راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها... احسان طبری ( 29(

ابوبکر یا علی

اختلاف از اینجا آغاز شد!

 

اسلام یکشبه از آسمان نازل نشد و روحانیونی که چنین ادعايي دارند، یا میدانند اما قصد فریب مردم را دارند و یا نمی دانند و خود غرق خرافات اند. پیش از محمد، کسانی بودند که کارپایه اسلام را برای مقابله با اشرافیت قبايل عرب تهیه و حتی تدوین کردند. محمد این کارپایه را به کمک یارانی که داشت و در راس همه آنها "سلمان پارسی" مدون کرد. برای این کار از بسیاری رسوم زرتشتیان و یهودیان بهره گرفت و حتی برخی سنت های اشراف قبايل عرب را در آيین خود گنجاند. بعد از او، دو شیوه برای جایگزینی محمد وجود داشت "خلافت" یا "امامت". در خلافت شورا جانشین تعیین می کرد و درخلافت نوعی وراثت بود که باید به علی می رسید. در شورا "ابوبکر" انتخاب شد اما شماری از یاران برجسته محمد این انتخاب را نپذیرفتند و سنگ بنای شاخه شاخه شدن اسلام گذاشته شد.

 

 

فصل سیزدهم جانشینی محمد در تاریخ اسلام نیز جریان جالبی است. عده ای از اعراب که به رسم قبایل عرب به شور معتقد بودند و به علاوه محمد نیز شور مهاجرین و انصار را برای قبول جانشین توصیه کرده بود و همگان از جمله علی نیز این قاعده را قبول داشتند، ابابکر را برگزیدند. عده ای از صحابه بدین سبب معترض بودند که علی را از جهت پارسایی و دانش، اولی می دانستند؛ عده ای دیگر که بعدها شیعیان از میان آن ها نشات گرفتند، به شیوه ایرانی، وراثت را حق جانشین یا امام یا امیرالمومنین می دانستند و البته سلمان فارسی به هر دو دلیل به علی راغب بود. علی را به حق می توان نماینده جناح دموکراتیک قریش دانست و به همین جهت بسیاری از اهل صفه و پارسایان زهدپیشه در میان صحابه مانند سلمان و اباذر به او متمایل بودند. اباذر غفاری - که بعدها در دوران عثمان به سعایت معاویه به «ریذه» تبعید شد، زیرا متهم به سخنرانی های فصیح علیه زراندوزان و قدرت پرستان شده بود- مسلما اسلام را به سبب مخالفتی که در آغاز با اشراف قریش و رباخواران و زرپرستان کرده بوده، پسندیده بود. سلمان نیز از این زمره مردم بود. علی ابن ابی طالب به سبب شیوه زندگی و فکر خود مورد پسند این افراد بود. به همین جهت، نواصب و اهل تسنن به سبب آن که سلمان امامت را بر خلافت اختیار کرده بود، او را دوست نمی داشتند. خود سخنانی که از سلمان نقل می کنند و رفتاری که به وی نسبت می دهند، این طرز فکر ضد اشرافی و شاید مزدکی مآب او را نشان می دهد. مثلا روایاتی که از قول سلمان در باره سیرت رسول می گویند همیشه پیامبر را مردی دارای رفتار بسیار ساده و فروتن نشان می دهد، چنان که زمانی به دنبال زنی حبشی که دامن ردایش را گرفت به راه افتاد و آن زن پشم بافته خود را به او داد تا در قبال آن برایش گندم بخرد و پیامبر خرید و آن گندم را به دوش کشید و به خانه اش برد؛ و یا می گویند عمر به سبب اعتقادی که به زهد سلمان داشت، برای ارزیابی رفتار خود از او پرسش می کرد. می گویند از او پرسید آیا رفتار من مرا به سلطانی شبیه می کند و یا به خلیفه رسول الله و سلمان گفته بود اگر درهمی از بیت المال را در مورد خود مصرف کنی نام سلطانی از نام خلافت بر تو سزاوارتر است. یا مثلا در زمان عمر پس از فتح تیسفون، سلمان را به والی گری به این شهر فرستادند. اگر در واقع سلمان یا روزبه پورمرزبان، مزدکی سرگردانی بود که توانسته بود با شرکت جستن در تشکیل دیانت اسلامی (البته بی آن که خود بتواند عواقب وسیع کار را حدس بزند) تخت و بخت خاندان ساسانی را برهم زند، و سپس این غلام تیره روز از وادی در به دری به درآمده بر مسند حکمرانی در شهر تیسفون که شاید زمانی آن را با روحی تاریک و بی امید ترک گفته بود، بنشیند، آن گاه باید سرنوشت سلمان را از شگفتی های عبرت انگیز تاریخ دانست که نظایرش اندک است و نشانه بوالعجبی های تاریخ است. به هر جهت، این واقعیت بی تردید است که سلمان فارسی، غلام سابق، سرانجام امیر شهر مفتوح تیسفون شد ولی چه تفاوت عظیمی بین دستگاه محقرانه و درویشانه امارت او با دربار پر جلال یزدگرد ساسانی وجود داشت! سلمان «عطاء» یا حقوقی را که به او پیشنهاد شده بود نپذیرفت. او سبد بافی می کرد؛ سبدها را می فروخت و با بهای آن می زیست و بدین سان به عقاید مساوات طلبی خود، سخت پای بند بود. هنگامی که درگذشت چیزی از دارایی نداشت و امروز در «سلمان پاک» واقع در «لواء البغداد» نزدیک مدائن، قبر او باقی است و جای دارد که ایرانیان صرف نظر از عقاید دینی و سیاسی خود این گور را جایی محترم بشمرند، زیرا به هر جهت مردی که در آن خفته، از فروتنان و یاران مستمندان روزگار خود بود. سلمان بنا به انواع حکایات و روایاتی که در باره او شده است، اهل فضل بود و با مذهب و عقاید عصر خویش آشنایی داشت. این امر شگفت انگیز نیست، زیرا هم ایران، هم شامات یا سوریه در آن زمان، مرکز انواع مشاجرات فلسفی – مذهبی بود و این جوینده حقیقت حتما از هر چمن گلی و از هر خوشه ای توشه ای برده بود. از همین رو، سلمان را مانند ابوالدردا و ابوموسی اشعری و زید ابن ثابت، اهل فتوا می دانند و این مقام، هر کس را میسر نبود. وی در سال 35 – 36 هجری قمری درگذشت. تا این جا که گفتیم مطالبی است که در کتب در باره زندگی سلمان آمده است؛ اما این که سلمان کی با محمد بن عبدالله آشنا شد و چه تاثیری در تشکیل دین اسلام داشته است، مطلب و دلیل روشنی لااقل در دسترس نگارنده این سطور نبوده است. آن چه مسلم است آن است که قبل از محمد عده ای از اعراب به نام «حنیف» یا معتقدان به مذهب ابراهیم و باورمندان به وحدت و جویندگان حقیقت به شیوه بت پرستانه و متداول در نزد قبایل عرب معترض بودند. حتی قبل از محمد، قس بن ساعده ایادی که قبیله اش را از مبدعان حروف عربی می دانند رسما در خطابه های فصیحش مردم را به یکتاپرستی دعوت می کرد. همچنین، قبل از محمد یا در همان ایام او، حنفایی مانند ابومسیلمه (معروف به کذاب) و سجاح از قبیله بنی تمیم دعوی پیامبری کردند؛ زن مسیلمه که پس از مرگ محمد دعوی پیامبری کرد و اسود یمنی ملقب به «ذوالخمار» که وی قبل از محمد دعوی نبوت کرد، همچنین، همگی یکتاپرستی را در قبال پرستش بتان عرب مانند «هبل« و «عزی» و «لات« و «منات» و زیارت «بیت العتیق» و باور به کهنه و ساحران و «نقاثات فی العقد» (دمندگان در گره ها) پند می داده اند. در اطراف محمد نیز نمایندگان ادیان مختلف را می بینیم مانند صهیب یمنی که ترسا بود و سلمان پارسی که از مزده یسنه اطلاع کافی داشت و حتی به قولی از هیربدان آتشکده بود و هلال ابن ریاح حبشی و ابواسحق کعب بن ماتع یمنی موسوم به «کعب الاخبار» که یهود بود. این شخص با آن که در زمان ابابکر به اسلام گرایید، از همان آغاز با مسلمانان بود و پیامبر را از روایات کهن یهود آگاه می ساخت. تردیدی نیست که پیامبر اسلام خود سفر کرده و آزمون اندوخته بود، ولی این نیز متحمل است که این مشاوران که پیش و پس از بعثت با وی بوده اند، در افکارش بی تاثیر نبوده اند. پیش از آن که احتمالا سلمان فارسی در دیانت اسلام تاثیر باقی گذارده، مزده یسنه در دین یهود – که بی شک از منابع فکری دین اسلام است- تاثیر گذاشته بود. روابط ایران و یهود به ویژه از زمان فتح بابل به دست کوروش آغاز شد و اعتقاد به معاد و قیامت و حساب و میزان و پل صراط و بهشت و برزخ و دوزخ، که در مزده یسنه آمده، به دین یهود نیز تاثیر کرده است. در این باره از سوی ا. مولر در تاریخ تصرف یهود تحقیقاتی صورت گرفته است. وقتی جهان شناسی (کسموگونی) و آداب (لیتورژی) اسلام را به ویژه در شکل شیعی آن با مزده یسنه مقایسه می کنیم، وجوه شباهت بسیاری می یابیم. شکل بعثت زرتشت و پیامبر، اعتقاد به خدای یکتا و شیطانی که منشاء شر است، طاهر و معصوم بودن خاندان این دو پیامبر و، از آن جمله و فی المثل، حتی شباهت مقام معنوی «پوروچیستا» دختر کوچک زرتشت با «فاطمه بنت محمد»، شباهت پنج آفرینگان در پنچ موقع روز (هاونگاه، رپیتونگاه، ازیرنگاه، اویسرتریمگاه، اشهینگاه) با چهار نماز مسلمانان (صبح، ظهر، عشاء شام)، اعتقاد به بهشت و جهنم (دوزخ) و برزخ (همیستگان)، اعتقاد به روز محشر (فراشکرد) و پل صراط (چینودپوهل)، اعتقاد به ملائک مقرب (امشاسپندان) و باور به ظهور مهدی آخرالزمان از آن محمد، که از چاه زمزم بیرون می آید، در تشیع و باور به ظهور هوشیدر و سوشیانس از نطفه زرتشت، که در دریاچه چیچسته حفظ است، در مزده یسنه و غیره از این قبیل است. همان طور که زرتشت برخی آداب دین مزدایی کهن مانند نوشیدن عصاره گیاه هوم را در دین رفورمیستی خود حفظ کرد، همان طور هم محمد ابن عبدالله، طواف حجرالاسود و برخی آداب مرسوم عرب را در دیانت خود پس از کنار آمدن با اشراف قریش و ورود به مکه حفظ نمود. با این حال، در یک رشته آداب مهم زرتشتی مانند «واج گرفتنگ» و «برسم» و «کستی بستن» و «احترام به آتش» و ارمغان بردن مایع «زومئر» به آتشکده ها و نوشیدن عصاره هوم و باوربه «فرایزدی» و «فرکیانی»، که البته می توان برای آن ها نظایری در دین اسلام یافت، در واقع بین این دو دین ابدا و اصلا شباهتی نیست. آیا سلمان پارسی در ایجاد برخی شباهت ها تاثیری داشته یا این شباهت ها از منشاء یهودی سرایت کرده یا طرق دیگر، ابدا پاسخ مستندی لااقل با اطلاعاتی که اکنون در دسترس نگارنده است، نمی توان داد؛ با این حال، آن چه می توان حدس زد آن است که سلمان می تواند از این جهات موثر شده باشد و به علاوه، روح مساوات طلبی و مردم دوستی مزدکی را (البته اگر وی زمانی مزدکی بوده) در نخستین مراحل تکامل اسلام و در دوران تنظیم آیات مدنی که این روح در آن بیشتر دیده می شود، رخنه داده باشد. این که سلمان و اباذر دارای چنین عقایدی بوده اند، چنان که گفتیم، زندگی آن ها به عیان نشان می دهد و این که سلمان که او را اهل فتوی و فاضل (که دارایی او در دوران فرمانداری مدائن بیش از «دولتی» نبود) می دانند و پیامبر از اهل بیت خویشش خوانده است و جهاندیده و رنج کشیده بوده، در تشکیل ایدئولوژی اسلامی به نحوی از انحاء اثرات خود را گذاشته باشد، ابدا امری بعید نیست، بلکه فوق العاده محتمل است و جز آن بعید و نامحتمل می نماید. چنان که می دانیم، از مبدا سلمان پارسی به بعد، بین اهل بیت محمد و ایرانیان پیوند معنوی مهمی پدیدار می شود. شاید آیه سوره الحج «ان الذین امنوا والذین هادو، والصائبین و النصاری والمجوس، والذین اشرکوا، ان الله یفصل بینهم یوم القیامه، ان الله علی کل شی شهید» که در آن «مجوس» در کنار «نصاری» و یهود از اهل کتاب معرفی شده اند، تاثیر همین علاقه است. البته، آیه یاد شده مورد تفسیرات گوناگونی است و برخی از آن جمله اسماعیلیه، مجوس را از مشرکین می شمرده اند که جهاد علیه آنان ضروری است و اهل کتاب نمی دانسته اند (یعنی از زمره آن کسانی که با پرداخت جزیه می توانسته اند «اهل ذمه» شوند و دیانت خود را محفوظ دارند). ولی در عمل همین آیه به داد ایرانیان رسید. برای ما ایرانیان که تاثیر اسلام و عرب را در تکامل فرهنگ خود پس از اسلام مطالعه می کنیم، خطا نیست اگر تاثیر فکری، ادبی، لغوی، سازمانی و غیره خود را در تشکیل تمدن اسلامی از هر باره روشن سازیم؛ زیرا این تاثیر بیش از آن چه که معروف است، عظیم و عمیق بوده است و با آن که مورخان غربی و ایرانی و عرب درباره آن کم ننوشته اند، هنوز نکاتی که باید روشن شود اندک نیست. البته، مساله تاثیر متقابل و متعاکس جهان بینی ها بر روی هم و روشن کردن مجاری این تاثیر، کاری دشوار است و باید از مجذوبیت غیر علمی در این میانه و فضایل تراشی به سود خود و معایب و «مثالب» سازی به زیان دیگران سخت پرهیز داشت که این خود دشمنی با علم و حقیقت و کم خردی و کوته بینی است.

---------------------------------------------------

پی نوشت راه توده: ابوبکر تنها دو سال و چند ماه جانشین محمد بود و خلیفه مسلمین. او از مشاوران محمد بود و لقب "ابوبکر صدیق" را از محمد گرفته بود. محمد یکی از دختران او را به همسری گرفته بود. سه سال از محمد کوچکتر بود.

 

 

 

. برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمائید:

 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.html 2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.html 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.html 4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.html 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.html 6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.html 7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.html 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.html 9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.html 10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.html 11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html 14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html 15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.htm 16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html 17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.html 18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html 19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html 21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html 22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html 24- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/…/tabari.html 25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/…/tabari.html 26- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/…/tabari.html 27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/…/tabari.html 28 - http://www.rahetudeh.com/rahetu…/2016/oktobr/571/tabari.html تلگرام راه توده: Https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 572  راه توده -  29 مهر ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت