدت ها پیش این انتخابات را مهمترین انتخابات جمهوری اسلامی پیش بینی کرده بود. در واقع نیز هفتم اسفند اگر نه به مهمترین حادثه ولی به مهمترین "انتخابات" تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل شد. اهمیت این انتخابات حتی از یک جهت از انتخابات ریاست جمهوری 76 و 88 هم فراتر رفت چرا که این بار رای منفی مردم و "نه" آنان به حکومت شکلی نه غیرمستقیم که مستقیم یافت. به ویژه که موضوع بخش مهم این انتخابات نه گزینش نمایندگان مجلس یا رئیس جمهور بلکه تعیین تکلیف رهبر جمهوری اسلامی با اختیارات نامحدودی است که برای خود بسود جناح راست حکومتی قائل است.

هم آقای خامنه ای و بیت رهبر، هم جناح راست حکومتی و به اصطلاح اصولگرایان، خوش خیالانه خود را برای یک پیروزی آسان و آشکار آماده کرده بودند. تا آنجا آسان که بر سر بستن فهرست اصولگرایان و اینکه نام کدامشان در اول و آخر قرار بگیرد کشاکش می کردند. یا حتی حاضر به ائتلاف و جذب طیف علی لاریجانی یا همگام شدن با "اصولگرایان" نزدیک به علی مطهری هم  نشدند. تا آنجا خوش خیالانه که آیت‌الله یزدی با گذاشتن نام هاشمی رفسنجانی در فهرست مدرسین حوزه علمیه قم مخالفت می کرد. یا آقایان مصباحی مقدم و مصباح یزدی بر سر آنکه نام "مصباح" بنام کدامشان خوانده شود نزاع می کردند! شوک و ضربه ای که اکنون به آنان وارد آمده با میزان شکست نامنتظری که متحمل شده اند در رابطه مستقیم قرار دارد. سخنان عصبی رهبر در جمع خبرگان، هم متاثر از این شکست و هم اعتراف بدان بود. حکومت بر این تصور بود که یک بار دیگر مردم و انتخابات را، ولو به بهای بدنامی و بی آبرویی، مهندسی خواهد کرد ولی این بار مردم ایران بودند که حکومت و انتخابات را "مهندسی" کردند. آنچه در طی سال ها علیه موسوی و کروبی گفتند و آنها را بابت عدم پذیرش نتیجه انتخابات 88 سرزنش کردند اکنون وبال گردن خود آنان شده و وادارشان می کند به نتیجه انتخابات تمکین کنند. این هم یکی دیگر از دستآوردهای جنبش مردم برای تغییرات و همچنین جنبش سبز است. یعنی جنبشی که نه تنها حکومت را ناگزیر به برگزاری و تن دادن به انتخابات کرد بلکه آن را ناگزیر به پذیرش نتیجه انتخابات نیز کرد.

پاره ای از پیآمدها و دستآوردهای این انتخابات را می توان برشمرد:

- رای رکورد شکن و نزدیک به 2 میلیون و نیمی هاشمی رفسنجانی.

- دست رد مردم به سینه یزدی، مصباح و تحقیر احمد جنتی به عنوان سه چهره شاخص حکومتی و مبتکر رد صلاحیت ها.

- وزن جدید حسن خمینی در نتیجه مخالفت حکومت با وی و اعتبار مردمی وی از یکسو و پشتیبانی و بیعت روحانیان بزرگ با وی از سوی دیگر که با شتاب ادامه دارد.

- آشکار شدن ناتوانی جمهوری اسلامی در جمع کردن بساط انتخابات یا مهندسی آن و در نتیجه تعیین کننده شدن نقش مردم در حوادث آینده.

در کنار اینها می توان به دستآوردهای دیگری اشاره کرد از جمله:

- گسترده تر شدن شکاف در میان طیف راست هواداران حکومت و جذب بخشی از آنان به سمت پذیرش ناگزیری تغییرات.

- بیفایده و کم اثر شدن رد صلاحیت ها.

- حزبی و لیستی شدن انتخابات.

- شکست کامل لیست اصولگرایان در تهران و کلانشهرها در نابرابرترین شرایط.

به این فهرست همچنان می توان افزود ولی تا همینجا نیز می توان دید که وضع جدیدی در کشور حاکم شده است که سخنان رهبر خطاب به خبرگان بازتابی از آن است. رهبر در بخشی از این سخنان ضمن پذیرش شکست و ابراز نارضایتی از رای ندادن مردم به یزدی و مصباح چنین گفت:

"در انتخاب رهبر آینده، ملاحظه‌ی خدا را بکنید. آن وقتی‌که بنا است رهبر انتخاب بشود، ملاحظات و رودربایستی‌ها را کنار بگذارند؛ خدا را در نظر بگیرند، وظایف را در نظر بگیرند، نیاز کشور را در نظر بگیرند؛ بر این اساس رهبر انتخاب بشود؛ این مهم‌ترین مسئله است که بایستی مورد توجّه قرار بگیرد. در مورد مجلس خبرگان، عرض ما این است که مصلحت‌اندیشی‌های شخصی رعایت نشود؛ رودربایستی‌ها رعایت نشود..."

نیازی به بیان این سخنان نبود اگر رهبر این احساس را نداشت که فضای سیاسی کشور و مجلس خبرگان در سمت مورد نظر وی نیست. نه فقط روحانیان بزرگ یا شماری از آنان که به مجلس خبرگان راه یافته اند، بلکه حتی فرماندهان سپاه نیز از این پس می دانند که سمت و سوی رای و خواست مردم در کدام جهت است و روی آینده بیت رهبری کنونی نمی توان حساب کرد. این واقعیت که هیچ یک از 16 تن نمایندگان خبرگان تهران حاضر نشد باوجود همه فشارهای بیت رهبری بسود آیت‌الله یزدی انصراف دهد نشاندهنده بی اعتبار شدن کامل بیت نزد آنان است.

آقای خامنه ای با سخنان خود در جمع خبرگان نه تنها روبروی رای و خواست مردم قرار گرفت، نه تنها انتخابات را به معنای شکست خود تفسیر کرد، بلکه خود رسما آغاز دوران پس از خود را نیز اعلام کرد. با انتخابات هفتم اسفند آقای خامنه ای و بیت آن دیگر به پایان دوران خود رسید و اکنون نگاه ها از هر سو به رهبر آینده است.

مشکلی که از این پس بیت رهبری با آن مواجه خواهد بود حفظ یکپارچگی در شرایط شکست است. چرا که اطراف این بیت را مشتی فرصت طلب، قدرت طلب و فاسد گرفته اند که بیش از هر چیز به خود و آینده خود می اندیشند. از یکسو می خواهند محکم کنار بیت رهبری بمانند و جلوی تغییر را بگیرند تا موقعیت کنونی خود را حفظ کنند؛ از سوی دیگر می اندیشند که در صورت ناگزیری تغییر هر نوع آینده‌ای را از دست خواهند داد. بازتاب این وحشت و تردید و تزلزل ها را در سخنان اخیر امثال علم الهدی یا احمد خاتمی می توان مشاهده کرد. بنابراین سمت و سوی اصلی رویدادهای آینده ادامه تجزیه و شکافی است که در این انتخابات با جدا شدن امثال علی لاریجانی و علی مطهری در جبهه اصولگرایان بوجود آمد.

نخستین مسئله ای که اکنون بیت رهبری با آن مواجه است کاستن از شتاب جدا شدن ها و تجزیه در جبهه راست، جلوگیری از فروپاشی فوری و نشان دادن آن است که همچنان اهرم های قدرت را در اختیار دارد و می تواند جلوی تحول و تغییر را بگیرد. ادامه حصر موسوی و کروبی یا افزایش فشار به محمد خاتمی، یا انتصاب فوری حجت الاسلام رئیسی به تولیت آستان قدس که بزودی با مقاومت ها و درگیری ها توام خواهد شد، همین هدف قدرت نمایی و حفظ انسجام داخلی را دنبال می کند در حالیکه در واقع بازتاب شکست و تلاشی است. رهبر دیگر میداند که نه تنها مردم و دولت و روحانیان بزرگ، بلکه جناح راست حکومتی هم روی او و سخنان و آینده او حساب نمی کند.

در طیف مقابل مسئله برعکس است، یعنی تسریع فروپاشی قدرت بیت رهبری و خالی کردن اطراف رهبر با نشان دادن به پایان رسیدن دوران عمر رهبری کنونی جمهوری اسلامی است. هم آنچه در انتخابات خبرگان روی داد و هم آنچه در انتخابات مجلس شورا در همین سمت است. رای بالای دو میلیونی رفسنجانی و پیروزی لیست وی در تهران و شکست سخت حداد عادل و پدر همسر آقا مجتبی و لیست 30 نفری وی چیزی جز نشانه های افول بیت رهبری نیست. پیش کشیدن حسن خمینی با اتکا به جوانی و محبوبیت وی در میان اقشار شهری و همچنین اعتبار نام خمینی و بیعت روحانیان بزرگ با وی بخشی از این فشار است. این جبهه، برخلاف بیت رهبری، با اعتماد به نفس عمل می کند و نیاز به جنجال و ماجراجویی ندارد. 

هر چه هست رهبر و بیت رهبری در این انتخابات تمام شدند. آنها در برابر مردم قرار گرفتند و مردم آنها را مهندسی کردند. اکنون همه نیروها و همه شخصیت های سیاسی و همه کانون های قدرت حتی فرماندهان سپاه به سمت و سوی حوادث و آینده خود در دوران تازه، دوران پسا خامنه ای، می اندیشند. آینده ای که از هم اکنون آشکار است، اگر بیت رهبری کنونی همه قدرت خود را از دست ندهد، بخش مهمی از آن را از دست خواهد داد. سخنان رهبر در جمع خبرگان نشان از مقاومت وی دربرابر این تحول دارد و به همین دلیل ادامه هشیاری مردم و خنثی کردن ماجراجویی ها و دست و پا زدن های خطرناک احتمالی آینده جبهه قدرت و ثروت همچنان ضروری است. 

 

به تلگرام راه توده بپیوندید

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 545 راه توده - 27 اسفند ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت