سرمقاله راه توده 629 رهبر و بیت رهبری کشور را به سراشیبی سقوط کشانده اند |
نتیجه این تقابل فرساینده که بارزترین و زیانبارترین شکل آن به صورت تحمیل دوباره دولتی شبیه دولت احمدی نژاد به مردم و کشور ما خود را نشان داد امروز در همه عرصهها در برابر مردم ماست. از اقتصاد و محیط زیست گرفته تا اوضاع سیاسی و فرهنگی و اخلاقی در کشور همه به سمت بن بست و انحطاط سیر میکند. پیامدهای این بحران به شکل گرایشهای مختلف، بغرنج و متضادی در آمده است که ویژه همه شرائطی است که حامل انقلاب و ضدانقلاب توام است. به ویژه در میان مردم دو گرایش متضاد با واکنش های ویژه دیده می شود. گرایش نخست قطع امید کامل مردم از حکومت است. این گرایش که در یکی دو سال گذشته مثلا به شکل "دیوار مهربانی" دیده میشد، در زمین لرزه اخیر کرمانشاه خود را به بارزترین شکل نشان داد و کمکهای مستقیم مردم خارج از نهادهای رسمی به زلزله زدگان نماد آن بود. برخی خبرها مانند جمع شدن مردم برای جمع کردن زباله در اینجا و آنجا، یا دست به کار شدن برای سامان دادن به وضع بینوایان، یا امور شهری، وضع امنیتی، یا حتی گسترش شبکههای اجتماعی و تبدیل شدن همه مردم به یک خبرگزاری مستقل و … همه را در همین چارچوب قطع امید مردم از حکومت و نهادهای رسمی باید دید. وقتی حکومت دربرابر سلامت و آموزش و پرورش مردم هیچ احساس مسئولیتی ندارد و حتی کلانتری ها را میخواهد به بخش خصوصی بسپارد و امنیت را هم به امنیت پولدارها و بیپولها تقسیم کند، واکنش اجتماعی جز این نمیتواند باشد. این گرایش تا آنجا که به احساس مسئولیت مردم مربوط میشود گرایشی مثبت است ولی در پشت این گرایش مثبت نشانههای یک خطر هولناک وجود دارد و آن سمتگیری افکار عمومی بسوی پذیرش و تسلیم شدن و آماده شدن در برابر بدترین احتمالها، یعنی فروپاشی دولت و کشور و جنگ داخلی است. به همین دلایل این گرایش همانقدر که میتواند حامل مقاومت دربرابر دولت نظامی و اقتدارگرا باشد میتواند به شکل آمادگی برای تسلیم دربرابر هر قدرتی که بخواهد نظم و امنیت و اقتدار دولت را برقرار کند نیز در آید. دربرابر این گرایش، گرایشی دیگر به چشم میخورد که به شکل تظاهرات و اعتراضات و اعتصابات گسترش یابنده خود را نشان میدهد. این گرایش نیز هرچند شکل دیگری از نارضایتی و مقاومت و جدا شدن راه مردم از حکومت است ولی جنبه فعالانه تری به خود میگیرد. با اینحال خطرهای این گرایش نیز کمتر از دیگری نیست، چرا که درک عمیقی از دلایل بحران و راههای برونرفت در پشت آن وجود ندارد. تظاهرات با عکس رهبر و شعار مرگ بر روحانی برای تحقق این یا آن خواست اگر نشانه آلت دست شدن تظاهرکنندگان نباشد، نشاندهنده توهم و سردرگمی آنها قطعا هست و بدتر از آن نشانه آن است که چنین تظاهرکنندگانی فقط بدنبال بدست آوردن- به هر قیمت- خواست خود حتی به بهای چاپلوسی دربرابر قدرت هستند و نه بیان یک خواست اجتماعی. گذاشتن شعار مرگ بر روحانی در دهان تظاهرکنندگان در واقع وسیلهای است برای آنکه بقیه جامعه به آنها نپیوندند و در عین حال کسانی که بدنبال بلبشو کردن وضع کشور و کودتا هستند بهره خود را از آن بگیرند. دو گرایشی که بدان اشاره کردیم از هم جدا نیستند و در واقع بیان یک واقعیت هستند. آینده ایران به میزان زیادی بستگی به این دارد که این دو گرایش چه سمتی به خود بگیرند و چگونه با هم تلفیق شوند و نحوه این تلفیق چه پیامدهایی بر روی قدرت برجای گذارد. اگر تلفیق این دو گرایش به سمت احساس مسئولیت و فعال شدن مردم برای مطالبه حقوق و خواستهای عمومی آنها به شکلهای مختلف جهت گیرد، اگر هر فردی تحقق خواست های خود را در یک تحول عمومی و جمعی ببیند و برای این تغییر جمعی به میدان بیاید در آنصورت چشم انداز یک تحول مثبت دربرابر جامعه گشوده میشود. برعکس اگر تلفیق این دو به سمت حرکت در جهت صرف برآورده ساختن مسائل و مشکلات شخصی این یا آن فرد یا محله با دسته و گروهی به هر بهایی باشد، نتیجه جز پراکنده شدن نیروی جمعی و هرج و مرج و آماده شدن شرائط یک کودتای نظامی چیزی دیگر نخواهد بود. بنابراین چه نشانه های کوشش های مستقیم مردم برای اداره امور خود و محله و شهر خود؛ و چه تظاهرات و اعتراضات برای مطالبه این یا آن خواست که دیده می شود، نه باید شیفته آنها شد و نه باید از آنها وحشت کرد، باید آنها را به آگاهی از موانع و شرائط تحول و تغییر پیوند زد و در جهت همسویی مثبت فعال کرد و از آن مهم تر، این که این رویدادها را با دقت دنبال کردن و ارتباط آنها را با یکدیگر یافتن و تحلیل علمی و نزدیک به واقعیت از آنها استخراج کردن!
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 629 راه توده - 7 دیماه 1396