راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

 

مانورهای دشوار

کردهای سوریه

برای رسیدن

 به خود گردانی

یونگه ولت – ترجمه رضا نافعی

 

نگاهی که صرفا ژئوپلیتیک را در نظر داشته باشد، پویائی جنگ خلق در شمال سوریه را درک نخواهد کرد.

 

در تابستان 1917 لنین مجبور به گریز از روسیه شد، زیرا دولت او را متهم کرده بود که  بعنوان عامل آلمان برای تضعیف جبهه  روسیه  قیامی  را سازمان داده است. پسزمینه این اتهام که او عامل آلمان است این  بود که او با کمک  ستاد ارتش آلمان، با یک واگن پلمپ شده، از تبعیدگاه خود در سوئیس به روسیه منتقل شده و افزون بر این آلمان  برای انتشار روزنامه ارگان حزب کمونیست روسیه پولی در اختیار او گذاشته است.

این پیمان، میان یک انقلابی و امپراتوری آلمان، مجاز بود زیرا  قولی که لنین  به آلمان داده بود اجرای برنامۀ خود او بود به این معنی که اگر بلشویک ها به کسب قدرت در روسیه نائل گردند روسیه را از جنگ جهانی خارج می کنند.

همکاری با ستاد ارتش آلمان کوتاه مدت و تاکتیکی بود، در حالی که جنبش کارگری آلمان همپیمان استراتژیک بلشویک ها بود و ماند.  

 

امروز کردهای سوریه متهم به همکاری با دشمن شده اند، آن هم نه فقط از سوی حزب بعث، که در دمشق قدرت را در دست دارد، بلکه همچنین از جانب برخی از چپ ها، چرا؟ چون آنها برای مبارزه با داعش با نیروی نظامی امپریالیسم امریکا همپیمان شده اند.

یکان های دفاع از خلق و یکان های زنان آن جنبش YPG/YPJ   متهم شده اند به مزدوری امپریالیسم امریکا زیرا به خدمت امپریالیسمی در آمده اند که هدف ژئواستراتژیک آن تجزیه سوریه است.

حدود یکصد سال پیش، پس از آن که دو قدرت امپریالیستی انگلستان و فرانسه بر ویرانه امپراتوری عثمانی چیره شدند، طبق قرارداد "سایکس- پیکوت"، با مرزبندی های دلخواه خود خاورمیانه و نزدیک را به شکل کنونی آن میان خود تقسیم کردند و در آن  دولت های ملی مصنوعی تشکیل دادند.  

از منظر  قدرت های بزرگ امروز، رژیم های حاکم کنونی بر منطقه قادر به کنترل ساکنان خود نیستند و مشکلاتشان نیز روز به روز بیشتر می شود و این همه  مانع  بهره برداری آنها از سرمایه بین المللی است و بهره برداری را  مختل ساخته است. بنا براین باید با دخالت های مستقیم و غیر مستقیم این رژیم ها را برکنار کرد.       

از سوی دیگر متزلزل کردن وضع موجود Status quo سبب گشت تا هم نیروهای واپسگرا و هم نیروهای پیشرو که دیر زمانی سرکوب شده بودند، آزاد شوند.

در نتیجه از سوئی کار جریانهای مذهبی مانند اخوان المسلمین، داعش، و همچنین گروههای شیعه و شبه نظامیان بالا گرفت.

ازسوی دیگر آن بخش ازجنبش آزادی بخش کرد که هوادار مغز متفکر خود اوجالان است برای اقلیت های قومی و مذهبی و زنان که تا کنون تحت ستم و سرکوبی زمینداران بزرگ و نظام پدرسالاری  بودند، نقش پیشتاز کسب میکند.  زیرا  دقیقا کرد ها هیچ دلیلی برای دفاع از نظامی ندارند که صد سال مانع کسب استقلال آنها بوده است.

 

بر این اساس جنبش کرد، پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه، با استفاده از خلاء پیدا شده در قدرت در مناطق کرد نشین، میان رژیم بعث و همچنین ناسیونالیسمِ عربیِ مسلط بر گروههای مخالف دولت، راه سوم را انتخاب کرد.

با توجه به کثیرالمله بودن سوریه حزب یکان های مدافع خلق که پیرو اندیشه اوجالان است آگاهانه  علیه هر گرایش جدائی طلب یا ناسیونالیستی و به جانبداری از تمام ملیت ها و همه اعتقادات مذهبی از جمله شورای های دموکراتیک خودگردان موضع گرفت. بر این اساس، در رهبری کانتون های تازه بوجود آمده، در کنار کردها، عرب ها، ترکمن ها و مسیحیان سوریه نیز حضور دارند. در جنگ داخلی سوریه که جنبش کرد آن را میدان آغازین جنگ سوم جهانی می داند، هر نیروئی نیاز به همپیمان دارد.

 

بعنوان مثال رژیم بعثی سوریه بدون حمایت روسیه – که  گرچه چون امریکا مهاجم نیست ولی در عین حال یک قدرت سرمایه داری است-  و ایران بعنوان یک قدرت منطقه ای بدشواری میتوانست خود را حفظ کند و شهر کوبانی، برغم مقاومت قهرمانانه رزمندگان یکان های مدافع خلق با سلاحهای سبک خود، از دست رفته بود اگر در زمستان 2014- 2015 نیروی هوائی امریکا بکمک  آنها نمی آمد. البته جنبش کرد تلاش می کند تا با استفاده از تضادهای قدرتهای بزرگ وقدرتهای محلی، سیاست اتحاد انعطاف پذیری را دنبال کند. بر همین اساس قراردادهائی با امریکا، روسیه و حتی دولت سوریه منعقد شد. به این صورت که نیروی آنها بمثابه نیروی حائل یا سپرمحافظ  در برابر ترکیه  قرار گیرند و مانع حمله ترکیه به  کانتون های خودگردان باشند. البته به همان اندازه که این سیاست اتحاد انعطاف پذیر برای ادامه حیات جنبش کرد اهمیت دارد به همان اندازه اجرای آن دشوار است.

قرارداد همکاری میان روسیه، ایران و ترکیه که حاصل کنفرانس آستانه است، کردها را، بطور یک جانبه، بیشتر وابسته به امریکا ساخته است.

اینک امریکا می کوشد تا کردها را به چالش با ایران و همپیمان های شیعی آن برانگیزد. این تلاش متضمن خطری است، همانند خطری که از حمله به رقه فراتر رفت و به حضور امریکا در شمال سوریه انجامید.    

نمایندگان جنبش کرد بارها تاکید کرده اند که همبستگی با امریکا اتحادی است صرفا تاکتیکی. واشنگتن نیز، از جمله برای آرام کردن ترکیه، همپیمان خود در ناتو، توضیحات مشابهی داده است.

یکی دیگر از نشانه های تاکتیکی بودن اتحاد با امریکا نیز این است که امریکا تا کنون با حضور یکانهای مدافع خلق درمذاکرات صلح ژنو مخالفت کرده است و نیز برای کمک به ترکیه وتسهیل حملات هوائی ترکیه به حزب کار کردستان در عراق اطلاعات استخباراتی در اختیار آن می گذارد.

همکاری استراتژیک میان امریکا و جنبش رهائی بخش کرد از جمله برای دستیابی به اهدف دراز مدت، با توجه به ایده ئولوژی های آشتی ناپذیر آن دو، قابل تصور نیست.

هدف امریکا به کرسی نشاندن علائق سرمایه داری و ژئوپلیتیک خود است، در حالی که جنبش رهائی بخش کورد در پی چیره گشتن بر مدرنیته سرمایه داری و دست یابی به سوسیالیسم آزادیخواه libertären Sozialisms  است.

 

گرچه امروز اکثرنیروهای دموکراتیک سوریه (SDK ) عرب هستند، ولی قدرتمندترین هسته آن  همان  یکانهای مدافع خلق هستند YPG/YPJ که به هیچ وجه فرمانبر واشنگتن نیستند بلکه چون بدیل دیگری وجود ندارد، خود را همکار برابر حقوق با امریکا می دانند. بر همین اساس بود که SDK در سال گذشته  بر خلاف خواست امریکا آزادی شهر منبج را که برای حمله به پایتخت داعش، شهر رقه، اولویت داشت به کرسی نشاند.

امریکا که در سال 2003 پس از اشغال  عراق توانست با کمک همدستان محلی خود مانند مسعود بارزانی برنامه نئولیبرال خود از جمله فروش حوزه های نفتی به کنسرن های غربی را به کرسی بنشاند، تا امروز نتوانسته است به کردهای شمال سوریه دستور العمل های سیاسی بدهد.

 زیرا امریکا در حال حاضر امکانی برای اعمال نفوذ بر هزاران کادر انقلابی کرد که ساختارهای خود گردان را اداره می کنند ندارد. از نظر جنبش آزادی بخش کرد ایجاد این ساختارها متکی بر یک  استراتژی پایدار، متناسب با ساکنان واقعی سوریه، برای ایجاد تغییرات در سوریه و فراتر از آن برای منطقه است.   

حقوق بین المللی که مناسبات میان کشورها را تنظیم می کند، نمی تواند برای جنبش انقلابی معیار سنجش باشد تا جنبش  بخواهد مشروعیت اقدامات خود را در خاک خود با موازین آن بسنجد.

از منظر ماتریالیسم تاریخی  معیار سنجش خصلت طبقاتی چالش است. بر اساس نگرش لنین آن نبردی عادلانه است که برای رهائی طبقات تحت ستم، تحکیم و پیشبرد علائق  آنان صورت گیرد و توده های خلق در آن سهیم باشند و در جهت تامین آزادی خلق های تحت ستم جهان باشد. بی تردید وجود این ضوابط در نبرد نیروهای دموکراتیک سوریه SDK و در ساختار فدراسیون دموکراتیک شمال سوریه

قطعی است .

آنچه در این جا قابل ذکر است ادغام اقوام و ادیان گوناگون هم در ارگانهای مسلح و هم  در شورای های مدیریت دموکراتیک، نقش رهبری زنان و شرکت بخش های بزرگی از مردم در ارگانهای مسلح و  نیز شورای های دموکراتیک مدیریت و بویژه حضور نیروهای بین المللی پیشرو و کمونیست ها در این ارگانهاست.  

برخی از چپ ها که خود را ضدامپریالیست می نامند، کسانی که با نگاه مطلقا ژئو پلیتیک خود،   هرچه را امپریالیسم مثبت می داند منفی تلقی می کنند، نقش توده های خلق، پویائی واقعی شورشها و جنگهای خلقی را نادیده میگیرند!

https://www.jungewelt.de/artikel/314422.gerechter-krieg.html

 

توضیح از مترجم:

جنبش یکانهای خلق در سوریه خواستار تحقق libertären Sozialisms در سراسر سوریه است.

ویکی پدیا انگلیسی عنوان Social anarchis  را برای آن انتخاب کرده است.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 608  راه توده -  5 مرداد 1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت