به یاد توران میرهادی رضا نافعی
|
مردن عاشق نمی میراندش در چراغ تازه می گیراندش
این وصف حال همه عاشقان انسانیت است. " آنقدر زیباست این بی بازگشت کزبرایش می توان از جان گذشت" .
همان کاری که سرگرد جعفر وکیلی و یارانش کردند. هستند انسان هائی که دوست دارند در زندگی از خود نشانی برجای نهند. گاه حتی اگر در حد کاشتن تازه نهالی به این امید که روزی بارور و سایه افکن شود. توران میرهادی از این تبار بود. دستی برای پرورش نونهالان از آستین همت بیرون آورد تا روح همیاری و انساندوستی را چون نهالی در جان آنها بنشاند. همان آروزی تابناکی که همسر جان باخته اش داشت. بیش از نیم قرن این راه دشوار را پیمود و جنگلی را از خود برجای گذاشت با درختانی از تبار دوستی، آباد گران دل های سوخته، امید بخش دست های پینه بستۀ. آتش افروزی بود که اجاق های به خاکستر نشسته را دوباره روشن کرد. آموزگاری بود از نیای باستانی ما با گفتار و کرداری نیک تا بدانیم در شب سیاهای سیاه نیز می توان راه مقصود را یافت. "پی افکند از عشق کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند" توران میرهادی با چنین میراثی جهان را برای ما گذاشت و رفت. چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار. (برگرفته شده از وبلاگ نویسنده)
|
شماره 577 راه توده - 4 آذر ماه 1395