مجله اندیشه پویا برای سپاه پامنبری می خواند همدلان همیشه همزبان بوده اند!
|
ماهنامه "اندیشه پویا" در آخرین شماره خود با انتشار طرحی از زنده یاد نورالدین کیانوری بر روی جلد آن از وی با عنوان "جاسوسی با نقاب سرخ" نام برد. در این شماره نشریه، گفتگوها و مقالههایی منتشر شده که عمدتا بر دو محور "جاسوسی" و "نفوذ" از یکسو و نقش حزب و شخص کیانوری در ترویج "مبارزه ضد امپریالیستی" و "رشد غیرسرمایهداری" قرار دارد. همه کسانی که این شماره نشریه را بر بستر تحولات به ویژه دو سال اخیر دنبال کردهاند در ورای دیدگاههای مختلف در یک نتیجه گیری مشترکند : بازگشت تمام قد تودهایها به صحنه مبارزه در ایران و اعتبار نظریات و سیاست تاریخی آنان. خرداد سال گذشته که سپاه پاسداران پس از سی سال سرانجام پذیرفت که از ادعای خود بر "کشف کودتا"ی حزب توده ایران عقب نشینی کند و گزارشگران خبرگزاری سپاهی فارس را به سراغ مهدی پرتوی فرستاد تا سناریوی جاسوسی حزب توده ایران را از نو بنویسند راه توده در ارزیابی دلایل این عقب نشینی و این گفتگو نوشت: "نظر قطعی ما، همانگونه که در متن گفتگو نیز منعکس است، اینست که حداقل در میان روشنفکران مذهبی و غیرمذهبی و کاربدستان دهه اول جمهوری اسلامی درستی سیاست حزب ما در آن سالهای اول جمهوری اسلامی و در دفاع از آرمانهای واقعی انقلاب به اثبات رسیده و امروز احترام بسیاری برای قربانیان آن سیاست شکل گرفته است. همین که خبرنگاران و یا ویراستاران این گفتگو سعی میکنند به کمک گرفتن از پرتوی به زنده یاد کیانوری و سیاست حزب توده ایران در آن سالها حمله کنند، خود نشاندهنده درد اصلی و ترس آنهاست. و در ادامه این برداشت است که ما بر این یقین هستیم که سیاست پیگیر راه توده در 23 سال اخیر نتیجه خود را در داخل کشور به بار آورده و بخشی از انگیزه گفتگو با پرتوی مقابله با این نقش و تاثیر است." کمتر از یک ماه پس انتشار مصاحبه پرتوی با خبرگزاری فارس ارزیابی راه توده تائید شد و آیتالله خامنهای شخصا وارد میدان شد. ایشان در دیداری با دانشجویان به بهانه گسترش نفوذ مارکسیسم در دانشگاهها بحث را به رهبران حزب توده ایران کشاند و در سخنانی که خطاب آن به شخص محمد علی عمویی بود گفت : "همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلط کردمنامه» را نوشتند … این مجری چون از خودشان بود، میگفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور میشد بگوید بله، گفتم؛ یعنی ما نبودیم که از آنها میخواستیم اقرار بگیریم، خودشان از خودشان اقرار میگرفتند. این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند بهعنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است." واژه کلیدی در سخنان آقای خامنهای اصطلاح "غلط کردم نامه" بود. میخواست بگوید این عمویی، این رهبران حزب توده ايران که شما آنقدر برایشان اعتبار و ارزش و احترام قائل هستید کسانی بودهاند که بقول وی "غلط کردم نامه" نوشتهاند، مجری تلویزیونی بودهاند، فیلم آن را بگذارید تا همه ببینند! بعبارت دیگر اگر نمیتوانیم با تودهایها بحث کنیم، اگر نمیتوانیم مردم را به درستی سرکوب اعضا و رهبران حزب توده ایران قانع کنیم، اگر با اعتبار و احترامی که به رهبران حزب توده ایران و قربانیان شکنجه شکل گرفته نمیتوانیم مقابله کنیم پس باید آنها را بزعم خودمان خراب کنیم، آنها را رسوا کنیم، ضایع و بیارزش کنیم. تغییر اتهام تودهایها از کودتا به جاسوسی یا به کار بردن تعبیر تحقیرآمیز "غلط کردم نامه" وسیلهای است برای رسیدن به این هدف، برای مقابله با این اعتبار. هنوز سه روز از سخنان آقای خامنهای نگذشته بود که روزنامه جوان ارگان سپاه از پخش سریالی در تلویزیون تحت عنوان "غلط کردم نامه" خبرداد و نوشت: "قسمت اول مجموعه « غلط کردم نامه سران حزب توده » با موضوع گذشته حزب توده و وابستگی آن به شوروی، برخوردهای دوگانه حزب در گفتار و عمل و وابستگی و تبعات آن به ویژه در مسئله جاسوسی از دو روز دیگر از تلویزیون پخش میشود." "غلط کردم نامه سران حزب توده" که شخصیتهای برجسته حزبی چون کیانوری، عمویی، طبری، حجری، جوانشیر، بهزادی، گلاویژ و بخش زیادی از رهبران بعدها اعدام شده حزب در آن حضور داشتند طی چندین شب در قالب مستند "سیمرغ" از تلویزیون پخش شد و جز انزجار و احساس نفرت از این همه کینه و خیانت و خشونت نسبت به انسانهای شصت و هفتاد سالهای که جرمی جز دفاع از انقلاب نداشتند بجای نگذاشت. بجز سلطنت طلبان کسی از این "غلط کردم نامه"ها استقبال نکرد و به همان زباله دانی رفت که جای آن بود. هر چند برای تودهایها امکان دیدار دوباره با این انسانهای نجیب و دوست داشتنی را فراهم کرد و یادآور خاطرات دردناک و تلخ از سرنوشت آنها و بهای سنگینی شد که برای ماندن در ایران و قربانی کردن خود بجای اعضای حزب پرداختند. معلوم شد و معلوم بود که از بین بردن اعتبار بزرگی که رهبران اعدام شده و درگذشته و باقی مانده حزب توده ایران در جامعه ایران بدست آوردهاند و تداوم سیاست شرکت در جنبش مردم و دفاع از اصلاحات وتحولات با خبرگزاری فارس و سخنرانی آقای خامنه ای و روزنامه جوان و تلویزیون رسوای جمهوری اسلامی ممکن نیست. ادامه این طرح باید از جایی دیگر سر در میآورد و قرعه فعلا بنام "اندیشه پویا" افتاده است. نه بدین دلیل که گردانندگان آن الزاما با بیت رهبر یا نهادهای امنیتی در ارتباط هستند. شعور و توانمندی آنها را در سطحی نمیبینیم که به آن نهادها راهی داشته باشند. درد آنها با درد خبرگزاری فارس و بیت رهبر و راست حکومتی یکی است. این همدلی است که آنها را به همزبانی میکشاند. اینان هم نگران و وحشت زده از اعتباری هستند که رهبران حزب توده ایران در جامعه ایران بدست آوردهاند و میخواهند این اعتبار را نشانه بگیرند. بحث را از عرصه اندیشه و نظرات و برنامههای حزب توده ایران برای جامعه ایران که در پاسخ بدان ناتوان و بیاندازه ضعیف هستند بکشانند به عرصه جاسوسی و خیانت و نفوذ که هر قدر هم که پیرامون آنها جنجال شود و نظر موافق و مخالف داده شود در نهایت راه به جایی نمیبرد. تا دیروز میخواستند حزب را بکشانند به بحث در عرصه ماورای طبیعت، حالا می خواهند بکشانند به عرصه ماورای سیاست. ولی کشاندن مقابله با حزب توده ایران به این عرصهها یعنی پذیرش شکست از این حزب در عرصه اندیشه و سیاست. خبرگزاری فارس و اندیشه پویا مدعی هستند که نورالدین کیانوری "جاسوس" بوده یعنی کسی که در دهه 20 اگر در تمام ایران سه دکتر مهندس وجود داشته، او یکی از آنها بوده؛ استاد دانشگاه بوده؛ در سطح وزیر و نخست وزیر بوده؛ زندانی شده، مخفی شده، رابط با دکتر مصدق بوده، تا سه سال پس از کودتای 28 مرداد در ایران بوده، مهاجرت کرده، غیابا محکوم به اعدام شده، 20 سال از عمرش در خارج کشور بوده، در آنجا تشکیلات ایران حزب توده ایران را رهبری میکرده، طرح معماری یکی از بزرگترین بناهای جمهوری دمکراتیک آلمان را داده، بعد به ایران برگشته و در سن هفتاد سالگی در شرایطی که دبیر اول حزب توده ایران است، عکسش روی همه دیوارهاست و همه او را میشناسند، از روز ورودش به ایران چند ماشین هر روز تعقیبش میکنند، دفتر و جا و مکانش مشخص و شبانه روز زیر نظر است؛ همان کسی که او را دیکتاتور و خودرای معرفی می کنند که حرف کسی را نمی پذیرفته و زندان و شکنجه در عقاید او تاثیر نگذاشته و تا روز مرگ همچنان برسر دیدگاهها و نظرات و سیاست خود پایبند مانده؛ میگویند چنین شخصیتی، با چنین موقعیتی، با چنان گذشتهای، در چنان شرایطی از شوروی "رهنمود" می گرفته و برای آن "جاسوسی" میکرده است! ما با این ادعا بحثی نداریم. بماند برای سپاه و خبرگزاری فارس و سردبیر اندیشه پویا و کسانی که سطح شعورشان در حد اینان و دیگرانی است که آن را میپذیرند. وقتی میگفتند یا میگویند که آیتالله خمینی جاسوس عراق بوده، یا "کمونیست" بوده یا دولت میرحسین موسوی را آلت اجرای برنامههای اتحاد جماهیر شوروی میخواندند، وقتی حزبالله لبنان و مجلس اعلای عراق را میگویند جاسوس ایران هستند، کیانوری و حزب توده ایران هم میشود جاسوس شوروی. بحثی اگر باشد درباره جنبه سیاسی شخصیت کیانوری است. شخصیتی که هنوز که هنوز است مخالفانش نمیتوانند پس از سی سال خود را از زیر بار میراث او و سیاستی که پایه گذاری کرد بیرون کشند؛ شخصیتی که مخالفانش مدعیاند "خط امام" یعنی مهمترین خط انقلاب 57 را او پایه گذاری کرد؛ او را برجسته ترین شخصیت جنبش چپ در هشتاد سال اخیر میخوانند؛ عکسش را با ربط و بی ربط در پشت جلد کتابها و نشریات می زنند تا تیراژ فروش و شمارگان آن را بالا برند؛ مدعیاند او به رهبران جمهوری اسلامی خط میداده است؛ نظرات و تحلیلها و "پرسش و پاسخ"های او پیش از آنکه بدست خود تودهایها برسد توسط نمایندگان مجلس و وزرا و رهبران سیاسی و احزاب مطالعه میشد… ما در این قسمت، در تحلیل ها، سیاست ها، اندیشه ها- که فقط هم یادگار کیانوری نیست و محصول اندیشه و پیکار مشترک همه تودهای هاست - بحث داریم و اجازه گریز از آن را هم به هیچکس نمیدهیم. راه توده در بیست و چند ساله گذشته دهها و صدها مقاله درباره ابعاد مختلف سیاست حزب توده ایران در دوران پس از انقلاب منتشر کرده است. اگر با آن شخصیت و با این سیاست مشکل دارید یکی از این مقالهها را بردارید و اگر توان علمی و اندیشهای در خود میبینید بدان پاسخ دهید. برای ما تفاوتی نمیکند پاسخ را در خبرگزاری فارس منتشر کنید یا روزنامه جوان یا اندیشه پویا یا تارنمای آقای خامنهای. ما تنها و تنها در این عرصه، در عرصه سیاست و اندیشه است که حاضریم با دیگران وارد بحث و گفتگو شویم. ولی اگر دردهمه اتان درد امروز و مشارکت تودهایها در جنبش مردم ما برای تحولات و اصلاحات و اثرگذاری روزافزون آنها در انتخابات و سیر مترقی رویدادهاست و وحشت زده از گسترش جنبش سبز و نقش و اعتبار شخصیت میرحسین موسوی هستید که دوران نخست وزیری او را با نفرت، بقول خودتان، دوران "راه رشد غیرسرمایهداری" میدانید؛ ما برای این درد، درمانی نمیشناسیم. باید با آن سوخت و ساخت.
|
شماره 573 راه توده - 6 آبان ماه 1395