تکرار عاشورای 88 نفت بر آتش شد در سوریه!
|
آقای خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی اخیر خود میگوید: "چند روز قبل یکی از دولتمردان امریکایی گفت تا حمایت و طرفداری ایران از مقاومت باقی است، معلوم نیست تحریمها به طور اساسی تکان بخورد... بارها گفتهایم که اگر در هستهای عقب نشینی کنید آنها مسئله موشک را پیش میکشند، اگر باز هم عقب بروید بحث حمایت از مقاومت را مطرح میکنند، اگر به عقب نشینی ادامه دادید موضوع حقوق بشر را جلو میآورند، و بعد اگر معیارهای آنها را پذیرفتید سراغ حذف معیارهای دینی در حکومت میروند." این سخنان دو بخش دارد. یک بخش حمایت از مقاومت است که یکی از دولتمردان امریکایی ظاهرا مطرح کرده و دوم عقب نشینی از بحث هسته ای. در بخش اول باید پرسید که منظور ایشان از "مقاومت" چیست؟ اگر منظور مقاومت فلسطین است که فعلا ایران هیچ رابطهای با آن ندارد و سیاستهای ایران بویژه در دوران احمدی نژاد با جنجال آفرینی و ماجرای هولاکوست بازی در پیگیری "دیپلماسی تهاجمی" بزرگترین خدمت را به اسرائیل کرد، خدمتی که با دخالت سپاه برای روی کار آوردن دوباره احمدی نژاد و ایجاد یک دیوار بی اعتمادی میان مردم و سپاه در سال 88 کامل شد. اگر منظور از مقاومت همان جنگ در سوریه و جریانی است که بعنوان "مدافعان حرم" از ان نام میبرند که امروز با حضور روسیه تازه معلوم شده که برنامه غرب برای سرنگونی دولت سوریه و تجزیه و موزاییکی کردن منطقه ابعادی بسیار وسیع تر و دامنه دارتر از آن داشته که اقای خامنهای و فرماندهان سپاه در ایران حتی تصور آن را میکردهاند و برای آن حاضرند تا پای تهدید جنگ اتمی هم بروند. اگر جز این بود و اگر کمترین شناختی از برنامههای غرب برای منطقه داشتند، آن زمان که خواست مسالمتآمیز مردم سوریه برای اصلاحات و پایان دادن به ماجرای خصوصیسازیها و فساد و بیعدالتی مطرح شده بود بجای تشویق بشار اسد به اصلاحات، برعکس او را به مقاومت تشویق نمیکردند و سردار همدانی را بعنوان مشاور نظامی به سوریه نمیفرستادند که بقول خودش پروژه "عاشورای 88" را در سوریه به اجرا گذارد و مدیریت کند. پروژهای که اساسش آن بود که با به خشونت کشاندن درگیریها، مردم را از جنبش جدا و سپس مخالفان را سرکوب کند. رهبر و فرماندهان سپاه نفهمیدند که سوریه، ایران نیست و رهبران مخالفان سوریه از جنس موسوی و کروبی و خاتمی نیستند. آنچه آقای خامنهای نامش را حمایت از "مقاومت" میگذارد در واقع بزرگترین خدمتی بود که به برنامههای امریکا و داعش در سوریه و منطقه شد و جریان مبارزه مسالمت آمیز مردم سوریه را به عرصه جنگ و خشونت کشاند. آتشی را در سوریه برافروخت که نه دامنه لهیب آن را میفهمیدید و نه کمترین ظرفیتی برای مهار آن داشت. اقای خامنهای در ادامه بطور ضمنی توافق ایران با غرب بر سر مسئله هستهای را بعنوان "عقب نشینی" تعبیر میکند. اگر این توافق عقب نشینی باشد - که هیچ تردیدی هم در آن نیست- ایشان خود در این عقب نشینی بیشترین مسئولیت را داشته و چنانکه گفته میشود مذاکرات، لحظه به لحظه از طریق بیت رهبری تعقیب میشده و چارچوب آن تعیین میشده است. پس باید دید که کشور در دوران احمدی نژاد به چه نقطهای رسیده بود که آقای خامنهای ناگزیر تن به چنین عقب نشینی داده است. نتیجه منطقی سخنان آقای خامنهای در واقع این است که باید یک بحث وسیع ملی درباره سیاستهای دوران احمدی نژاد و "دیپلماسی تهاجمی" ایشان و پیامدهای آن برای کشور ما در سطح رسانهها و مطبوعات و مردم جریان یابد تا دلایل تحمیل این عقب نشینی به آقای خامنهای و بیت رهبری و به کشور و مردم ما و نقش و مسئولیت خود اینان در این وضع روشن شود. ایا آقای خامنهای تن به چنین بحث ملی میدهد؟ یقینا نه! ظاهرا نگرانی ایشان از عقب نشینی هستهای بیش از آنکه بحث تحریمها باشد، نگرانی از طرح "حقوق بشر" است. در اینصورت میتوان پرسید چرا باید حقوق بشر در ایران نقض شود که غرب بتواند بابت آن به ملت و کشور ما فشار آورد؟ چرا ملت و کشور ما باید بابت آن که اقلیتی دو دستی به قدرت و ثروت و فساد چسبیدهاند و به هیچ عنوان نمیخواهند تن به نظارت ملی، تن به حق انتخاب مردم بدهند هزینه بدهد؟ از این گذشته آیا همین که رسما از زبان رهبر ایران گفته میشود که ما نگران طرح مسئله نقض حقوق بشر توسط غرب هستیم موجب آن نشده که بخشی از مردم باور کنند که غرب واقعا طرفدار حقوق بشر است؟ اینها بخشی از پرسشهایی است که سخنان آقای خامنهای برای ما و مردم ما در خود نهفته دارد. پرسش هایی که مردم بدان فکر می کنند ولو ایشان پاسخی برای آنها نداشته باشد.
|
شماره 572 راه توده - 29 مهر ماه 1395