پایان بحران در روسیه آغاز سوسیالیسم قرن 21 است ترجمه از: کیوان خسروی
|
ساختمان سوسیالیسم و دستیابی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی- نتیجه اصلی انقلاب اکتبر است! اولشتینسکی پروفسور و دکتر علوم تاریخ ل.ای.
یکصدمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر هم در روسیه وهم در همه جهان با وجود تهاجم اطلاعاتی ایدئولوژی بورژوازی لیبرال زیر پرچم آنتی کمونیسم و ضد شوروی جشن گرفته می شود. لیبرالهایی که اتحاد شوروی و سیستم سوسیالیستی را منهدم و مردم شوروی را به بحران سرمایه داری دچار کردند، اکنون تلاش می کنند ضمن سیاه نمایی تاریخ شوروی پوششی میهن پرستانهدر ستایش تزار روسیه ایجاد کنند. پس از انقلاب فوریه سال 1917 امپراتوری روسیه سقوط کرد.انقلاب اکتبر دولت نوین روسیه – جمهوری سوسیالیستی کارگران و دهقانان به رهبری .و.ای.لنین را ایجاد کرد. هدف دولت سوسیالیستی ساخت جامعه سوسیالیستی، جامعه دارای عدالت اجتماعی بدون استثمار طبقاتی - سرمایه داران و ملاکین، بربنیاد مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید بود.این شعارها: «کارخانه ها به کارگران!» ،«زمین به دهقانان!»،« حاکمیت به شوراها!»،« صلح برای مردم!» برای مردم و بویژه زحمتکشان قابل درک بود. جمهوری فدراتیو سوسیالیستی شوروی، که همه خلق های روسیه را متحد می کرد اعلام شد. مداخله مسلحانه چهارده دولت و ایجاد جنگ داخلی توسط آنها نخستین تجربه سخت دولت نوین بود. تمامی جمهوری های جدید اختیارات خود را به جمهوری سوسیالیستی شوروی روسیه در کنفرانس بین المللی ژنو وکالت دادند. در سال 1922 وحدت داوطلبانه جمهوری های مستقل شوروی در دولت متحد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی انجام شد، که نخستین رئیس دولت آن و.ای.لنین بود. راه دیگری برای بازسازی دولت روسیه نبود. این دولت در در جنگ میهنی پیروز شد و اقتصادی و فرهنگی و دوستی خلقها در راه ساختمان سوسیالیسم را پایه ریزی کرد. دوره بین دو جنگ جهانی 20 ساله(سالهای 1941-1921) شامل دو مرحله بود: نپ لنین(سالهای 1929-1921) و برنامه پنچ ساله استالین(سالهای 1941-1929). نپ لنین، نمونه تاریخی دوره «گذار» از سرمایه داری به سوسیالیسم در شرایط صلح بود. جامعه ای طبقاتی با اقتصاد چند ساختاری و مکانیزم بازار در سیستم برنامه ریزی دولتی در مسیر سوسیالیستی با نقش رهبری حزب کمونیست. طی پنچ سال نپ، پیش از اروپای غربی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اقتصاد را تا سطح پیش از جنگ سال 1913 بازسازی و پروسه صنعتی شدن را برای همتراز کردن تکامل اقتصادی با کشورهای سرمایه داری اروپا آغاز کرد. لنین خطوط اصلی ساختمان سوسیالیسم در روسیه یعنی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تدوین کرد - صنعتی سازی، کئوپراسیون وانقلاب فرهنگی. لنین معتقد بود :« از روسیه نپ، روسیه سوسیالیستی بیرون خواهد آمد».(مجموعه کامل آثار.ج.45.ص.309). اما «وقفه در روند صلح » پس از جنگ اول تبدیل به تدارک علنی برای چنگ با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد. نپ آهنگ بالای صنعتی شدن را تامین نمی کرد - نه غله ای از کشاورز و نه بودجهای و مهمتر از همه نیروی کار را برای ساخت کارخانه ها ارائه داد. در مبارزه با مخالفین«چپ»(تروتسکیستها و طرفداران زینوویف) و «راست»( طرفداران بوخارین) اکثریت حزب از استالین حمایت کرد. انجام سریع صنعتی شدن و کئوپراتیوی کردن پیشگیرانه کشاورزی اتخاذ شد. استالین بروشنی این را اینگونه فرموله کرد:« ما از کشورهای پیشرفته سرمایه داری 100-50 سال عقب مانده ایم. ما باید این فاصله را در ده سال پر کنیم. یا ما این کار را انجام می دهیم، یا خرد می شویم»(آثار استالین.ج13.ص.39). با توجه به این امر برنامه پنچ ساله اول تصویب شد.اجرای این برنامه به یک گره بند بود: کئوپراتیوی کردن صنعتی شدن که بدون آن این برنامه ممکن نبود، ضمنا بدون صنعتی شدن و داشتن ارتش مدرن، پایداری دربرابر جنگی که حدس زده می شد بزودی آغاز می شود غیرممکن بود. در روستاها در پنچ ساله نخستین کئوپراتیوی کردن 20 درصد مزارع فردی(غیر کالخوزی. مترجم) اجرا شد.همزمان 1500 موسسه جدید، از جمله غولهایی در سطح جهانی(ماگنیتوگورسک، کوزنتسک) ساخته شد، رشته های نوین صنعتی در سطح مدرن تکنولوژی ایجاد شدند و بنیانهای مجتمع نظامی صنعتی پایه گذاری شدند. آلمان آماده جنگ دوم جهانی می شد. کنگره هفدهم حزب، استالین را بعنوان رهبر کشور شوراها تائید کرد. حتی مخالفین نیز او را تائید و تمجید کردند. نپ(سیاست اقتصادی جدید) کنار گذاشته شد و طرح متمرکز دولتی اقتصاد ایجاد شد. در دومین دوره پنچ ساله(سالهای 1937-1933) 4500 موسسه ساخته شد، کئوپراتیوی کردن 97 درصد مزارع دهقانی را زیر پوشش قرار داد، نظام کالخوز- ساوخور با مرکز ماشین و تراکتور دولتی ایجاد شد. تجهیزات مدرن نظامی با تولید تکنولوژی نظامی بسیار مدرن به رشد بزرگی دست یافت. سیستم قدرتمند تدارک کادرها در تمام سطوح و شبکه ای از موسسات علمی سازمان یافت. بیسوادی برچیده شد و انقلاب فرهنگی انجام شد. در کنار این رفاه افزایش یافت و سیستم جیره بندی لغو شد. قانون اساسی سال 1936پیروزی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی راتائید کرد و در آن نظام سرمایه داری دست نیافتنی ودستیابی به سوسیالیسم: حق کار، استراحت،مسکن، آموزش رایگان، مراقبتهای پزشکی و غیره تصویب شدند. اتحاد شوروی به جامعه جهانی، بعنوان کشور دمکراتیک معرفی شد. جامعه کار شوروی روی دو طبقه متمرکز شد کارگران و دهقانان و بدنبال آنها دیگر قشرهای اجتماعی و روشنفکری. البته این هنوز یک جامعه رویائی بود که باید با روانشناسی اجتماعی شکننده مطابقت داده می شد. بویژه که رقابت ها و اختلافات سیاسی که ریشه های آن باز می گشت به دوران جنگ داخلی رو به رشد گذاشت. این مسائل در کنار خطر شکل گیری ستون پنجم در داخل کشور برای تخریب نظام نوین اجتماعی و نزدیک شدن خطر تهاجم ارتش آلمان به سرزمین شوراها شرایط را روز به روز دشوارتر می کرد. همین پدیده ها و شرایط بغرنج موجب متهم شدن افراد به خیانت و رشد خبرچینان مغرض و بالا گرفتن فضای تهمت سیاسی در حزب شد. تبلیغات ضد شوروی همه تاریخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را به تضییقات و گولاگ مبدل می کنند و ارقام باورنکردنی ارائه می شوند. سولژنیتسین با ارسال نوشته ای برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا مدعی شد که 100 میلیون نفر دراین دوران زندانی و تبعید شدند. باید پرسید"پس در آن زمان چه کسی با فاشیسم مبارزه کرد و پیروز شد؟" پژوهشی از و.ان. زمسکوف محقق تاریخی وجود دارد که نشان میدهد روی هم طی دوره 1918 تا 1953(34 سال) با همه انواع محرومیت ها 5\2 درصد مردم بوده اند که حبس و تبعید شده اند. البته پذیرفتنی است که سرکوب وتضییقات صفحه تراژیک تاریخ است،اما فقط صفحه است ونه همه تاریخ افتخار آمیز قهرمانانه مردم شوروی. سفیر سابق ایالات متحده آمریکا در اتحاد شوروی"جوزف اِ.دیویس" در سال 1941 نوشت:«... اکنون کاملا روشن است که تمامی این فرآیندها... بخشی از تلاشهای قاطع و سخت رهبری استالین برای جلوگیری از کودتا از درون و از خارج بوده است. در سال 1941 بساط «ستون پنجم» در روسیه شوروی بموقع برچیده شد». همبستگی وانسجام جامعه پیش از جنگ – یکی از مهمترین عوامل قدرت دفاعی کشور بود. استالین سخنرانی تروتسکی را در پلنوم کمیته مرکزی خوب بخاطر داشت که گفت:«... وقتی که دشمن در صد کیلومتری مسکو باشد... ما دولت ناکارآمد را سرنگون خواهیم کرد... این باند بی فراست و ناتوان بوروکراتهای فرومایه را تیر باران می کنیم». آنطورکه پیداست روانشناسی جنگ داخلی به تمامی سطوح تاثیر گذاشته بود. بازگردیم به ساختار صنعتی کشور. طی 10 سال اتحاد شوروی روسیه از رتبه ششم در جهان به دومین و از پنجمین در اروپا در مقام نخست قرار گرفت و اقتصاد نیرومند و دولتی قوی را ایجاد کرد.در روزهای هولناک دسامبر سال 1941 س. کریپس آریستوکرات انگلیسی و سفیر انگلیس در مسکو در یادداشت روزانه خود نوشت: «...اکنون پس از پیروزی شگفت انگیز در نزدیکی مسکو، هیچکس نمی تواند ادعا کند که رژیم شوروی فاسد است یا بنیانهای مهم حیاتی کشور خود را تخریب کرده است. نه! اگر این رژیم و تمامی آنچه که انجام داده در این کشور طی بیست سال اخیر نبود، هیتلر بدون شک می توانست همه اروپا را تسخیر کند و شانس ما برای پیروزی برابر صفر بود». ده سال پیش دختر ژنرال دنکین که از همکاری با هیتلر امتناع کرده بود و پس از پیروزی نامه ای به ترومن درباره « ضرورت پایان دادن به کمونیسم» نوشته بود، دیداری نیز از روسیه کرد. وی در یک سخنرانی در تلویزیون با روسی دست وپا شکسته خود گفت: « نه نظام شوروی، بلکه سرباز روسی پیروز شد». آیا این فکر و جمله خودش بود یا این را به او یاد داده بودند؟ نمی دانم. اما این پرسش پیش می آید: چرا ارتش تزار با همان سرباز روسی در جنگ روسیه – ژاپن و در جنگ جهانی اول شکست خورد؟ حق با کریپس انگلیسی است و نه با خلف ژنرال گارد سفید. اتحاد شوروی دولت سوسیالیستی مولود انقلاب اکتبر بود و رسالت تاریخی نجات بشریت از تسلط تهدید جهانی فاشیسم را انجام داد و «تمدن شوروی» روسیه را حفظ کرد. تاریخ شوروی – افتخار ملی روسیه، محور میهن دوستی نسلهای آینده است واز آن باید پاسداری کرد. . پیروزی در جنگ دوم جهانی روند تاریخ جهانی را در نیمه دوم سده بیست تعیین کرد. اتحاد شوروی دومین ابرقدرت جهان شد و تحت تاثیر آن کشورهای سوسیالیستی در اروپای شرقی پدید آمد و انقلاب های چین، کره، ویتنام، سپس کوبا پیروز شدند. سیستم جهانی سوسیالیسم ایجاد شد. با دلاوری مردم شوروی به رهبری استالین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به سلاح های هسته ای دست یافت. در این میان همزمان بطور مداوم قیمت کالاهای ضروری کاهش یافت - پدیده تاریخی کمیابی از بین رفت و انحصار هسته ای ایالات متحده آمریکا و ایجاد یک سپر موشکی هسته ای از تجاوز آمریکا تا امروز پیشگیری کرده است. جامعه شوروی در سالهای پس از جنگ با سرعت بالایی رشد کرد و از نمودارهای ایالات متحده آمریکا عبور کرد. اتحاد شوروی موضع پیشرویی را در پیشرفت علمی- تکنیکی، اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی بدست آورد. ورود اتحاد جماهیر شوروی به فضا پیروزی نظام سوسیالیستی بود. نخستین فضانورد در تاریخ، کمونیست یوری گاگارین بود. متاسفانه پس از استالین در رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی شخصیتی شبیه به او نبود.فعالیت ضد استالینی خروشچف کم سواد خسارات عظیمی به اتحاد شووروی و جنبش جهانی کمونیستی وارد آورد. برکناری خروشچف از قدرت و رفرم های کاسیگین نظام اقتصادی را بازسازی کردند. جامعه شوروی در دوران رهبری برژنف بار دیگر رشد پایداربا افزایش مداوم سطح زندگی مردم پیدا کرد.در سالهای دهه 1970 موازنه استراتژیکی با ناتو بدست آمد، اقتصاد شوروی در نیازهای مصرفی جامعه با حفظ موازنه استراتژیکی تجدید سازمان یافت. مارگارت تاچر در سخنرانی خود در جلسه موسسه نفتی آمریکا در نوامبر سال 1991رویارویی دو سیستم اقتصادی در آغاز سالهای دهه 1980 را چنین ارزیابی کرد:« اتحاد شوروی- تهدید جدی برای جهان غرب است... اتحاد شوروی در سایه سیاست برنامه ریزی شده و درآمیزی خودویژه انگیزه های معنوی و مادی موفق به دستیابی شاخص های بالای اقتصادی شد. درصد افزایش تولید ناخالص ملی در شوروی برای نمونه بیش از دو برابر کشورهای ما بود. اگر دراین میان ذخایر عظیم طبیعی اتحاد جماهیر شوروی را بحساب بیاوریم در این صورت با اداره عقلانی اقتصاد در اتحاد شوروی امکانات کاملا واقعی برای از میدان بدر کردن ما از بازار جهانی وجود دارند.وضعیت برای ما بسیار دشوار بود. با این حال بزودی اطلاعاتی درباره نزدیکی مرگ رهبر شوروی و امکان گذار به قدرت با کمک ما رسیده است( تکیه از من است.ل.اُ.)، کسی که در سایه او، ما قادر خواهیم توانست نیات خود را تحقق بخشیم. این فرد گارباچف بود...». نخست وزیر بریتانیا تحلیل کاملا عینی از اوضاع تاریخی در اواسط سالهای دهه 1980ارائه داد.در کتاب سوم « جامعه شوروی.تاریخ ساختمان سوسیالیسم در روسیه»و فصل سوم«اوج رویارویی دو سیستم جهانی»، آمده است که اتحاد شوروی آنطورکه در غرب و ضد شوروی گرایان مدعی هستند، نه« فروریخت»و نه «ازهم پاشید»، بلکه توسط تلاش های مشترک غرب و نیروهای ضد شوروی درون کشور منهدم شد.خلاصه دو بُعد این مسئله چنین بود. جنبش جدایی طلبانه و تکنولوژی سیاسی تخریب دولت شوروی. جنبش جدایی طلب آگاهانه پس از مرگ استالین از خارج و از درون، بویژه از سال 1985دامن زده شد. جدایی طلبی سالهای دهه 1980- دهه 90 –مولود«جنگ سرد» و در عین حال تلاش بورژوازی ملی مخفی شوروی بود، که در«اقتصاد سایه» برای تصرف اموال متعلق به دولت رشد کرد. اینها «ستون پنجم» ایالات متحده آمریکا در طول «جنگ سرد» بودند. گسترش جنبش جدایی طلبی شامل بخشی از فعالیتهای مراکز«جنگ سرد» برای نابودی اتحاد جماهیرشوروی و سوسیالیسم بود. در ایجاد جنبشهای ناسیونالیستی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سازمانهای ناسیونالیستی مهاجرینی که در فهرست ایالات متحده آمریکا بودند و بدنه نمایندگان دپپلماتیک و روزنامه نگاران مقیم از موسسات چاپ و انتشارات مختلف در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شرکت داشتند. دبیران دوم سفارتخانهها و کنسولگریهای ایالات متحده آمریکا فعالیتهای آنهارا هماهنگ می کردند. درجریان«پروسترویکا» گورباچف و یاکوولف به جدایی طلبی دامن زدند. خطر جدایی طلبی اکنون نیز وجود دارد. پژوهشهای تاریخی عینی کنونی ارتباط تنگ فعالیتهای گورباچف و همدستان او با برنامه های« جنگ سرد» و فعالیتهای رؤسای جمهور ایالات متحده آمریکا- ریگان و بوش را نشان می دهند. لیبرالها به دلایل آشکار با جدیت در مورد این ارتباط سکوت می کنند. نتایج رفراندم حفظ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ماه مارس سال 1991 و فعال کردن نیروهای حزب، خط مشی های مخالف گورباچف، «سناریونویسان نابودی" اتحاد جماهیرشوروی سویالیستی را نگران میکردند. حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سد راه اجرای برنامه های بعدی آنها بود. گورباچف امضای پیمان اتحادیه جدید درباره تشکیل اتحاد جمهوریهای مستقل شوروی را تدارک دید و دستور تدارک برقراری وضعیت اضطراری در کشور را صادر می کند. او ترکیب کمیته دولتی برای انجام آن – کمیته اضطراری دولتی را به تصویب میرساند. در این رویدادها چهره های فعال وموجود در آن همواره تماس با«همکاران» خارجی را حفظ کردند. رئیس جمهور بوش 20 ماه اوت در ساعت پانزده و 15 دقیقه در گفت و گوی تلفنی با یلتسین اعلام داشت که « ایالات متحده آمریکا قصد دارد مجموعه ای از اقداماتی، که بازسازی قانونیت در اتحاد جماهیر شوروی»را فراهم آورد طرح ریزی کند. مِتلوک سفیر ایالات متحده آمریکا در مسکو«دربحبوحه رویدادها» بود. بطور نهایی نابودی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی 8 دسامبر سال 1991 توسط سه خائن – روسای جمهور جمهوری فدراتیو شوروی سوسیالیستی روسیه، جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکرایین، جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه سفید: یلتسین، کراوچوک، شوشکویچ، در اصل دومین کودتای دولتی با چشم پوشی خائن دیگر- رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی گورباچف تحقق بخشیده شد. همه آنها رابطه تنگ با رهبری ایالات متحده آمریکا داشتند. اتحاد شوروی 25 سال است که وجود ندارد. اما سوسیالیسم نابود و برگشت ناپذیر نشده است. تاریخ نشان می دهد که گذار به فرماسیون اجتماعی- اقتصادی نوین – فرایندی طولانی تاریخی با زیگزاگها و عقب نشینیها است. اکنون جامعه روسیه بدنبال راهی برای خروج از بحران است. بلا روس- در اروپا، چین و ویتنام، کره شمالی در آسیا، کوبا و ونزوئلا در آمریکای لاتین، آفریقای جنوبی راه تحول سوسیالیستی را در پیش می برند.ایده سوسیالیسم الهام بخش خلقهاست و تجربه تاریخی جامعه شوروی را آنها با توجه به ویژگی های ملی مورد استفاده قرار می دهند. خروج روسیه از بحران، آنطورکه تاریخ نشان می دهد – سوسیالیسم سده بیست و یک است. تحقق آن و شیوه های گذار آن – مسئله زمان و فعالیت زحمتکشان است!
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 627 راه توده - 23 آذرماه 1396