حق با "آبراهامیان" است احمدی نژاد میخواست ایران را موزائیکی کند!
|
"یرواندآبراهامیان"، تاریخ نگار برجسته ایرانی، در مقاله "مارکسیسم و تاریخ خاورمیانه" (ترجمه خسرو باقری) در مورد تحلیل مارکسیستها از خیزشهای کشورهای عربی مینویسد: "آثار متاخر مارکسیستی که تحولات مربوط به خیزشهای عربی را تحلیل میکنند، در واقع بسیار پیچیدهاند. آنها موارد زیر را مورد توجه قرار میدهند: ساختارهای طبقاتی از پیش موجود؛ تسلط تمام عیار طبقه حاکم - یا آن طور که برخی ترجیح میدهند که بگویند "نخبگان قدرت"؛ تضعیف سیستماتیک اخیر سوسیالیسم عربی و پان عربیسم؛ فشار فزاینده آمریکا، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای نابودی "دولت" از طریق خصوصی کردن بنگاههای اقتصادی دولت و نیز انقباض بودجه آن؛ فشار باز هم بیشتر برای دستیابی به این هدفها از طریق شیخ نشینهای نفتی ثروتمند حاشیه خلیج فارس؛ افزایش نفرت انگیز تجاوزگری وحشیانه و سرمایه داری لجام گسیخته ناشی از حراج تمام عیار مستغلات شهری و بنگاههای دولتی؛ تضعیف تدریجی اصلاحات ارضی پیشرفته؛ تهدیدهای اقتصادی فزاینده از خارج بویژه تهدید صنایع در حال نابودی و منابع نفتی ارزشمند کشورها؛ بار خرد کننده بدهیهای خارجی به بانکهای بین المللی ... کاهش یارانه مواد غذایی، آموزش همگانی، بهداشت، مسکن و خدمات اجتماعی؛ شکاف همواره فزاینده میان ثروتمندان و فقیران؛ صفهای گسترش یابنده بیکاری؛ و سرانجام متلاشی کردن شبکه تامین اجتماعی بسیار ضعیف و در نتیجه فراهم آوردن خلاءای که تشکیلات مذهبی آن را پر کنند. "اجماع واشنگتن" راه حلهای سادهای را برای چاره جویی مسائل به مردم و دولتهای خاورمیانه پیشنهاد میکند تا از آن تبعیت کنند: خصوصی سازی، حذف مقررات دولتی، تراز کردن بودجه و قرار دادن نیروی کار در بازار آزاد. فرض این اجماع این است که انجام این اقدامات به توسعه سرمایه داری خواهد انجامید، اما در واقع ارمغان آن برای منطقه چیزی نبود و نیست جز نابرابری، بیکاری، و نارضایتی عمومی. به بیان ساده تر پیامد این اقدامات چیزی نیست جز خیزشهای عربی." (۱) خیزشهای عربی در شرایط تضعیف و فروپاشی دولت عملا راه را برای مداخله غرب و منحرف کردن آن باز کرد. تجاوز غرب به لیبی؛ خیزشهای عربی را - که شکل یک انقلاب مسالمت آمیز داشت- تبدیل کرد به جنگ مسلحانه خونین داخلی. جنگی که به تضعیف بیشتر دولتهای منطقه انجامید و از درون آن داعش بیرون آمد. در واقع پیدایش داعش و رشد سریع آن محصول این خلا قدرت دولتی، از بین رفتن امکانات و ابزارها و مسئولیت دولت در تامین حقوق اولیه زندگی و تامین اجتماعی برای مردم بود. نتیجه این خیزشهای عربی در شرایطی که همبستگی و پیوندهای درون جامعه ضعیف شده بود به غرق شدن آنها انجامید. پیدایش احمدی نژاد در ایران؛ هم محصول و هم ادامه روندی بود که آبراهامیان در بالا توصیف کرده است و در ایران هم طی شد. احمدی نژاد این جریان را باید تا انتهای منطقی خودش یعنی کوچک کردن دولت تا فروپاشی کامل آن به پیش میبرد. او مهره برنامهای شد که باید از درون آن طرح بانک جهانی و ناتو معروف به "طرح برنارد لوئیس" برای فروپاشی دولتها و موزاییکی شدن خاورمیانه و ایران بیرون میآمد. به گفته برنارد لوئیس، غرب باید درگیریها و آشوبهای جدایی خواهانه را در منطقه، برای استقلال قومی اقلیتها تشویق کند. دروزی لبنان، بلوچ، آذربایجان… در ایران، سوریه علوی، قبطی اتیوپی، فرقههای عرفانی سودان، قبایل عرب و … همه بخشی از نیروهایی هستند که به زعم برنادر لوئیس می توان آنها را در خدمت این طرح قرار داد. هدف عبارتست از تکه تکه کردن خاور میانه به موزاییک کشورکهای کوچک، نوپا و ضعیفی است که همواره در رقابت و تضعیف یکدیگر باشند. روند فروپاشی دولت از چند طریق صورت میگیرد. ابتدا در داخل با ستاندن قدرت اقتصادی دولت و تقسیم کردن آن میان نیروهای اجتماعی دارای منافع متضاد و ناهمگون. نتیجه آن میشود که در یک کشور قدرتهای اقتصادی و در نتیجه سیاسی موازی و دارای منافع متضاد شکل میگیرند که از یکسو قادر به همزیستی با یکدیگر نیستند و از سوی دیگر امکان رویارویی با یکدیگر را دارند. در همین حال نقش دولت در برقراری امنیت اقتصادی و تامین اجتماعی به حداقل میرسد. در نتیجه پیوند مردم با دولت گسسته و ضرورت وجودی آن برای جامعه بیمعنا میشود. از اینجا زمینه نارضایتی و فروپاشی از داخل فراهم میشود آن هم در شرایطی که دولت دیگر ابزاری برای حل نارضایتیها و مشکلات مردم در اختیار ندارد. ضمن اینکه قدرتهای اقتصادی و سیاسی موازی خواهان آنکه دولت بتواند مشکلات و نارضایتیها را حل کند نیستند، بلکه خود را قادر به دست گرفتن دولت میدانند و میبینند. شکل گرفتن کارتلها و هلدینگها و قدرتهای اقتصادی و سیاسی موازی وابسته به سپاه، اتاق بازرگانی، آستان قدس و مشابه آنها؛ مخالفتها با برجام و امروز پیوستن ایران به قرارداد مبارزه با پولشویی؛ حملات بیسابقه به دولت روحانی؛ کوشش برای نافرجام ماندن طرحها و برنامههای اقتصادی دولت؛ پولی کردن بهداشت، آموزش و پرورش، دانشگاه، ورزش، فرهنگ؛ مکلف کردن شهرداریها به تامین درآمد خود از طریق فروش زمین و تراکم و وارد شدن در معاملات فاسد و مشابه آنها همه بخشی از روند فروپاشی دولت در ایران است که با وجود تلاشهای دولت روحانی برای سد کردن برخی جنبههای آن همچنان ادامه دارد. کوششهای دولت روحانی توانسته موانعی بر سر روند فروپاشی دولت بگذارد ولی هنوز نتوانسته آن را سد و معکوس کند چرا که از یکسو قدرتهای اقتصاد و سیاسی موازی میکوشند آن را ناکام بگذارند و از سوی دیگر خود متکی بر برنامهای که به طور قاطع با گذشته قطع رابطه کند، یا لااقل مشکلات را با مردم در میان بگذارد هنوز نیست. جملات بالا از مقاله یرواند ابراهامیان را که نقل کردیم باید بارها و با دقت خواند تا متوجه شد که همه آنها بدون استثنا در جامعه امروز ایران در حال تکرار و پیاده شدن هستند. ریشه های روند فروپاشی یا بقول ابراهامیان "نابودی دولت" در ایران در این واقعیت هاست!
(1) مراجعه کنید به وبلاگ خسرو باقری در نشانی زیر : http://www.khosrobagheri.blogfa.com/post-103.aspx
کانال تلگرام راه توده:
|
شماره 569 راه توده - اول مهر ماه 1395