دادگستری پیش از انقلاب قوه قضائیه بعد از انقلاب!
|
ماجرای سعید طوسی قاری معروف قران همچنان در مرکز اخبار رسانهها و توجه مردم قرار دارد. آنچه روی داده در درجه اول نشان دهنده سقوط همه جانبه دستگاه حکومتی در ایران و به ویژه قوه قضاییه و بیت رهبری است. قوه قضاییهای که پنج سال است در رسیدگی به پرونده سعید طوسی کوتاهی کرده، همان قوه قضاییهای است که نرگس محمدی را تنها به اتهام مخالفت زبانی با حکم اعدام سالهاست در سخت ترین شرایط سلامتی در زندان نگه داشته و اکنون به شانزده سال حبس محکوم کرده است؛ یا عیسی سحرخیز را به اتهام نوشتن مقاله زندانی کرده است. این غیراز شلاق زدن کارگران اعتصابی یا زندانی کردن همه رهبران سندیکاها و تشکلهای کارگران و معلمان و پرستاران است که معلوم نیست اساسا جرم و اتهام آنها جز خواست آزادی و دفاع از حقوق صنفی و اجتماعی خود و همکاران خود چیست. دستگاه دادگستری شاید خوشنام ترین دستگاه در زمان رژیم گذشته بود، دستگاهی که در آن احمد کسروی علیه رضاشاه رای داده و بسیاری از قضات خوشنام زیر بار تحمیلات نمیرفتند.هنوز هم قضات پاکدامن در قوه قضاییه بسیار هستند ولی کل این دستگاه از بالا گندیده شده و در همین ماجرای طوسی هم شواهد بر این است که برخلاف نظر بازپرس و قاضی رسیدگی کننده، پرونده از بالا مختومه و بایگانی شده است. در کنار بیاعتباری و فساد راس دستگاه قضایی، نقش دستگاه عریض و طویلی مطرح است که در بیت رهبری شکل گرفته و در همه امور کشور مداخله میکند بدون آنکه به کسی پاسخگو باشد. وقتی برای هر کاری به "منویات مقام معظم رهبری" استناد میکنند و بیهوده در حول او میخواهند کیش شخصیت ایجاد کنند نتیجه اش همین دخالتهای بیجای بیت در همه امور میشود. این خود خطری دیگر است چون اکنون گردانندگان بیت رهبری که از صدقه سر اختیارات بیحد و حصر قدرت و ثروت به هم زدهاند به این وضع و مداخله در همه امور، تلفن زدن به هر جا و هرکس و سفارش کردن برای این و توطئه علیه دیگری عادت کردهاند. حتی اگر خود رهبر هم در جریان همه امور نباشد و از همه فسادها و توطئهها که بیت مرکز آن شده با خبر نباشد، اینها دست بردار نیستند و چون میدانند که رهبر اهل مبارزه با فساد از جمله در بیت خودش نیست دارای حاشیه امنیتی همیشگی هستند. این مشکل بعدها و همین امروز در مسئله جانشینی رهبر خود را نشان داده و بیشتر نشان خواهد داد چرا که این جمع میخواهد به هر بهایی که شده رهبر بعدی را هم خود تعیین کند و جایگاه امروز قدرت بیپاسخگویی را در آینده حفظ کند. بخش بزرگی از توطئهها و درگیری ها، رد صلاحیت امثال حسن خمینی یا توهین و تخریب هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، حسن روحانی، اصلاح طلبان، ریشه در اینجا دارد. مسئله دیگر و از همه خطرناک تر فضای بیخبری عجیب از اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور است که رهبر و بیت رهبری در آن زندگی میکنند. سعید طوسی با وجود پروندهای که دارد کارش به بیت رهبر میکشد و قاری قران میشود و آقای رهبر با وجود آنکه از پرونده و وضع وی باخبر است او را به دستگاه خود راه میدهد و این نشانگر چیزی بیش از اهمیت ندادن به فساد و حتی به مردم و قربانیان فساد است. نشاندهنده درک کهنهای است که در بیت رهبری از جامعه ایران و جهان وجود دارد. آنها هنوز در دوران پیش از انقلاب و پیشتر از آن هستند. هنوز نفهمیدهاند که نه این مردم، مردم پیش از انقلاب هستند و نه شرایط آن شرایط است. واقعا جای شگفتی است که چگونه بیت رهبری متوجه این خطر نشد، چطور تا این اندازه قربانیان و شاکیان سعید طوسی را دست کم گرفت، چطور درنیافت که هر لحظه ممکن است که این پرونده ابعادی عمومی و ملی پیدا کند و خود را حداقل آلوده به نزدیکی و دعوت از امثال سعید طوسی با اقرارها و توبه نامهها و شاکیان و قربانیان این پرونده نکند. سعید طوسی نمونه ساده و کم خطر این عدم درک و شناخت از جامعه است. ولی این درک و ارزیابی نادرست از وضعیت جامعه و کشور خود را در دهها و صدها جای دیگر نشان میدهد و این بندبازی و از این ستون به آن ستونهای رهبر و کشیدن مملکت به اینسو و آنسو نتیجه همین است. کودتای 88 نتیجه همین درک، همین بیخبری، همین دست کم گرفتن مردم بود. همان درکی که سعید طوسی را با همه اتهاماتش تا بیت رهبری میبرد، همان موجب میشود که رهبر در برابر همه مردم بگوید "نظر من به احمدی نژاد نزدیک تر است". اینان از مردم، از جامعه، از دورانی که در آن به سر میبریم، نقش رسانه ها، سطح آگاهی ها، از حساسیتها و خواست عدالت عمومی و … هیچ ارزیابی و تصور درستی ندارند و فاجعه در اینجاست. کشیده شدن سعید طوسی به بیت رهبر و کشیده شدن پای رهبر به پرونده سعید طوسی محصول این فاجعه است.
|
شماره 574 راه توده - 13 آبان ماه 1395