راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

3 دیدگاه متفاوت

در باره

جنبش کنونی مردم

 

 

ایران هفته‌ای توفانی را پشت سر گذاشت. هیچکس تصور نمی‌کرد ماجراجویی تبهکارانه‌ای که مخالفان دولت روحانی برای سوار شدن بر موج نارضایتی‌ها و تغییر سمت دهی آن به سوی دولت در پیش گرفته بودند اینچنین به سرعت به یک جنبش وسیع اعتراضی تبدیل شود که رهبر جمهوری اسلامی هدف اصلی شعارهای آن باشد. آنچه در این هفته روی داد تحقق آنچیزی بود که راه توده در ماههای گذشته بارها بروز آن را ناگزیر و قریب الوقوع اعلام کرده بود یعنی احتمال فزاینده یک جنبش کور در کشورکه با یک حادثه، یک رویداد غیر قابل پیش بینی و یک جرقه نامنتظر آغاز می شود.

وقتی از جنبش کور سخن می‌گوییم به معنای آن نیست که شرکت کنندگان در آن کور هستند. جنبش کور سه ویژگی عمده دارد:

1- فاقد رهبری جبهه ایست

2- فاقد برنامه مدون مرحله ایست

3- بصورت یک انفجار ناامیدی و خشم و نارضایتی و شکستن و سوختن و نابود کردن ظهور می‌کند یعنی قدرت تخریبی آن از توان سازنده آن بیشتر است.

حکومت و مخالفان دولت با پیش بینی برآمد یک جنبش کور، از همان روز نخست کوشیدند، حرکت مردم را، با تحمیل شعار "مرگ بر روحانی"، به جنبشی هدفمند، به حرکتی سیاسی یا بقول خودشان "ساختار شکنانه"‌ تبدیل کنند. اینکه آنها مدعی‌اند "مرگ بر روحانی" ساختارشکنی نیست و می‌شود آن را از تلویزیون پخش و تبلیغ کرد ولی مثلا "مرگ بر خامنه ای" ساختارشکنی است، تاثیری در اصل مطلب ندارد. حرکت اعتراضی مردم ایران از روز نخست، از چارچوب مورد نظر راست حکومتی خارج و نه انفجار ناامیدی که حرکتی امیدوارانه، مسالمت آمیز و سیاسی شد که آماج هایی، گاه گنگ و گاه روشن، در برابر خود داشت که روزبروز بیشتر متوجه شناخت شخص رهبر همچون عامل اصلی بحران شد.

این واقعیت که جنبش کنونی جنبشی با دو خصلت از سه خصلت جنبش کور است به بروز دو دیدگاه نادرست دامن زده است. یک دیدگاه آن است که بدلیل آنکه این جنبش فاقد رهبری است امکان دخالت و جهت دهی به آن از طرف دستگاه حکومتی و عوامل نفوذی وجود دارد. حتی برخی کل این جنبش را برنامه‌ای برای ایجاد خشونت و در نهایت کودتا و سرنگونی دولت روحانی معرفی می‌کنند. صاحبان این دیدگاه نتوانستند و نمی توانند بین حرکت سازماندهی شده که توسط مخالفان دولت شروع شد و پیوستن خودجوش مردم و تغییر جهت آن تفکیک قائل شوند. آنها تا به آخر در همان روز نخست باقی ماندند.

این واقعیتی است که عوامل معینی می‌کوشیدند و می‌کوشند تا تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به خشونت بکشانند تا مردم را از آن جدا و بهانه‌ای برای سرکوب آن پیدا کنند. اما سخن مخالفان تظاهرات اخیر چیز دیگریست و مدعی هستند که اصلا نفس خود تظاهرات وسیله‌ای است در دست حکومت برای گسترش سرکوب و سرنگونی دولت روحانی. در واقع اینان با هر نوع حضور مردم در خیابان‌ها برای خواست هایشان مشکل دارند نه با تظاهرات کنونی.

این در حالیست که هر جنبشی اعم از اینکه کور باشد یا رهبری داشته باشد می‌تواند با سرکوب روبرو شود. در انقلاب 57 هم با وجود آنکه رهبر داشت ما شاهد اعلام حکومت نظامی و کشتار 17 شهریور و در ادامه آن، دولت نظامی ازهاری در آبان ماه 57 و سرانجام کودتای نافرجام ارتش در بهمن ماه همان سال بودیم. جنبش کنونی مردم ایران هم می‌تواند مانند 17 شهریور 57 سرکوب شود و نتیجه این سرکوب همان خواهد بود که سرکوب سال 57 داشت، یعنی گسترش عمق و دامنه جنبش در درازمدت و پیوستن بخشی از مردمی که همچنان با نگرانی از خطر کودتا در پیوستن به آن تردید دارند.

بنابراین سرکوب کاملا ممکن و محتمل است و اصولا همیشه نخستین راه حل حکومت‌ها در برابر جنبش مردم نه پذیرش عقب نشینی و اصلاحات که سرکوب آن بوده است، صرفنظر از اینکه جنبش کور باشد یا نباشد، یا شعارهای ساختارشکنانه بدهد یا ندهد.

برای آنکه خطر سرکوب جنبش کنونی کمتر شود باید نیروی هرچه بیشتری از حمایت مردمی در پشت آن قرار گیرد. تنها در اینصورت است که هواداران سرکوب منزوی می‌شوند و حاکمیت خود را بیشتر ناگزیر می‌بیند که عقب نشینی کند و به یک راه حل سیاسی تن دهد. اما اگر مردم به هر دلیل از حمایت جنبش دور شوند خطر سرکوب بیشتر و امکان تحمیل عقب نشینی و راه حل سیاسی کمتر خواهد شد.

گروه دیگری وجود دارند که جنبه کور و خودبخودی این جنبش را تقدیس می‌کنند و خوشحالند از اینکه جنبش اعتراضی گویا بنظر آنان از روحانی و خاتمی و موسوی عبور کرده و آن را نشانه سرنگونی ناگزیر و نه چندان دور جمهوری اسلامی می‌دانند. این گروه بیش از آنکه نگران سرنوشت این جنبش و جامعه ما باشند در خیال خراب کردن "رقبا" و تحمیل خود به عنوان "رهبر" آن هستند. این هم یک دیدگاه بشدت نادرست و زیانبار دیگر است. اولا کوری این جنبش نقطه قوت آن نیست، نقطه ضعف آن است. جنبشی که رهبری نداشته باشد در نهایت نمی‌تواند دستاوردهای چندانی داشته باشد و دیر یا زود رو به خاموشی می‌رود هر چند که تاثیرات خود را باقی خواهد گذاشت. ثانیا وجود دولت روحانی و شخصیت‌های میهندوست و پاکدست مترقی یک امکان بزرگ برای دادن سمت و سوی مثبت و مترقی به تحولات است که باید آن را حفظ کرد و از آن بهره گرفت. سرنوشت شعار خروج از حاکمیت دوران محمد خاتمی و فاجعه بعدی ناشی از آن هنوز از یادها نرفته است. از جنبش اعتراضی مردم باید پشتیبانی کرد و در کنار آن قرار گرفت و در همان حال کوشید راه حل‌های مسالمت آمیزی برای عقب نشینی حکومت و تحقق خواست های مردم یافت. تنها از این طریق می توان خطر سرکوب و خشونت را کاهش داد یا آن را بی آینده کرد.


 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 630  راه توده -  14 دیماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت