اعدام های 67 چرا نباید درمناظره با رئیسی طرح شود؟
|
راست
حکومتی خود و جناح وامانده خود را "انقلابی" معرفی
میکند و مدعی است که همه مشکلات کشور ناشی از مدیریت "غیرانقلابی" است.
کافیست که این مدیران "غیرانقلابی" دولت روحانی کنار بروند و مدیران
"انقلابی" جناح راست جای آنها را بگیرند تا همه مشکلات کشور حل شود. یکی از
این مدیران "انقلابی" که نامزد ریاست جمهوری جناح راست هم شده است آقای
ابراهیم رئیسی عضو هیئت مرگ درقتل عام سیاسی سال 67 در جمهوری اسلامی است
که در مرداد و شهریور آن سال هزاران انقلابی میهندوست کشور ما را در
محاکمات چند دقیقهای به اعدام محکوم کرد. این سابقه "انقلابی" آقای رئیسی
آنقدر غیرقابل دفاع است که یکی از شروط پخش مستقیم مناظرههای تلویزیونی
عدم اشاره به گذشته ایشان است. چنانکه ناصر ایمانی عضو شورای سردبیری
روزنامه رسالت در گفتگویی با "نامه نیوز" چنین تهدید
میکند: "اگر فردی بخواهد مباحث قضایی سال 67 را به نوعی پررنگ کند مطمئنا
باعث رد صلاحیت و ایجاد مشکل برای همان فرد خواهد شد زیرا این موضوع خط
قرمز نظام است. اگر کسی جرات پیدا کند و بخواهد در خصوص اینگونه موارد صحبت
و اعتراضی انجام دهد، آن وقت پروندههایی از آنها بیرون خواهد آمد که
دیگر نتوانند در کشور زندگی کنند." منظور آن است که اگر کسی به نقش آقای
رئیسی در اعدامهای سال 67 اشاره کند چنان پرونده سازی برایش
میکنیم که دیگر نتواند در این کشور به حیات خود ادامه دهد.
معلوم نیست
اگر این سوابق نشانه "انقلابی"بودن و جزو افتخارات آقای رئیسی و "نظام"
است چرا سخن گفتن درباره آن ممنوع است؟ چرا آقای رئیسی از این سابقه
"انقلابیگری" اش دفاع
نمیکند؟ آن زمان که نوار گفتگوی آیتالله منتظری با همین آقای رئیسی منتشر
شد که احکام ایشان را جنایت نامیده بود روزنامه رسالت نوشت چرا خط امام از
اعدامها دفاع
نمیکند؟ حالا باید پرسید خودتان چرا از خودتان و از اعدام هایتان دفاع
نمیکنید؟ چرا کسی حق ندارد درباره سوابق آقای رئیسی سخن بگوید؟ چرا نباید
از سوابق رئیسی سخن گفت تا میزان انقلابی بودن ایشان و دفاع از خود و نظام
و "خط امام" روشن شود؟
برای جناح
راست انقلاب یعنی اعدام و کشت و کشتار و بیقانونی و بیتدبیری. این تعبیر
آقای خامنهای و راست حکومتی از انقلاب و انقلابی بودن است. در واقع سابقه
بکارگیری اصطلاح "انقلابی" به مناظرههای تلویزیونی 1388 باز
میگردد. زمانی که میرحسین موسوی با کوباندن مشت خود بر روی میز گفت : "من
به عنوان یک انقلابی به وضع موجود معترضم."
از آن زمان
ببعد آقای خامنهای هم یادش افتاد که او هم "انقلابی"است. و اصطلاح
"انقلابی" را در برابر "دیپلمات" عَلَم کرد و گفت: "من انقلابی هستم نه
دیپلمات". سخن کم مغزی که خودش و هوادارانش بسیار خوششان آمد و توجه نکردند
که دیپلمات و دیپلماسی
میتواند انقلابی باشد یا غیرانقلابی یا حتی ضدانقلابی. دیپلماسی یعنی
تدبیر و انقلابی بدون تدبیر، یا آنارشیست و ماجراجوست و یا شارلاتان و
دروغگو و در هر حال مخرب و ویرانگر. نمونه این دیپلماسی ویرانگر "دیپلماسی
تهاجمی" رهبر در دوران احمدی نژاد بود که سرانجام کار را به غارت صدها
میلیارد دلار درآمد نفت و تحریم و ورشکستگی ایران کشاند.
اکنون هم
وضع همین است. مدیریت "انقلابی" که راست حکومتی برای کشور
میخواهد همان نقطه مقابل "تدبیر" است، یعنی بازگرداندن کشور به مدیریت
احمدی نژادی، مدیریتی که الگوی آن اعدامهای ابراهیم رئیسی و افتضاح فروش
شهر و ساختمان پلاسکو قالیباف است. مردم ما اتفاقا با همین شیوه مدیریت است
که
میخواهند وداع کنند.
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 595 راه توده - 7 اردیبهشت 1396