راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نیاکان ما

ایرانیان

درکردستان

علی گلاویژ - 59

 

 

 

در قرن 19 در کردستان ایران نیز مانند سرتاسر ایران، "رعیت" یک فیگور ذوجانبتین اجتماعی – سیاسی بود. این واژه از سویی به معنای "تبعه" به همه اتباع دولت ایران و از سوی دیگر به معنای "دهقان جامعه فئودالی" فقط به قسمتی از این اتباع - به دهقانان اطلاق می گردید. این که تبعه (مودی مالیات دولتی) و دهقان (مودی بهره ارضی مالکانه) با نام واحد "رعیت" نامیده می شدند نشانه آن بود که هنوز حاکمیت از مالکیت و مالیات ارضی دولتی از بهره ارضی مالکانه به طور قطعی و کامل جدا نشده بود. زیرا که مالیات دولتی تجسم اقتصادی حق حاکمیت دولتی است و بهره ارضی تجسم اقتصادی مالکیت ارضی. ولی در مورد کوچ نشینان و نیمه کوچ نشینانی که از طریق دامداری زندگی می کردند، اصطلاح "رعیت" یا استعمال نمی شد و یا در چارچوب محدود و مشروط و اکثرا بدون داشتن محتوای واقعی و فقط به معنای "تبعه" مورد استفاده قرار می گرفت. زیرا پروسه "تبعه شدن" و "دهقان شدن" اکثریت آنان هنوز به پایان نرسیده بود و به ویژه کوچ نشینان واقعی هنوز از مرحله به کمال رسیدن چنین پروسه ای خیلی دور بودند. بدین جهت در کردستان قرن 19 نسب به قرن 20 مفهوم "رعیت" به معنای اجتماعی – اقتصادی خود، بخش کوچک تری از سهام را در بر می گرفت.

در قرن 20 فیگور "رعیت" به معنای دو جانبه دهقان – تبعه، مدت زیادی دوام نیاورد. از لحاظ حقوقی، انقلاب مشروطه جنبه "دهقان بودن" رعیت را به طور کامل و بلاشریک در اختیار مالک و جنبه "تبعه بودن" وی را به طور کامل و بلاشریک در اختیار دولت قرار داد. گرچه اجرای این وظیفه تاریخی و تفکیک عملی دو جنبه "رعیت" از هم با موانع و اشکالات جدی و بی شمار مواجه می شد، ولی روشن است که طرح شدن این تفکیک در زیربنای جامعه آن روزی ایران آغاز دوران کیفی جدید در رشد ترکیب طبقاتی توده های دهقانی کشور بود. توده رعیتی که در ده زندگی می کرد، به مثابه توده دهقان جامعه فئودالی مرکب از اقشار گوناگون بود که بزرگ ترین آنها را قشر میانه حالان تشکیل می داد. علاوه بر این، دو قشر دیگر، یعنی تهیدستان و مرفه ها نیز وجود داشتند. اکثر رعایای میانه حال و مرفه بر اساس اصول "مزارعه" از ملاکان جیگاجوت می گرفتند و در آن زمین، اقتصاد خود را ایجاد می نمودند و به مالک بهره و گاهی بهره – مالیات می پرداختند. ولی تهیدستان اصولا توانایی گرفتن جیگاجوت از مالک و ایجاد اقتصاد خود را نداشتند. بخش دیگری از دهقانان بودند که زمین ملکی خود را داشتند و به صورت مستقل و یا از طریق عضویت در کمون دهقانی، اقتصاد خود را به وجود می آوردند. این دهقانان فقط در معنای "تبعه" رعیت بودند.

 

پس از بیان جهات و جنبه های اصولی فیگور "رعیت" حال می توان انواع مشخص "رعیت" را مورد بررسی قرار داد که مهم ترین آنها به قرار زیر بود:

گوران. امروز کلمه "گوران" به بقایای عشیرت گوران ساکن در منطقه کرمانشاهان و هم چنین به پیروان مذهب علی الهی اطلاق می شود. ولی در گذشته این مفهوم معنی و وسعت دیگری داشته است. کلمه "گوران" را می توان مشتق از "گوران" (به فتح خفیف گاف) محسوب داشت که ریشه آن هم به احتمال قوی واژه "گبر" بوده است.

 

گبرها و یا "گوران" (گبران) چه کسانی بودند؟ منابع مختلف پاسخ های جالبی به این سئوال می دهند. سانسون در سال 1694 (1073) نوشته است که در ایران عده زیادی بقایای ساکنان باستانی کشور دین قدیمی خود را که دین گبر است حفظ کرده اند. سانسون مدعی بود که اینان از نجابت و دانش و ارزش های نیاکانشان محروم بوده در زیر اسارت سنگین زندگی می کنند. این اسارت هر گونه شغل آزاد را بر آنها قدغن نموده و فقط اجازه سنگین ترین کارها از قبیل کشاورزی و باغبانی و حمالی را به آنها می دهد. از گبرها برای اجرای سنگین ترین و پست ترین کارها استفاده می کنند. به ادعای سانسون، این اسارت آنها را ترسو، فاقد اعتماد به نفس، ساده لوح، جاهل و خشن بار آورده است. تقریبا 130 سال پس از این تاریخ، ریج نیز در باره گوران ها نظری مشابه نوشته های سانسون بیان نموده و چنین نوشته است: در خاک عشیرت بلباس یک توده تابع وجود دارد که همه اش دهقان است و حق کوچک ترین مداخله در امور عشیرت را ندارند. این توده تابع را در سرتاسر کردستان می شود مشاهده کرد. عشایر به آنها با نظر پست نگاه می کنند و گاهی آنها را "کلاوسپی" و یا "گوران" می نامند. در میان عشایر گاهی این کلمه را به معنای ترسو و به منظور اهانت، در مورد مردم سنندج به کار می برند. از مطالب فوق و مطالب فراوان دیگری که در باره "گوران" وجود دارد می توان نتایج زیر را به دست آورد:

1- "گوران" در گذشته در معناهای اجتماعی- اقتصادی گوناگون استعمال می شده است، از قبیل: "کسانی که به عشیرت منسوب نیستند، "دهقان کرد"، "کشاورز کرد"، "کرد اسکان شده و غیره عشیره ای"، کرد کشاورز که دارای مسکن ثابت است و غیره. گوران ها که طبق این اسناد بخش مهمی از اسلاف "رعیت" کردستان را تشکیل داده اند در توپونیمی (اسامی محل) کردستان آثار زیادی از خود به یادگار گذاشته اند. برای نمونه می توان از "قلای گوران" در اورامان لهون، "گوران قلعه" در منطقه جوانرود، "گورانگا" در خاک مامش، "گوران دشت" در برادوست، "دشتا گوران" در شمال دیاربکر و غیره نام برد.

2- آن چه در بالا در توصیف اجتماعی گوران نقل شد، به درک مناسبات پاتریارکال – فئودال که قرن های متمادی زیربنای عالم عشیره ای کردستان را تشکیل می داده است کمک می کند. بی شک نخستین بنیان گزاران این توصیف ها، ایدیوگ های عشیره ای و دیگر مدافعان سیستم عشیره ای بوده اند. عشیرت (و یا فدراسیون های عشیره ای) که پایه آن بر روی اتحاد اقتصادی، جنگی و سیاسی صاحب زمینان قرار داشت و مالکیت زمین و حاکمیت نسبی محلی را در قبضه انحصار خود گرفته بود و کار منحصر به فرد خود را "آقایی کردن" و "حاضر به جنگ بودن" می دانست، به کشاورز و کشاورزی به چشم حقارت می نگریست. ایده آل آنها گله های متحرک اغنام و احشام، چادر و کوچ و نیروی مسلح بود و کشاورزی را کاری می دانستند که انسان را از این زندگی "مردانه" و "ایده آل" محروم می سازد. در حقیقت اشتغال به کشاورزی می توانست برخی از ارکان زندگی عشیره ای را برهم بزند، موجب تقسیم زمین به صورت نسق (جیگاجوت) تبدیل مراتع به کشتزارها، اسکان عشیرت و قرار گرفتن بیشتر وی زیر سلطه دولت شود. لذا اشتغال به کشاورزی استقلال نسبی عشیرت را برهم می زد و آن را بیشتر زیر قید تابعیت قرار می داد. بدین جهات، نظر حقارت آمیز عشیرت نسبت به گوران (کشاورز اسکان یافته) در واقع بیانگر مقاومت گروه پاتریارکال – فئودال در برابر جریانی بود که در صورت رشد موفقیت آمیز می توانست سیستم عشیره ای را متزلزل سازد.

و اما در باره عشیرت گوران که تا قرن 20 به مثابه عشیرت در استان کرمانشاهان به حیات خود ادامه می داد و از آن پس به تدریج سازمان و ساختار عشیره ای خود را از دست داد و فقط نامی از آن باقی ماند که به اخلاف آن اطلاق می شد، باید بگوئیم که مسئله این عشیرت را باید از مسئله توده تاریخی "گوران" جدا کرد. عشیرت گوران شاید بخش کوچکی از این توده تاریخی (توده کشاورز اسکان یافته) بوده که سرشت اجتماعی خود را عوض کرده و با نام تاریخی خود و برخلاف اجداد کشاورز خود به عشیرت مرکب از دو قشر حاکم و محکوم مبدل شده بود. ولی هنگامی که این مسئله با مذهب ویژه گوران ها (علی الهی) و تفاوت های اتنیک آنها (برخی کردند و در ایالت کرمانشاهان به سر می برند و برخی امروز آذربایجانی اند و در محال ایلخچی و شهر تبریز زندگی می کنند و غیره) روبرو می شود، حالت بغرنج تری به خود می گیرد و تدقیقات ویژه ای را در این زمینه ضروری می سازد.

 

کرمانج (با ضم کاف و سکون نون). می توان گمان کرد که این واژه که امروز معنای اجتماعی – اقتصادی دارد، در گذشته دور از دو واژه "کرد" و "مانج" ترکیب یافته است. واژه "کرد" در اینجا نیازی به توضیح ندارد، گرچه توضیح آن یک وظیفه مهم علمی است که باید روزی اجرا شود. ولی در باره واژه "مانج" باید گفت که شاید این واژه معرب واژه "مانگ" است که آن هم به واژه "ماه" که در دوران ساسانی ها به مثابه کلمه "ماد" استعمال می شده، بسیار نزدیک است. بدین ترتیب می توان با قید احتیاط کلمه "کرمانج" را فرم تغییر یافته "کلمه "کرد ماد" حساب کرد.

واژه "کرمانج" نیز مانند "گوران" به معنای "کشاورز اسکان یافته" و به نظر برخی محققین حتی به معنای "دهقان سرف" (بسته به زمین) استعمال می شد. در سرزمین مکری تا اواسط قرن 20 کشاورزان و رعایا را به طور کلی "کرمانج" هم می نامیدند. عشایر مکری نیز بی آن که خود دلیلش را بدانند به اصل و نسب "پست" و "نادان" و "غیر نجیب زاده" استعمال می کردند (همان طور که در گذشته واژه "گوران" را هم به همین منظور به کار برده اند). در مناطق سکونت کرمانج ها نیز قشر صاحب زمینان یعنی عشیرت در برابر آنها قرار داشت. خود کرمانج ها به مثابه توده دهقانی به اقشار گوناگون تقسیم می شدند.

گاهی واژه "کرمانج" به ساکنان یک منطقه مشخص اطلاق می شد. در قرن های 19 و 20 برخی محافل اجتماعی، همه کردهای ترکیه و ساکنان مناطق شمالی کردستان ایران و ساکنان مناطق شمالی و شمال غربی کردستان عراق را مجموعا "کرمانج" می نامیدند. نیروی اجتماعی و اقتصادی و اتنیک این واژه به مثابه یک مفهوم منطقی و مقوله تاریخی و واحد زبانی به قدری است که یکی از لهجه های دوگانه زبان کردی را لهجه کرمانجی می نامند و حتی گاهی مجموع خلق کرد کرمانج نامیده می شود.

برخی محققین بر آنند که هم گوران ها و هم کرمانج های کشاورز وارثان سکنه باستانی کردستان بوده اند و این سکنه بومی در ادوار گذشته تحت سلطه اشغالگران قرار گرفته و تدریجا به "دهقان سرف" مبدل شده اند. در باره نادرستی حکم اخیر در جای خود بحث لازم به عمل آمده ولی یک نکته درست در بطن مجموع نظر فوق نهفته و آن این که تجزیه جامعه به طبقات در کردستان از قرن ها پیش آغاز گردیده بود و یکی از عوامل آن اشغال بوده است. حتی اگر این مدعای نادرست را هم بدون بحث بپذیریم که علت مبدل شدن گوران ها و کرمانج ها به طبقه محکوم و استثمار شونده، گویا دین آنها بوده است (که اولی ها "گبر" و دومی ها "مغ" یعنی هر دو آتش پرست بوده اند)، باز اصل مطلب برجای خود باقی است و آن این که عالم عشیره ای بهر حال و بهر علت به دو قطب اجتماعی – عشیرت استثمارگر و توده های استثمار شونده تقسیم می شده است.

بدین ترتیب، پس از مفهوم به کلی عمومی و مجرد "رعیت" که در معنای "تبعه" حتی می توانست به مقتدرترین فئودال ها نیز اطلاق شود، دو مفهوم "گوران" و "کرمانج" فقط به توده های زیر ستم، استثمار شونده، مولدین مستقیم اطلاق گردید. این دو مفهوم نیز باز حالت کلی داشتند و اقشار گوناگون اجتماعی داخل بطن خود را بیان نمی نمودند. امکان و ضرورت پرداختن به گوران ها و کرمانج های قرون گذشته در اینجا وجود ندارد، ولی با وارد شدن در توصیف اقشار مشخص روستایی کردستان در دو قرن اخیر، وضع اجتماعی، اخلاف گوران ها و کرمانج های قرون گذشته روشن خواهد شد. مهم ترین اقشار روستایی کردستان در دو قرن اخیر به قرار زیر بود:

 

جوت بنده. دهقانی بود دارای گاو و بذر و وسایل کشت که از ارباب زمین (جیگاجوت – نسق) می گرفت و در آن زمین اقتصاد خود را ایجاد می کرد. این دهقان که اصولا بر اساس قاعده "مزارعه" به مالک بهره زمین (و گاهی بهره – مالیات) می پرداخت، دهقان تیپیک فئودالی بود. در جریان تکامل اجتماعی – اقتصادی دو قرن اخیر جنبه "تبعه بودن" نسبت به مالک زمین از دهقان به کلی زدوده شد و به طور "خالص" به دهقان وی مبدل گردید.

رشایی (قره). به دهقانی گفته می شد که شخصا از مالک زمین جیگاجوت نمی گرفت و اقتصاد شخصی خود را ایجاد نمی نمود و اکثرا در اقتصاد دیگران خدمت می کرد و نیروی کار خود را به آنها می فروخت. این دهقانان نطفه قشر جدید کارگران کشاورزی بودند.

اشتباه خواهد بود که اگر واژه "قره" کلمه ترکی و معادل "سیاه" محسوب شود. به نظر می رسد که این واژه دارای ریشه بسیار کهن اتیمولوژیک است. داندامایف می گوید: در دوران قبل از میلاد اصطلاح "کارا" به معنای خلق و سپاه به کار برده می شد و ادوار جلوتر از آن به افراد آزاد جامعه مبتنی بر سازمان طایفه ای اطلاق می گردید. ویلچفسکی می گوید: در ادوار قدیم اصطلاح "کارا" در کردستان به معنای خلق سپاهی استعمال می شده و در اعصار اولیه دوران اسلامی معنای وسیع تر کسب نموده است. این اصطلاح دوش به دوش اصطلاح "کرد" دارای معنای اتنیک نیز بوده است و به طوایفی که دارای منشاء ایرانی بوده اند، اطلاق می شده است. به نظر همین دانشمند واژه "کارا" در یک دوران طولانی تاریخ هم به عضو کمون و هم به مجموع مالیات هایی که بر عهده اعضای کمون بود اطلاق می شد. به مالیات هایی که قاعدتا از کمون می گرفتند "کارا" و به مالیات هایی که صاحبان اراضی و یا حکام اضافه بر "کارا" وضع می نمودند، "بکار" (یعنی اضافه بر "کار") می گفتند.

می توان بدون تردید قبول کرد قشر اجتماعی که "قره" (رشایی) نام داشت، محصول یک روند طولانی تاریخی بود. "قره" که در دوران تاریخی معین "عضو آزاد" سازمان طایفه ای بود، در دو قرن اخیر به صورت کم اقتدارترین و معمولا محروم ترین قشر دهقانی درآمده بود.

خوش نشین.  دهقان خوش نشین با تفاوت های معینی همان دهقان رشایی و یا قره بود. این اصطلاح نیز در باره دهقانانی استعمال می شد که زمین جیگاجوت و لذا اقتصاد شخصی خود را نداشتند. معنای خوش نشین ظاهرا این بود که هرجا دلش خواست می تواند زندگی کند. در این معنی یک حقیقت نسبی وجود داشت و آن این که خوش نشین چون جیگاجوت نداشت کمتر به مالک وابسته بود و لذا نسبت به حوت بنده امکان تحرک بیشتری در تغییر مکان داشت. ولی عملا آزادی مطلق مسکن به آن صورت که برخی ها برای دهقان خوش نشین تصور می کنند، وجود نداشت لااقل به این دلیل که این شخص اگر می توانست از محل سکونت موجود آزادانه برود، ولی برای سکونت در محل جدید می بایست از مالک آن کسب اجازه نماید. توصیف نزدیک به واقعیت در باره خوش نشین این است که خوش نشین معمولا به دهقانی گفته می شد که گرچه در ده سکونت نداشت، ولی کشاورزی نمی کرد. برخی از اینها دکاندار ثابت و یا پیله ور بودند و در مقابل تنزیل های کمرشکن به دهقانان وام می دادند. برخی دیگر به صورت نیروی کار سیار و به صورت فصلی از محلی به محل دیگر در پی کار در حرکت بودند.

 

در باره خوش نشینان کردستان توصیف های ویژه ای وجود دارد. مثلا روستوپچین معتقد بود خوش نشین به دهقانی می گویند که از کنار آمده باشد و کردی است که کارش به نیستی و فقر کشیده. او می نوشت که خوش نشینی یک "شکل ویژه استثمار" است که در میان کردها به وسعت گستردش یافته است. خوش نشین ها اکثرا در گذرگاه قبایل کوچ نشین زندگی می کنند و برای آنها مواد خوراکی و علوفه تولید می نمایند. ولی عرب شاملوف معتقد بود که خوش نشین های کردستان اعضای طوایف ضعیف و کوچکی هستند که زیر فشار فئودال ها از هم پاشیده اند، خاک آنها توسط فئودال اشغال شده و شخصیت آنها مصادره گشته است.

توضیحات مختلف که در باره خوش نشین بیان شده صرف نظر از تفاوت های فراوان که باهم دارند، متضمن نکته مشترک نیز هستند و آن این که اولا- خوش نشین شخصا اقتصاد کشاورزی نداشت و ثانیا- بهمین دلیل هم به امور دیگر غیر از ایجاد اقتصاد کشاورزی برای خود و از جمله به کار مزدی و یا دکانداری در ده می پرداخت. این نشان می دهد که خوش نشینی بهر حال پدیده ای خارج از چارچوب معمولی مناسبات پاتریارکال – فئودالی بوده است.

دکاندار، صنعتگر، چاروادار. صاحبان این سه شغل و حرفه در قرن 19 در میان کشاورزان و دامداران کردستان وسیعا وجود داشتند. در آن ایام به ویژه در دهات بزرگ کردستان دکان و حتی بازارچه بود. در این دکان ها کالاهای وارداتی و محصولات و مصنوعات محلی فروخته می شد. صاحبان این دکان ها معمولا کسانی بودند که به کشاورزی اشتغال نداشتند و یا فقط به کاشتن قطعه زمین کوچک اکتفا می نمودند. تقریبا همه دکانداران به رباخواری و واسط گری و سلفخری و امور دیگر این قبیل اشتغال داشتند و جناحی از خرده بورژوازی آینده روستا را به وجود می آوردند. ولی به ویژه در ربع دوم قرن 20 دکانداری در دهات به افول گرایید، دکان ها متروک و ویران شد و به جای آن، تجارت در مراکز بخش ها و شهرستان ها متمرکز گشت. اکثر دکان هایی هم که در دهات به موجودیت خود ادامه می دادند، در واقع نماینده و دلال تجار شهری بودند.

 

صنعتگری نیز به علل روشن، طی قرن ها در کردستان گسترش داشت. آهنگری، نعلبندی، نمدمالی، دباغی، سراجی و زین دوزی، پنبه پاک کنی، حلاجی، رنگرزی، ریسندگی، بافندگی، نجاری، فخاری و انواع حرفه های دیگر نه تنها در میان اسکان شدگان، بلکه در زندگی نیمه کوچ نشینان و گاهی کوچ نشینان نیز عمیقا ریشه داشت. علاوه بر این که در داخل خانوارها برخی از این حرفه ها در حدود اقتصاد طبیعی و نیازهای خود خانوار مورد استفاده و معمول بود، هزارها صنعتگر دیگر برای فروش تولید می نمودند.

قبل از توسعه وسایل نقلیه جدید چارواداری نیز یکی از کارهای رایج کردستان بود. دهها هزار اسب و قاطر و الاغ و شتر در کاروان های بزرگ، در راه های مال رو، اکثر اوقات سال در حرکت بودند و بار حمل می کردند. اکثر چاروادارها بیش از آن که کرایه کشی برای دیگران بکنند خود به بازرگانی می پرداختند. یعنی کالا را در ولایتی خریده و با وسایل خود به ولایت دیگری برده و در آنجا به فروش می رساندند.

پیگار و جول. این دو، جالب ترین فیگورهای جوامع دامدار کردستان بودند. "پیگار" رئیس کوچک ترین اتحاد دامداران نیمه کوچ نشین (و یا گاهی تمام کوچ نشین) یعنی "زوم" (اوبه) در بسیاری از مناطق کردستان بود. گرچه این دو واژه امروز در بسیاری از مناطق کردستان ناشناخته است، ولی خود مناسبات تولیدی که این دو فیگور بر روی آن به وجود می آمدند، مفهوم و قابل درک است. "پیگار" دامدار ثروتمندی بود که یا مرتع خود را داشت (یعنی عضو ایل و یا عشیرت بود) و یا آن را از دیگران اجاره کرده بود. او در این مرتع بر پایه دام های خود اقتصاد دامداری خود را به وجود می آورد و دامداران بی مرتع و نسبتا کم ثروت را در اطراف اقتصاد خود متمرکز می نمود. دامدارانی که بدین ترتیب زیر سلطه "پیگار" قرار می گرفتند، "جول" نامیده می شدند. از توصیف فوق در باره "پیگار" چهره اجتماعی "جول" نیز آشکار می شود. "جول" یک فیگور اجتماعی بود که به خاطر به دست آوردن مرتع داخل "زوم" می شد و زیر استثمار "پیگار" قرار می گرفت. او که مرتع نداشت، چند راس اغنام و احشام خود را داخل گله "پیگار" می نمود و به خاطر چراندن آنها در مرتع "پیگار"، گله "پیگار" را هم بدون دریافت مزد و پاداش می چرانید. این مطالب در جای خود به قدر کافی توضیح داده شده است.

نوکر. در قرن 19 نوکر به افرادی گفته می شد که اعضای عشیرت ها آنها را استخدام و به صورت نیروی مسلح شخصی مجهز می نمودند. نوکر می توانست زادگاه اجتماعی گوناگون داشته باشد، ولی اکثرا نوکرها در اصل دهقان "رشایی" و یا میانه حال بودند. در میان آنها لومپن ها و افراد قطاع الطریق حرفه ای نیز پیدا می شد که به ویژه روسای گروه های کوچ نشین از آنها برای غارت در دهات دور و نزدیک و زدن کاروان ها و حتی چپاول شهرها استفاده می کردند. نوکر پس از استخدام از آقا تفنگ و لباس و مستمری به نام "برات" و غیره می گرفت. برخی از نوکرها اسب خود را داشتند و برخی اسب را هم از "آقا" دریافت می کردند. وظیفه نوکر در آن زمان عبارت بود از: تامین سلطه "آقا" بر رعایا، حفظ املاک و ثروت های وی از دستبرد اجانب، پاسداری از اختیارات محلی "آقا" در برابر حکام اعزامی دولت مرکزی. ولی در قرن 20 به تدریج این وظایف متحول گردید. هر قدر دولت مرکزی قوی تر و مسلط تر می شد، اکثر وظایف فوق هم به تدریج از نوکر حذف می گردید. دولت قدرتمند مرکزی به صورت دیکتاتوری نظامی- پلیسی پهلوی همه قدرت حاکمیت را در دست خود متمرکز و سرکوب دهقانان و دفاع از منافع استثمارگرانه ملاکان را با شدتی به مراتب بیشتر از آن چه "آقاها و نوکرهایشان" در گذشته انجام می دادند برعهده گرفت. برای "نوکر" جز خدمت در مهمانسرای ارباب و همکاری با ماموران دولتی علیه دهقانان وظیفه دیگری باقی نماند. البته، این حکم را نباید مطلق کرد. برخی اوقات نیروهای مسلح فئودالهای بزرگ در نهایت مطلق العنانی در محل عمل می نمودند و خود مستقیما و مستقلا وظیفه سرکوبگری دهقانان را انجام می دادند.

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید ببینید:                                                                                                                                                   

 

1-                http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari

 

2-   http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.htm

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.htm

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html

9 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/galavij.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/galavijh.html

12- www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/jolay/index562

13  http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/galavigh.html

14- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/galavigh.htm

15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/galavigj.html

16- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/galavijh.html

17- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/galavijh.ht

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/galavgj.htm

19- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/galav

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/galavi

21 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/galavijh

22 - http://rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/galavijh.ht

23 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/galavijh.html

24- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/574/galavij.html

25- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/galavijh.htm

26- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/galavigh.ht

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/galavijh.htm

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/galavijh.htm

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/galavijh.htm

30- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/galavigj.htm

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/galavijh.htm

32 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/galavijh.htm

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/galavijh.htm

34- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/glavijh.html

35- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/galavijh

36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/glavijh.htm

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/glavijh.htm

38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/galavijh.html

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/galavigh.htm

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/galavijh.html

41 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.htm

42- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.html

43- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/galavijh.html

44 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/galawijh.html

45 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/galavigh.htm

46 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/glavijh.html

47 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/galavijh.html

48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/glavijh.html

49 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/599/galavijh.html

50 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/600/galavijh.html

51- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/601/galavijh.html

52 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/602/galavijh.html

53 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/603/galavijh.html

54 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/604/galavijh.html

55 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/606/galavijh.html

56 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/607/galavijh.html

57 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/608/galavijh.html

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 609  راه توده -  12 مرداد ماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت