راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

یک مقاله

از دهها  نمونه

زیر ذره بین

 

 

یک نمونه از دنباله روی رسانه های جمهوری اسلامی از رسانه های معروف هدایت کننده و فریب دهنده افکار عمومی جهان را از نشریه (سایت) "انتخاب" بخوانید. آنچه را می خوانید مشت نمونه خروار است و تمام افکار و گفته های امام جمعه ها و مقامات جمهوری اسلامی متاثر از همین کارزار جهانی است. سایت انتخاب گزارشی را به عنوان "تحلیل مفصل فارین پلیسی از استراتژی روس‌ها در خاورمیانه" منتشر کرده است.

 قبل از هرچیز باید یادآوری کنیم که نشریاتی نظیر "فارین پلیسی" در واقع ابزارهای رسانه‌ای و تبلیغاتی هستند که مطالب آنها سرخط خبرگزاری‌ها را تعیین می‌کند. یعنی نویسندگان مقالات روزنامه ها، تلویزیون‌هایی مانند سی.ان.ان. یا ای.بی.سی، مفسران اخبار خارجی و مشابه آنها خط خبرهایی را که باید به خوانندگان خود القا کنند یا ارائه دهند از روی اینگونه نشریات اتخاذ می‌کنند. تحلیل‌های اینگونه نشریات ضمنا برای وزارتخانه‌های خارجه و مقامات مسئول کشورهای دیگر نوشته می‌شود که می‌دانند آنها فاقد تحلیل مستقل از مسایل جهان هستند و منافع ملی خود را بر مبنایی که فارین پلیسی برای آنها تصویر کرده درک می‌کنند. مثلا سراپای همین به اصطلاح تحلیل مفصل "فارین پلیسی" رهنمود دادن به مقامات کشورهای دیگر در مورد سیاست روس هاست به نحوی که آنها سیاست خارجی خود را مطابق با خواست و منافع امریکا تنظیم کنند.

در این مقاله از جمله گفته می شود:

"مسکو هیچ نقش مهمی در خاورمیانه از سال 1972 ندارد. این همزمان با زمانی است که انور سادات یکی از مشاوران شوروی را از مصر بیرون کرد. چرا امروز شاهد بازگشت روسیه به خاورمیانه هستیم؟ در سطح عمومی، روشن است که ولادیمیر پوتین خواستار به چالش کشیدن رویکرد آمریکا در نظم جهانی و تشویق به بازگشت جهان به سیستم دو ابر قدرتی و یا چند ابرقدرتی است، در نتیجه او به دلایل شخصی به دنبال این مساله است."

نتیجه:

روسیه قدرتی در خاورمیانه ندارد و کشورهای عربی و خاورمیانه نباید روی آن حساب کنند. آنچه هم اکنون انجام می‌دهد یک مسئله شخصی پوتین است و نه یک سیاست ملی آن کشور یعنی بدون آینده است. این خط در همه مقاله دنبال می شود.

ادامه مقاله:

"در خاورمیانه پوتین سیستمی دارد که از طریق آن بر غرب تاثیر میگذارد و قدرت شخصی او را باز تولید میکند و این کار بدون خطر ایجاد یک جنگ با غرب رخ میدهد."

یعنی دنباله همان اندیشه قبلی قدرت شخصی پوتین.

ادامه مقاله:

"… در خاورمیانه این جداسازی و تفرقه افکنی از یک جهت به واسطه نفرت غرب از اسلام گرایان و از سوی دیگر به دلیل ترس غرب از نقض حقوق بشر به دست روسیه در جریان است. این درگیری بین چنین رویکردهایی گاهاً منجر به ایجاد نوعی ابهام در سیاست خارجی غرب میشود."

نتیجه:

غرب گویا از اسلام گرایان نفرت دارد ولی مشکلش آن است که نگران "نقض حقوق بشر" بدست روسیه است. یعنی اگر غرب را در کنار "داعش" می‌بینید، دلیل این "ابهام در سیاست خارجی غرب" نگرانی از نقض حقوق بشر بدست روسیه است، نه کوشش برای بهره گیری از داعش. این خط هم در سراسر مقاله دنبال می شود.

ادامه مقاله:

"مسکو از اقتدار گرایی‌های دمشق، قاهره و بیروت به منظور جلوگیری از رشد اسلام رادیکال حمایت میکند. در مصر پوتین بی‌دریغ از اقدامات سیسی علیه اخوان المسلمین حمایت میکند. از سال 2013 روسیه درصدد فراهم آوردن سلاح برای دولت مصر در حالی بر آمده که آمریکا نسبت به تامین سلاح‌های نظامی قابل استفاده برای سرکوب مردم اکراه نشان داده است. با این حال مصر همچنان به کمک‌های مالی واشنگتن بیش از مسکو وابسته است. این‌ها مثالهایی از استراتژی روسیه در منطقه خاورمیانه در حالی است که آمریکا بین امنیت و حقوق بشر دچار تردید شده است. نتیجه:

مسکو طرفدار اقتدارگرایی و دیکتاتوری است. به همین دلیل به مصر سلاح می دهد. ولی امریکا به مصر سلاح نداده چون برای سرکوب مردم استفاده می‌شود. "ابهام"‌در سیاست خارجی غرب ناشی از حمایت آن از اسلام گرایان رادیکال نیست، ناشی از نقض حقوق بشر است. روسیه مشکل امریکا را که بین امنیت و حقوق بشر دچار تردید شده ندارد. ولی مهم نیست. به هر حال قدرت روسیه را نباید جدی گرفت چون مصر وابسته به غرب است.

ادامه مقاله:

"ما شاهد نمونه‌های مشابهی در لیبی و سوریه هستیم، جایی که روسیه به ظاهر با شریک آمریکایی‌اش در تضاد نیست. در سوریه علی رغم بی‌رحمی‌های حقوق بشری توسط دولت سوریه که خشم غرب را به همراه داشته، غرب هنوز نمیداند چطور بعد از خلاصی از دست دولت بشار اسد امنیت را در این کشور ایجاد کند، چرا که با رفتن اسد ظهور داعش که  رادیکال است محتمل تر خواهد بود. پوتین از این گپ (خلا) استفاده کرده و از اسد به طور بی‌دریغ حمایت میکند و به مقوله گذار تدریجی غرب در سوریه توجهی ندارد."

نتیجه:

در سوریه و لیبی هم اوضاع مشابه است. باز غرب با "بی رحمی‌های حقوق بشری" سوریه مشکل دارد ولی می‌داند از آنطرف داعش می‌آید. "ابهام در سیاست خارجی غرب"‌ همچنان ناشی از اهمیتی است که به حقوق بشر می‌دهد نه اینکه می‌خواهد از داعش به عنوان یک ابزار برای نابودی یا متزلزل کردن دولت‌های منطقه بهره بگیرد. ولی روسیه چون به حقوق بشر بی‌توجه است و پوتین منافع شخصی دارد از این خلا استفاده کرده و بی‌دریغ از اسد حمایت می‌کند. در حالیکه ما با حمایت از داعش و جبهه النصره  و دیگران می‌خواهیم گذار تدریجی در غرب داشته باشیم.

ادامه مقاله:

"همان طور که در لیبی، آمریکا از دولت تحت حمایت پیمان ملی در تریپولی با هدف یکپارچکی کشوری از هم گسیخته حمایت میکند. مشکل در این منطقه دولت جدایی طلب در تبروک در شرق لیبی است که از سوی مصر و امارات حمایت شده و با این یکی شدن و اتحاد موافق نیست.

در این میان مسکو برای بهره برداری از فرصت‌های به وجود آمده بین آمریکا و دو متحد سنتی اش یعنی مصر و امارات سیل کمک‌های تسلیحاتی اش را به سمت نیروهای ژنرال خلیفه هفتار سرازیر کرده است . ژنرال هفتار و از دولت جدایی طلب تبروک حمایت میکند. غرب در مواجه با موفقیت هفتار در اشغال ترمینال‌های نفتی در حوزه نفتی سرت لیبی در دو ماه گذشته و سرسختی اش علیه گروه‌های اسلامی در بنغازی با این واقعیت و ضرورت قدرت او با توسعه نفوذ روسیه در لیبی موافقت کرده است."

نتیجه:

امریکا خواهان یکپارچگی لیبی است. ولی امارات و مصر با این یکپارچگی موافق نیستند و روسیه هم از فرصت استفاده کرده به جدایی طلبان کمک می‌کند. غرب هم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و با توسعه نفوذ روسیه در لیبی موافقت کرده است. یعنی در نهایت آنچه در لیبی هم می‌شود ناشی از موافقت ماست. روسیه خودش قدرتی ندارد که بتواند بدون ما در آنجا کاری انجام دهد.

ادامه مقاله:

"فرصت طلبی روسیه برای رفتن به سمت این متحد ناتو (ترکیه)… غرب امروز باید با وضعیت دشواری که در آن رییس جمهور یکی از اعضای ناتو فلسفه اش بیش از ارزش‌های دموکراسی غربی به پوتین نزدیک است دست و پنجه نرم کند."

باز هم مشکل دموکراسی و "حقوق بشر"‌. اصلا همه سیاست خارجی امریکا تحت تاثیر حقوق بشر قرار دارد. در حالیکه روسیه برایش حقوق بشر اصلا اهمیت ندارد. فرصتی که روسیه در ترکیه پیدا کرده ناشی از ماهیت سیاست خارجی امریکا نیست، ناشی از نگرانی از حقوق بشر است. 

ادامه مقاله:

"پوتین تصمیم گرفته وارد حوزه‌های مختلفی از سیاست خاورمیانه در سال گذشته شود و ما نباید در تعریف این نفوذ اغراق کنیم. پروپاگاندای گسترده روسیه برای حمله هوایی به سوریه از طریق خاک ایران را به یاد بیاورید که روسیه تنها سه روز بعد ناچار شد آن را پس بگیرد."

بعبارت دیگر ما به کمک رسانه‌های خود موفق شدیم که ایران را وادار کنیم از اقدامی که بسود منافع ملی اش بود عقب نشینی کند. ایران اگر خودش ظرفیت و توان مبارزه با داعش را نداشته حتی شهامت آنکه اجازه دهد از خاکش برای نابودی داعش که بسود منافع ملی آن است بهره گیری شود هم نداشته است. بنابراین متحدین یا همراهان روسیه در منطقه کشورهایی نظیر ایران هستند که رویشان نمی تواند حساب کند و دیگران هم نباید حساب کنند، چرا که سمتگیری اینها بسوی غرب است و نه روسیه.

ادامه مقاله:

"حال باید دید آیا پوتین یک استراتژیست قهار است یا یک قمار باز جسور؟ واقعیت کسل کننده تر از این اینهاست. بله روسیه موفقیت‌های دیپلماتیکی در سال جاری کسب کرده است به ویژه در شرق لیبی و ترکیه و در حمایت از اسد اما این رویه هزینه‌های اقتصادی بلند مدتی را برای روسیه به بار خواهد داشت."

بعبارت دیگر سیاستگزاران کشورهای منطقه نباید فریب این موفقیت‌ها را بخورند و تصور کنند که روسیه در منطقه قدرتی است که باید آن را به حساب آورد و به آن نزدیک شد. روسیه هزینه اقتصادی بلند مدت این سیاست را نخواهد توانست بپردازد.

ادامه مقاله:

"اگر هیچ اتفاقی هم نیفتد، پوتین روسیه را در شرایطی قرار داده که مجبور است بیش از هر زمان اقتصادش را به سمت چین و دور از غرب برنامه ریزی کند . این امر میتواند اهرم‌های فشار چین در مقابل روسیه را ارتقا دهد."

نتیجه:

یعنی پوتین دارد روسیه را به سمت وابستگی به چین می‌کشاند که البته چین هم از این امر علیه روسیه بهره خواهد گرفت و بنابراین سیاست مقابله روسیه با قدرت امریکا در منطقه از این جهت هم بدون آینده است و آینده منطقه در دستان امریکا خواهد بود که باید با آن کنار آمد.

ادامه مقاله:

"علاوه بر اینها باید به نقش فریب و دروغ در استراتژی روسیه نیز توجه داشت. این رویکردی است که از طریق آن قدرت با درگیری دائمی ارتقا میابد اما همزمان قدرت را در بلند مدت به دلیل کاهش اعتبار از بین میبرد."

نتیجه:

استراتژی روسیه – برخلاف غرب که همه اش متوجه حقوق بشر و دموکراسی است- مبتنی بر دروغ و فریب است. حتی اگر این استراتژی در کوتاه مدت موفق شود در درازمدت ناکام خواهد بود و غرب و امریکا دست بالا را در منطقه خواهد داشت. یعنی همه کشورهای منطقه باید اندیشه اینکه در همراهی با روسیه به مقابله با غرب در منطقه برخیزند از سر بیرون کنند.

ادامه مقاله:

"به روابط روسیه و عربستان توجه کنید. علی رغم اینکه این دو در سوریه در دو جبهه مخالف می‌جنگند اما پوتین همه تلاشش را برای همکاری با سعودی در سیاست‌های نفتی میکند … اما ریاض تقریبا بازنده چنین توافقی است . … روسیه به دنبال گرفتن امضای توافق با عربستان است و قطعا هیچ تمایلی به حمایت از عربستان ندارد. اما مشکل است که بدانیم چقدر پوتین میتواند آنها را برای بلند کردن این وزنه سنگین فریب بدهد."

نتیجه:

"روسیه می‌خواهد با عربستان توافق کند ولی مقامات عربستان نباید گول بخورند چون بازنده این توافق خواهند بود. پوتین هیج تمایلی به حمایت از عربستان ندارد. مشکل فقط در اینجاست که معلوم شود پوتین تا چه اندازه می‌تواند مقامات عربستان را فریب دهد."

ادامه مقاله:

"در سال 2016 روسیه به سمت خاورمیانه حرکت کرد، در بلند مدت خرابی‌هایی که این استراتژی به اقتصاد این کشور به واسطه گسست از غرب وارد خواهد کرد بیش از حد خواهد بود. همین الان هم با توجه به قیمت‌های پایین نفت اقتصاد روسیه نمیتواند به طور کامل از اقتصاد و بازار کاپیتالیسم غرب و سرمایه‌های غربی جدا شود."

نتیجه:

روسیه سال آینده به سمت خاورمیانه خواهد رفت ولی مقامات کشورهای خاورمیانه نباید دچار خوش خیالی شوند یا بخواهند با روسیه همکاری کنند. استراتژی پوتین از هم اکنون محکوم به شکست است، چرا که اقتصاد روسیه وابسته به کاپیتالیسم و سرمایه‌های غربی است. قبلا گفته شد چین برای روسیه تصمیم خواهد گرفت، اکنون هم گفته می‌شود که غرب برای روسیه تصمیم خواهد گرفت…

اینها بندهایی برای نمونه از یک مقاله نشریه امریکایی "فارین پلیسی" بود که از یکسو برای خط دادن به سمت تبلیغاتی و تحلیلی رسانه‌های غرب نوشته می‌شود و از سوی دیگر برای رهنمود دادن به تصمیم گیرندگان و دستگاه وزارت خارجه کشورهای خاورمیانه. می‌دانیم که بخش مهمی از سیاستگزاران در کشورهای خاورمیانه از روی مقالات همین مطبوعات سیاست خارجی خود را تعیین می‌کنند. آنچه مثلا روزنامه انتخاب و رسانه‌های ایرانی انجام می‌دهند، جدا از سمتگیری سیاست خارجی کشورهایی نظیر ما نیست. در بسیاری کشورهای دیگر هم همین نشریات امریکایی هستند که افکار عمومی و سمت و سوی سیاست خارجی را می‌سازند. البته در کشورهای دیگر برخلاف ایران، تردید در رسانه‌های غربی بوجود آمده و آن قدرتی که این رسانه‌ها در ایران دارند از دست داده‌اند. دلیل باقی ماندن اعتبار رسانه‌های غربی در ایران بی‌اعتباری کامل صدا و سیما و جلوگیری از حضور شخصیت‌های مستقل و ملی در برنامه‌های تحلیلی و خبری ملی است! کشوری که رئیس جمهور سابق آن با بیش از 24 میلیون رای ممنوع التصویر است و رئیس جمهور منتخب دیگر آن با 26 میلیون رای در حصر است خبرها و افکار عمومی آن از جایی دیگری جز بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان و رویترز و نشریاتی نظیر فارین پلیسی و فارین افرز و نیویورک تایمز بیرون خواهد آمد و ساخته خواهد شد؟

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 576  راه توده -  27 آبان ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت