گفت و گوی با مهدی پرتوی-4
انشعاب گرایش توده ای
در چریک های فدائی
و استقبال نظامی ها
ازسیاست حزب توده ایران
|
- نقش حزب در ایجاد انشعاب در سازمان چریک های فدائی؟ - سعید آذرنگ کادر ارشد سازمان نوید روابط بسیار نزدیکی با چریک های فدایی خلق داشت. پس از پیروزی انقلاب و در اوایل سال 58 چریک های فدایی پلنومی برگزار کردند که در آن اختلاف عمیق میان دو خط مشی متفاوت برای این سازمان درگرفت. گروه اول که اکثریت بودند مشی چریکی را رد می کردند و معتقد بودند سازمان چریکی باید تبدیل به حزب شود. در واقع هوادار مشی بیژن جزنی محسوب می شدند. گروه دیگر از خط پویان – احمدزاده حمایت می کردند و همچنان معتقد به مشی مسلحانه بودند. اختلاف عمیق این دو طیف باعث بی نتیجه بودن پلنوم شد و قرار بر این شد که مباحثات این دو گروه در قالب یک جزوه تهیه و در اختیار کادرهای ارشد چریک های فدایی خلق قرار گیرد تا آن ها در این باره نظر بدهند. یک نسخه از این جزو به دست سعید آذرنگ رسید و او آن را در اختیار کیانوری گذاشت. کیانوری نیز به ما ماموریت داد این جزوه را تکثیر و در سطح کشور توزیع کنیم. پس از پیروزی انقلاب، برخی صاحبان نشر که متمایل به حزب توده ایران بودند، برای در اختیار گذاشتن چاپخانه شان ابراز تمایل کرده بودند و ما یکی – دو شماره آخر نوید را در چاپخانه علنی تکثیر کردیم. در این مرحله هم به سراغ یکی از این چاپخانه های علنی رفتیم و جزوه را برای انتشار به دست ایشان سپردیم. یکی از کارگران این چاپخانه هوادار چریک ها بود و به چریک ها اطلاع داد. وقتی دو عضو نوید برای دریافت جزوات چاپ شده با ماشین به چاپخانه مراجعه می کنند در محاصره چریک ها قرار می گیرند و چریک ها یکی از آنان را بازداشت و ماشین را نیز ضبط می کنند. چریک ها عضو بازداشت شده نوید را به خانه تیمی منتقل و از او تحقیق می کنند. عضو نوید چیزی نمی گوید اما چریک ها تصور می کنند که او وابسته به حزب رنجبران است و بعد از سه روز او را با چشم بند در حاشیه تهران رها می کنند. جالب این که عضو دیگر نوید که گیر چریک ها نیفتاده بود موفق شد محموله جزوه تکثیر شده را از چاپخانه خارج کند و ما به سرعت این جزوه را از طریق شبکه مخفی در سطح کشور توزیع کردیم. معتقدم یکی از دلایل اصلی انشعاب در سازمان چریک های فدایی خلق انتشار وسیع این جزوه بود، زیرا اختلاف درونی کادرهای رده بالا را عمومی کرد. البته این انشعاب (رد مشی چریکی و قبول سیاست روز حزب توده ایران با شعار اتحاد و انتقاد در حمایت از انقلاب و رهبری آن، یعنی آقای خمینی و جدائی از ماجراجوئی های نظامی که در کردستان و ترکمن صحرا دست به آن زده بودند و عملا جناح مرتجع و مخالف آزادی های بر آمده از انقلاب را تقویت می کرد- ر. ت) به نفع حزب توده ایران تمام شد و طیف اکثریت چریک های فدایی در سال شصت با حزب توده ایران متحد شدند. - موضع حزب توده در باره مائوئیست ها؟ - حزب از ابتدا با حزب رنجبران و اتحادیه کمونیستی (که افکار مائوئیستی و مشی نفی انقلاب و تقابل سیاسی و گاه نظامی با حکومت را داشتند. ر. ت) مخالف بود. - در خصوص تاثیر گذاری حزب روی برخی شخصیت های سیاسی چطور؟ مثلا برخی می گویند شبکه مخفی ارتباطاتی با آقای سرحدی زاده و برخی دیگر از نمایندگان مجلس اول داشته و روی تصمیمات شان تاثیر گذاری می کرده است. - در این باره اطلاعاتی ندارم. تصور می کنم این ارتباط در شبکه علنی وجود داشته است. می دانید که آقای عمویی در دوران طولانی زندان روابط گرم و صمیمانه ای با شخصیت های انقلابی زندانی داشت، به همین دلیل او را مسئول روابط عمومی حزب کرده بودند که از این ارتباطات دوستانه کمک بگیرد. غیر طبیعی نبود که افرادی مانند آقای سرحدی زاده و بجنوردی که زندانیان قدیمی حزب ملل اسلامی بودند از طریق آقای عمویی با حزب در ارتباط باشند. آقای عمویی رابطه خوبی با روحانیت هم داشت. - از چه زمانی افراد نظامی به شبکه مخفی وصل شدند. آیا چارت و کار آن همانند سازمان مخفی افسری بود؟ یا شکل دیگری داشت؟ - اولین بار افراد نظامی، از جمله سرهنگ عطاریان، به دفتر حزب در خیابان 16 آذر مراجعه کرده و خواستار عضویت در حزب می شوند. به آن ها گفته می شود که افراد نظامی نمی توانند عضو حزب توده ایران شوند و تنها اسم و مشخصات آن ها را می گیرند. با افزایش چنین مراجعاتی، حزب از اعضا و هوادارانش خواست اگر فرد نظامی ای را می شناسند که هوادار حزب است به او توصیه کنند به دفاتر علنی حزب مراجعه نکنند زیرا حزب توده ایران سازمان نظامی یا افسری ندارد. در این مرحله گزارش های متعددی توسط اعضا به مرکزیت رسیده بود مبنی بر هواداران فراوان حزب در ارتش؛ از جمله ناخداافضلی که با یکی از کادرهای حزب که با او نسبت خویشاوندی داشت در شهر قم تماس گرفته و به حزب ابراز علاقه کرده بود. کیانوری به من گفت باید فکری برای افسران هوادار حزب کرد و به قول خودش «این قضیه را جمع و جور کرد». قرار شد ما در سازمان مخفی با ایشان تماس بگیریم. اتفاقا اولین قرار تماس ها با افرادی بود که در ارتش موقعیت مهمی داشتند؛ یعنی سرهنگ کبیری که فرمانده تیپ نیروی ویژه هوابرد (نوهد) بود، ناخداافضلی که معاون نیروی دریایی بود و سرهنگ عطاریان که در آن دوره یعنی سال 58 در ستاد نیروی زمینی خدمت می کرد. سه کادر ارشد نوید از جمله امیر معزز را مامور تماس با هر کدام از این سه تن کردم. اما وقتی بعدا فکر کردم که شیوه ارتباط گیری ما خطرناک است زیرا یک سرشاخه نوید از یک سو با افسران ارتش در تماس بود و از سوی دیگر با افراد شبکه مخفی. اواخر سال 58 بود که به کیانوری گفتم صلاح این است که ما برای رعایت موارد امنیتی، بخش نظامی را از شبکه مخفی جدا کنیم. قبول کرد و من در راس این بخش قرار گرفتم و بعد از من دو سرشاخه زبده و کارکشته نوید؛ یعنی امیر معزز و شاهرخ جهانگیری. معزز را مسئول نیروی زمینی، شهربانی و ژاندارمری کردم و جهانگیری را مسئول نیروی هوایی و دریایی. بعد از این دو نفر چند کادر نوید در چارت سازمانی بودند و مابقی همه ارتشی بودند. مدت کوتاهی بعد به دلیل موقعیت خطیر و پست بالای سازمانی کبیری، عطاریان و افضلی، ارتباط این سه تن را شخصا به عهده گرفتم. برای دیدار با کبیری به منزلش می رفتم. عطاریان را در خیابان می دیدم؛ یعنی با ماشین دنبال من می آمد و در خیابان ها چرخ می زدیم. افضلی را ابتدا در قرار خیابانی می دیدم اما به تدریج احساس کردم این کار خطرناک است. زیرا افضلی مصاحبه تلویزیونی می کرد و عکس و تصویرش در رسانه ها بود. در این بخش از معزز کمک گرفتم که رابط قبلی افضلی بود. معزز دنبال افضلی می رفت و او را به خانه یکی از بستگان خودش در دزاشیب می برد و من ساعتی بعد به آن خانه می رفتم. - هیچوقت پیش نیامد که این افسران بخواهند دیداری با کیانوری داشته باشند؟ - یک بار سرهنگ عطاریان ابراز علاقه فراوان کرد که کیانوری را ببیند. قراری داخل ماشین گذاشتیم. این قرار زمانی بود که ارتش شوروی وارد افغانستان شده بود. عطاریان در میان حرف هایش به کیانوری گفت: «رفیق کیانوری ما چیزی از رفقای افغان مان کم نداریم!» کیانوری خندید و گفت: « جای این حرف ها نیست، حزب در حال حاضر پشتیبان جمهوری اسلامی است». - کیانوری از طریق شبکه دیگری در ارتش نفوذ داشت؟ - روزی ناخدا افضلی به من اسامی برخی افسران ارشد نیروی دریایی از جمله ناخدا احمدی و ناخدا حقیقت را داد و گفت حدس می زند این افراد هوادار حزب توده ایران باشند؛ خوب است با ایشان تماس بگیرید. وقتی این اسامی را به کیانوری دادم او مخالفت کرد. ناخدا احمدی و سه افسر دیگر نیروی دریایی پیش از انقلاب یک هسته هوادار حزب تشکیل داده بودند؛ حتا ناخدا احمدی در سال 56 در سفری به آلمان با کیانوری دیدار کرده بود و کیانوری بعد از بازگشت به ایران با این هسته ارتباط برقرار کرده و بعد از شکل گیری شبکه مخفی این هسته را برای خودش نگاه داشته بود. ناخدا احمدی فرد بسیار فعال و برای خودش یک پا مامور 007 بود. او با افراد دیگری ارتباط گرفته بود که از جمله این افراد یک ناخدای بازنشسته به نام حکیمی بود که بعد از انقلاب در بنادر جنوب و در بخش کشتی های غیر نظامی مشغول به کار بود. همسر ناخدا حکیمی هم هوادار حزب بود. آن طور که کیانوری برای ما روایت کرد، شاه کلید لو رفتن کودتای نوژه همسر ناخدا حکیمی بود. او به یکی از محافل مربوط با شبکه خادم، یعنی همان شبکه کودتای نوژه، رخنه می کند. او موضوع را به حزب گزارش می دهد و دستور می گیرد که موقعیت خود را حفظ کند. همسر ناخدا حکیمی در این شبکه تا رده های بالا صعود کرده بود و گزارش های خود را از طریق ناخدا احمدی به کیانوری می داد. کیانوری از طریق حجت اسلام خسرو شاهی و روابط دیگری که داشت این اطلاعات را به مقامات جمهوری اسلامی می داد. کیانوری بالاخره تشخیص داد که ارتباط او با افسران نیروی دریایی ماجراجویانه است. هدایت الله حاتمی را مامور ارتباط با این افسران کرد. بعد از مدتی و باز هم به دلیل خطرناک بودن ارتباط حاتمی با این افسران، کیانوری در یکی از دیدارها قرار تماس چهار افسر را به من داد که همان هسته نیروی دریایی بود؛ بی آن که از سابقه ماجرا حرفی بزند. من شاهرخ جهانگیری را که روی اصول مخفی کاری بسیار حساس بود مسئول تماس با این افسران کردم. لینک های شماره های پیشین: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/609/partovi.html 2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/610/partovi.html 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/611/partovi.html
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 612 راه توده - 2 شهریور ماه 1396