راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 675

سیلی بنیانکن، پشت دروازه های

حکومت درانتظار فرصت است

 

پیامدهای حادثه دلخراش سقوط پر تلفات اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه آزاد به شکل اعتراض‌های عمومی همچنان ادامه دارد. این برای نخستین بار نیست که در کشور ما چنین حوادثی روی می دهد. ولی تبدیل شدن این حادثه به تظاهرات و انزجار عمومی نشان از روحیه مردم و آن خشم و مواد آتشفشانی دارد که در عمق جامعه در جوشش است و منتظر فرصتی است تا از هر روزنه‌‌ای بیرون بزند.

شعله ور شدن آتش  نارضایتی عمیق عمومی از حادثه دانشگاه آزاد در درجه اول واکنشی بود در برابر بی اعتنایی رهبری به افکار عمومی در جریان انتصاب ریاست این دانشگاه. بیت رهبری به محض مرگ مشکوک‌ به قتل‌هاشمی رفسنجانی مانند گرگی که منتظر دریدن قربانی است، برخلاف اساسنامه دانشگاه، بدون کمترین حق قانونی، با دور زدن هیئت امنای دانشگاه آزاد، بدون هیچگونه مشورت با اساتید و هیئت‌های عملی دانشگاهی و نظرخواهی از دانشجویان، علی اکبر ولایتی را به ریاست دانشگاه منصوب کرد. واکنش دانشجویان و مردم به این حادثه در واقع واکنش به این انتصاب است.

البته این شیوه آقای خامنه‌‌ای جدید نیست بلکه شیوه‌‌ای سی ساله است و موجب تاریخی ترین دوگانگی و تضاد میان مردم و حکومت شده و کشور را به سمت ویرانی می برد. ایشان اصولا معتقد است که مردم نمی فهمند. دلیلش هم آنکه در انتخابات از هرکس آشکار و پنهان پشتیبانی کرده، مردم علیه او رای داده‌اند. بنابراین وظیفه او نیست که خود را با مردم تطبیق دهد. مردم باید با او تطبیق پیدا کنند که این هم خیالی خام است که شاه هم در سر داشت و عاقبتش را هم دید.

این نگاه به مردم و این شیوه رهبری را باید مقایسه کرد با شیوه آیت الله خمینی، رهبر اصلی انقلاب که آقای خامنه‌‌ای معلوم نیست بر چه اساسی عنوان وی را بر روی خود گذاشته و خود را "رهبر معظم انقلاب" می نامد. آقای خمینی در جریان کشته شدن آیت الله بهشتی رئیس وقت شورایعالی قضایی، با آنکه طبق قانون اساسی حق انتصاب رئیس جدید این شورا را داشت، قضات و اعضای دیوان کشور را خواست و ضمن پیشنهاد آیت الله موسوی اردبیلی، به آنها تاکید کرد که این فقط یک پیشنهاد است و هرکس دیگر را قضات انتخاب کنند، وی تایید و منصوب می کند. آیا این شیوه رهبری برای اداره کشور مناسب تر نبود و نیست؟

اما حادثه دانشگاه آزاد و اعتراض و خشم عمومی نسبت به آن را تنها نمی توان واکنش به یک انتصاب نامناسب و مخالف خواسته مردم دانست. در واقع کشور در یک بحران عمومی ناکارآمدی، لجبازی با مردم، ناتوانی در اداره امور، بی اعتنایی به خواسته عمومی، حاکمیت دروغ و فساد و تقلب و دزدی و اختلاس، و جلوگیری از اصلاحات و تحولات برای تغییر این وضع است. در این شرایط هر حادثه کوچکی می تواند به جرقه یک انفجار عمومی تبدیل شود. چنانکه در سال‌های آخر حکومت شاه هم هر حادثه کوچک که پیش از آن دهها مورد مشابه آن روی داده بود و اتفاقی نیفتاده بود اینبار تبدیل به یک انفجار می شد. شاه هم حاضر به عقب نشینی نشد و حتی کار را به آنجا کشاند که هرکس نمی خواهد پاسپورت بگیرد و از کشور برود. سرانجام کار از کار گذشت و دیگر عقب نشینی بیفایده شد. آقای خامنه‌‌ای دقیقا در همان مسیر گام گذاشته است و از تجربه رژیم گذشته الگو می گیرد.

نکته دیگری هم در رویارویی میان مردم و حکومت وجود دارد و آن اینکه حکومت احساس می کند که فشار اجتماعی و نار         ضایتی‌ها و وزن بی کفایتی و فساد حکومتی چنان سنگین است که کمترین عقب نشینی به سیلی بنیانکن تبدیل خواهد شد. در حالیکه با عقب نشینی یا بدون عقب نشینی این سیل بنیانکن در راه است. هیچکس دیگر نمی تواند تضمین بدهد که اگر حکومت امروز عقب نشینی کند سیلی در راه نخواهد بود. ولی می توان یقین داشت که هرچه عقب نشینی دیرتر انجام شود، نیروی بیشتری در پشت آن سدی که در برابر اصلاحات و تحولات گذاشته شده جمع می شود و سیل با شدتی ویرانگرتر همه چیز را می روبد و می برد. خردمندانه ترین کار آن بود که گام به گام مسیر اصلاحات باز می شد تا از شدت جاری شدن سیل کاسته شود که چنین خردمندی در رهبری کشور وجود نداشت و ندارد. تصور حکومت بر این است که یک جنبش عظیم نارضایتی در جامعه وجود دارد که فقط یک رهبری کم دارد. اگر هر نوع کانال و مجرایی را که از طریق آن یک رهبری بتواند بروز کند ترور، حذف، حصر و مسدود کنند می توان حکومت را با جنجال سازی‌های نوبتی و از این ستون به آن ستون ادامه داد. ولی این هم یک گمان نادرست است زیرا جنبش بدون رهبری، خفه نمی شود بلکه بصورت شورش‌های کور بروز می کند که خود آن شتاب دهنده فروپاشی است.

انباشت نارضایتی‌ها در پشت سد اصلاحات دیر یا زود به سیلی بنیانکن تبدیل خواهد شد. با رهبری یا بدون رهبری. اگر با رهبری باشد می توان آن را در مسیر درستی قرار دارد و ابعاد ویرانگر آن را مهار کرد. در غیر اینصورت، این سیل بر سر راه خود همه چیز را نابود خواهد کرد و نخستین بازنده و بزرگترین قربانی آن روحانیت خواهد بود.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 675  راه توده -  13  دیماه  1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت